• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3324 -
  • ۱۳۹۴ دوشنبه ۲ شهريور

محيط‌بانان در آستانه روز محيط‌بان در گفت‌وگو با «اعتماد» از مشكلات‌شان مي‌گويند

بدنم را تاكسيدرمي كنيد تا همه بدانند محيط‌بانان در‌آستانه انقراضند

الهه موسوي / «سبزپوشان مظلوم»؛ اين، نامي است كه خيلي‌ها با آن، از محيط‌بان‌ها ياد مي‌كنند. سبزپوشاني كه بايد از يك‌دهم سرزمين نيمه‌خشك‌مان در برابر تخريب‌ها و آسيب‌هاي مافياي شكار، زمين‌خواري و جنگل‌خواري و نيز ديگر جرايم اين حوزه حفاظت كنند؛ در حالي كه تنها 20 صدم درصد از كل بودجه كشور به آنها تعلق مي‌گيرد. آنها ضابط قضايي هستند؛ اما اگر مجبور شوند براي حفظ جان خود شليك كنند، به قصاص محكوم خواهند شد. خيلي از آنها با يك جفت پوتين مستهلك و كهنه، با تجهيزاتي بسيار جزيي و قديمي بايد در برابر حوادث و رخدادها مراقب مناطق ارزشمند و اكوسيستم‌هاي بكر اين سرزمين باشند، با اين همه اما دستان سبز آنها هنوز خالي است.

يك روز در دفتر خاطرات روزانه يك محيط‌بان زير‌اعدام خوانده بودم: « من يك محيط‌بان هستم؛ بدنم را «تاكسيدرمي» كنيد تا همه بدانند كه محيط‌بانان در‌آستانه انقراضند!» اين شايد بهترين تعريفي بود كه درباره محيط‌بانان تا آن روز خوانده بودم. اما شايد نشستن پاي درددل اين سبزپوشان، بتواند سختي‌ها و كاستي‌هاي اين حرفه و به تبع آن مقوله حفاظت را بهتر از اين تعريف براي‌مان روشن سازد. براي همين با چهار محيط‌بان مختلف از چهارگوشه ايران گفت‌وگو كردم كه سخنان آنان را با حذف اشتراكات و آوردن اسم‌هاي مستعار بنويسيم.

 

در‌آستانه متلاشي شدن خانواده‌ها

داوود 42 سال دارد و 17 سال سابقه كار؛ در يكي از مناطق صعب‌العبور يكي از استان‌هاي شمالي محيط‌بان است و با اين همه سابقه كار، هنوز استخدام رسمي نشده است. خودش مي‌گويد كه با عشق به طبيعت، اين شغل را انتخاب كرده اما هرگز اجازه نخواهد داد كه فرزندانش راه او را بروند. او به «اعتماد» مي‌گويد: « من با مدرك كارشناسي محيط‌زيست، در حدود 900 هزار تومان حقوق مي‌گيرم، در حالي كه باجناق من در مركز بهداشت همين شهر با همين سطح از تحصيلات، سه ميليون تومان دريافتي دارد. با اين تفاوت كه او در تابستان پشت ميزش زير كولر و در زمستان در اتاق گرم كار مي‌كند؛ نه ترس جان دارد و نه نگران نان است. فاصله محل كارش تا خانه، 20 دقيقه و روز تعطيل و غير‌تعطيلش مشخص است. اما من دور از خانه و خانواده و در بالاي صخره‌ها و ميان كوهستان‌هاي صعب‌العبور، در گرما و سرما و فضايي كه هر لحظه امكان برخورد با يك شكارچي غيرمجاز مسلح و خطرناك برايم وجود دارد، بايد كار كنم.»

او ادامه مي‌دهد: «در پايان هر ماه، شرمنده زن و بچه‌ام هستم و نمي‌دانم بايد چگونه زندگي‌ام را با اين درآمد ناچيز بچرخانم. واقعا بسياري از محيط‌بانان اين مشكل را دارند و خانواده‌هاي برخي در حال متلاشي شدن و فروپاشي است. مي‌خواهم بدانم چه تفاوتي ميان من با باجناقم هست كه بايد يك‌سوم او حقوق بگيرم و در نهايت هر دو كارمند دولت ناميده مي‌شويم. آيا ما شغل بي‌اهميتي داريم كه اين‌گونه با ما برخورد مي‌شود و آيا براي دولتمردان عزيز، محيط زيست مهم نيست؟» داوود تاكيد مي‌كند كه وقتي سخن از حفظ محيط زيست و وظيفه محيط‌بان مي‌شود اين شغل بسيار حساس نام مي‌گيرد ولي هنگامي كه قرار است براي اين شغل و وظيفه خطير، دستمزد تعيين شود ناگهان اهميت آن بسيار پايين محاسبه مي‌شود.

 

محيط زيست يا محيط ايست؟

بايرام، محيط‌بان ديگري است كه اين‌بار از يك استان در غرب كشور با «اعتماد» گفت‌وگو مي‌كند. او كه در شرايط بسيار سخت و كوهستاني مشغول حفاظت است با اشاره به نبود امنيت جاني در اين حرفه و تعقيب و گريز دايمي ميان محيط‌بانان و شكارچيان و در مقابل آن، پايين بودن دستمزدها مي‌گويد: « 21 سال است كه محيط‌بان هستم و به شغلم افتخار مي‌كنم؛ اما نمي‌دانم چرا دولت‌هاي مختلفي كه آمده‌اند و رفته‌اند هر‌كدام با وجود شعارهاي خوبي كه براي محيط‌بان‌ها داده‌اند، نتوانسته‌اند تغيير براي ما ايجاد كنند. حتي الان هم كه خانم ابتكار در اين دو سال اين همه دوندگي كرده تنها توانسته 25 درصد به حقوق محيط‌بانان اضافه كند كه آن‌هم به دست بسياري از آنها نمي‌رسد. چرا كه اختيار اين پول در دست استانداري‌هاست و از آنجايي كه بسياري از استانداري‌ها، هنوز هم محيط زيست را «محيط ايست» مي‌دانند نسبت به پرداخت اين حق، اقدام نمي‌كنند و ما نيز دست‌مان از همه‌جا كوتاه است.»

 

جيره روزانه يك محيط‌بان

هر‌چند به نظر برخي مشاهده‌كننده‌ها، محيط كار محيط‌بانان سرسبز و مفرح است؛ اما اين نگاه واقعي نيست. محمدرضا محيط‌بان 39 ساله شرق كشور كه به سختي حاضر به مصاحبه مي‌شود به «اعتماد» مي‌گويد: « يك محيط‌بان در شبانه‌روز بايد كيلومترها راه صعب‌العبور را طي كند. او بايد در برف نيم متري ويك متري و آفتابي كه گاه تا مغز سر را آزار مي‌دهد راه برود و گشت بزند. هر چند موتوسيكلت و خودرو در اختيار داريم، اما تعداد آنها خيلي كم است و بيشتر فرسوده هستند. ضمن اينكه بعضي مناطق هست كه به هيچ عنوان نمي‌توان با وسيله نقليه در آنها گشت‌زني كنيم بلكه بايد پياده برويم. مخصوصا مناطق كوهستاني كه تردد در آنها حتي با پاي پياده هم سخت مي‌شود. گرماي هوا، نقاط سخت و مناطقي كه گاه حتي يك درخت ندارد تا زير سايه‌اش نفسي تازه كني. ما گاهي مجبوريم ده‌ها و گاه صدها كيلومتر پاي پياده گز كنيم تا تخلفات از چشم‌مان پنهان نماند. اما متاسفانه براي اين كار جان نداريم چرا كه جيره غذايي كه براي 24 ساعت و سه وعده غذايي صبحانه، ناهار و شام به ما اختصاص داده‌اند دو هزار تومان بيشتر نيست.» او ادامه مي‌دهد: «خودتان فكر كنيد كه در اين شرايط، ما حتي توان خوردن نان و پنير را هم نداريم و اين خود باعث مي‌شود كه نتوانيم به درستي كار حفاظت را انجام بدهيم و به همه جا سركشي كنيم. البته اخيرا با تلاش‌هاي سازمان محيط زيست اين رقم به پنج هزار تومان رسيده است كه باز هم كافي نيست.» احمد خبر از كمبودهاي ديگري مانند جيره بنزين روزانه هفت ليتري مي‌دهد كه براي خودروهاي سنگين پيكاب محيط زيست اختصاص داده شده است كه به هيچ عنوان، براي اين گشت‌زني‌ها كافي نيست و بار اين كمبودها بر دوش محيط‌بان‌ها و مديران ادارات سنگيني مي‌كند.

 

كمبود تعداد محيط‌بانان

ايران يك سوم و گاه يك هشتم استاندارد جهاني محيط‌بان دارد. بر اساس استانداردهاي جهاني هر سه هزار هكتار بايد يك محيط‌بان داشته باشد در حالي كه هر محيط‌بان ايراني ناگزير است گاهي از 25 تا 30 هزار هكتار حفاظت كند. اين وضعيت باعث مي‌شود كه هر محيط‌بان، كاري مضاعف انجام بدهد و معادل سه نفر كار كند. عبدالخالق جواني كه 10 سال است به محيط‌باني مشغول است، مي‌گويد كه در حين انجام وظايفش بايد به جاي سه نفر گشت بزند و كار كند. او به «اعتماد» مي‌گويد: « گاهي حتي پيش آمده كه بعد از 48 ساعت كار، خسته و كوفته به سمت شهر و خانه حركت كرده‌ام و در نيمه راه، يا حتي در حياط خانه با تماس رييسم مجبور شده‌ام به منطقه برگردم. بدون اينكه حتي يك استكان چاي در خانه بخورم. چرا؟ چون نيروي كافي در اداره نداشته‌ايم و مجبوريم حتي در مرخصي هم انجام وظيفه كنيم. » عبدالخالق مي‌گويد كه بارها تصميم گرفته از اين شغل دست بشويد. او با صدايي كه مي‌توان غم غربت را در آن شنيد مي‌گويد: « من طبيعت را دوست دارم؛ آهوها و مرال‌ها و درخت‌ها را دوست دارم و نمي‌توانم از اين شغل به شغل ديگري بروم. گاهي كه عصباني مي‌شوم به خودم مي‌گويم كه حتي دستفروشي بهتر از اين شغل است كه اين همه جان مي‌كني و در آخر هم حتي حقوقي كه زندگي‌ات را تامين كند نصيبت نمي‌شود، اما باز به اميد اصلاح اين اوضاع صبر كرده‌ام.»

 

بودجه براي اجراي قوانين وجود ندارد

درباره سختي كار محيط‌بان‌ها، نداشتن امنيت جاني و مالي و شرايط بحراني كار آنان، هر چند قانونگذار قوانيني نيمه كافي تدوين و تصويب كرده است، اما اين قوانين در بسياري از موارد اجرا نمي‌شود چرا كه بودجه كافي براي اجراي تمام مفاد قانوني وجود ندارد. در دستورالعمل خدمتي گارد محيط زيست كه به استناد ماده 31 آيين‌نامه اجرايي قانون حفاظت و بهسازي محيط زيست در 10 فصل و 69 ماده تهيه شده است به بسياري از موارد مختلف در حيطه وظايف، اختيارات و نيازها و احتياجات و حقوق محيط‌بان‌ها پرداخته شده است. از وظايف در زمينه‌هاي كشف جرايم تا دستگيري متخلفان، از جدول امتيازبندي و ارتقاي درجات تا بيمه عمر محيط‌بان و بستگان درجه يك او و همچنين تهيه لباس‌ها، تجهيزات، سلاح و برنامه‌هاي كار و ماموريت و تشويقات و تنبيهات و برنامه‌هاي آموزشي و امور رفاهي و... در آن به چشم مي‌خورد. با اين همه حتي نيمي از اين دستورالعمل براي محيط‌بانان و البته ديگر پرسنل سازمان حفاظت محيط زيست به اجرا در نمي‌آيد و در اين ميان علت، تنها يك چيز است؛ «كمبود بودجه» همان بودجه 20 صدم درصدي كه بايد با آن از يك دهم ذخاير ارزشمند، خاك، آب، هوا و تنوع زيستي جانوري و گياهي كشور حفاظت كرد. هر چند در دولت يازدهم قدم‌هاي موثري براي افزايش اين بودجه حتي تا دو برابر سال‌هاي گذشته برداشته شده، اما به نظر مي‌رسد تا رسيدن به رقم كافي براي اجراي قانون فاصله داريم و دولت روحاني بايد تكليف خود را با مقوله محيط زيست روشن كند. يا اهميت آن را نه در شعار يا مصوبه كه در اختصاص و تامين بودجه كافي بپذيرد يا منتظر بحران‌هاي سخت‌تر و جدي‌تر براي شهرها، اكوسيستم‌ها و تنوع زيستي كشور باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون