آينده روشن
شمس الدين خارقاني٭
براي چندمين بار ديروز اول شهريور 1394 ايران وانگليس سفارتخانههاي خود را در پايتختها بازگشايي كردند. فيليپ هاموند، وزير خارجه بريتانيا در سفري به ايران سفارت اين كشور را براي بار چندم در زماني كوتاه افتتاح كرد.
نگاهي اجمالي به روابط ايران و انگليس طي دهههاي اخير نشان ميدهد كه روابط دوجانبه اين دو كشور دستخوش هيجانات بسيار زياد بهخصوص بعد از انقلاب اسلامي شد؛ از اين تنشها و درگيريها شايد بتوان به بسته شدن سفارت انگليس در ايران بعد از انقلاب اسلامي و بازگشايي مجدد آن بعد از 10 سال (1988)، قطع روابط ديپلماتيك دوطرف بعد از اعلام فتوا عليه سلمان رشدي در سال 1989 و بازگشايي دوباره روابط در سال 1990 و بازگشايي سفارتخانههاي بريتانيا و ايران در اول شهريور 1394 پس از چهار سال اشاره كرد. اينها گوشهاي از پستي و بلنديهاي روابط دوجانبه است و نشاندهنده بيثباتي تصميمگيريهاي سياسي فيمابين دو كشور و نيز نشان از عوامل موثر بر سياست خارجي در عمق و ريشه اصلي جامعه سياسي تهران و لندن دارد.
در يك ارزيابي ساده از سابقه دوطرف به نظر ميرسد، منافع كشور انگليس از ديرباز در منطقه و دخالتهايي كه به اين مناسبت شده است و از طرف ديگر جاسوسيهاي متعدد در دربار قاجاريه و بعضا پهلوي، دخالت در تصميمگيريهاي خارجي و مسائل داخلي، حفظ منافع بيشمار انگليس، مانعتراشي در صنعت نفت و تسخير خاك ايران توسط آنها به همراه روسيه در 100 سال اخير از موارد مهم بياعتمادي در ميان مقامات ايران است.
اگرچه دوطرف درگير سابقه نهچندان مناسب در روابط چند دهه گذشته هستند ولي آيا اين سوءظنهاي متعدد بايد همچنان در تصميمگيران سياسي دو طرف موجود باشد؟ اكنون كه مبناي سياست خارجي ما چه در برنامه 20 ساله توسعه و چه در دولت آقاي روحاني مبتني بر تعامل با كشورهاي مختلف است و از طرف ديگر وضعيت اقتصادي در ايران و اروپا و نيز در پي اينهمه، كاستن از كشورهاي غيردوست و افزودن به كشورهاي دوست، بااهميت است نميبايست كنشهاي جديد در كنه ريشه روابط ايجاد شود؟
از سوي ديگر بهسختي ميتوان در خصوص آينده روابط دو كشور با توجه به گذشته پرفرازونشيب آن اظهارنظر كرد. سياست خارجي دو كشور، همانطور كه عنوان شد دستخوش بازي تاثيرگذاراني بوده كه خود بسيار نسبت به تاريخ روابط حساس و حتي بدبين بوده و سرنوشت دو كشور را در سير تاريخي آن قلم ميزدند. اين نگرش تاريخي اگر چه بايد در پس پشت مغزمان جاي داشته باشد؛ قرار باشد در آينده نيز نگارش روابط خارجي دو كشور را ترسيم كند، چيزي جز آنچه تا كنون نصيبمان شده است، نخواهيم داشت. يعني جنگ و ستيز و بستن سفارتخانهها و برهم خوردن روابط تجاري، اقتصادي و... سياستمداران دو كشور بايد «تغيير» (Change) را سرلوحه نگارش استراتژي خود قرار داده و با توجه به فرصت به دست آمده در دو سال گذشته، برنامهاي جامع براي روابط تدوين كنند. اين برنامه يك «بسته روابط» Package Relation كامل شامل بنيانهاي سياسي با روبناي اقتصادي- فرهنگي بوده كه آزادي عمل را به دست اندركاران سياست خارجي ميدهد. بياييم با تفكري مثبت و پشت سر گذاشتن سوءظنهاي گذشته راهي نو و طرحي نو دراندازيم. اين فرصت به دست آمده دوباره با عينك بدبيني نبايد نگاه شود و از سفيران و نمايندگان به حق سياست خارجي دو طرف انتظار طراحي، توسعه همهجانبه روابط و همراه با ايجاد درگيريهاي جديد در زمينههاي گوناگون را داشت. نسيم نويد توافق هستهاي ميان ايران و گروه 1+5 كه بريتانيا نيز گوشهاي مهم از اضلاع آن است چنان سياست خارجي ما و اين كشور را متاثر كرده كه علاقهمندي فراواني در بسط و گسترش و بهبود روابط ايجاد شده است. اين فرصت گرانبها نگاهي غير از توسعه را به ما نميدهد. انگليس كشوري است كه از لحاظ تنظيمات سياسي، اقتصادي در اروپا منظم عمل كرده و به اين دليل راهگشاي روابط با جهان غرب خواهد بود. از طرف ديگر ايران نيز در منطقه امنترين و موثرترين بازيگر است. داراي قدرت بالقوه اقتصادي و زيربناي ساختاري سياسي؛ اين دو كشور قادرند به نحو احسن همپوشاني داشته و از وجود هم بهره گيرند. انگيس بايد در سفر وزير خارجه خود به تهران مجوز لازم به سفارت متبوع را براي تسهيل ارايه رواديد به ايرانيان در تهران بدهد و ايران نيز تسهيلات لازم براي برقراري روابط فرهنگي و توريستي و اقتصادي تجاري خود را در اختيار دستاندركاران قرار دهد. من با توجه به تغييرات به وجود آمده و ديدگاههاي مسوولان سياست خارجي دو طرف، آيندهاي روشنتر از دهههاي گذشته براي روابط پيشبيني ميكنم.
* سفير سابق ايران در لندن