جامعهشناسي جامعه ايران را وارد كنكاش ميكند و به همين دليل هم هست كه ابايي ندارد كه وارد عرصه مطبوعات و رسانه و حوزه عمومي بشود. آموخته ديگري كه داشتم اين است كه برخي حوزههايي كه رفتهام شايد نبايد ميرفتم و يكسري مشكلات در كارهاي ما بوده كه براي من روشن شد. و برخي را بايد دقيقتر بحث ميكردم.
آن نيروي اجتماعي تاثيرگذار ما كجاست؟ اين فقدان پاتوق، فقدان شبكههاي اجتماعي و نقاط تلاقي حوزهها را بايد جستوجو كنيم و نبودن آنها را نبايد يك نقيصه بدانيم. به نظر فوكو ما در مرز بردگيهاي خودمان هم نتوانستيم خودمان را پيدا كنيم، جامعهشناساني بزرگي مانند دكتر شريعتي آن را پيدا كردند و توانستند دانش اجتماعي را در اجتماع به كار ببرند.
سهيل سراييان / وضعيت جامعه ايراني با توجه به ورود تكنولوژي و دنياي مدرن تبديل به وضعيتي شده است كه هنوز تعريف و توصيفي براي آن موجود نيست. اين در حالي است كه بررسي اين جامعه با توجه به ويژگيهاي آن در حوزه وظيفه كساني است كه ما آنها را به نام «جامعهشناس» ميشناسيم. پديدههاي مختلف اجتماعي در جامعهيي كه در حال گذر از سنت به مدرنيته است نياز به بررسيهاي بيشتر مردم و جامعه دارد تا به تناسب شناختي كه از جامعه به دست ميآيد براي ادامه حيات آن برنامهريزي كرد. براي رسيدن به اين شناخت از جامعه بايد آثار موجود را بررسي و مطالعه كرد. بعد از فوت مرتضي پاشايي و واكنش حيرتانگيز مردم به اين خبر بسياري از جامعهشناسان تحليلي از اين اتفاق نداشتند و پس از گذشتن چند روز معتقد بودند كه جامعه فعلي ايران، غيرقابل پيشبيني است و طبقه روشنفكري ايران از آن عقب مانده است. به تازگي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران اقدام به برگزاري سلسله سمينارهاي جامعهشناسان ايراني و جامعه ايراني كرده كه اين نشستها با هدف بررسي، نسبت آرا و افكار جامعهشناسان ايراني با جامعه ايراني خواهد بود. نخستين همايش تخصصي «جامعهشناسان ايراني و جامعه ايراني» كه حاصل حدود ۵سال مطالعه و بررسي آثار و ديدگاههاي موجود بود، دهم آذر در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران برگزار شد. اين سمينار به بررسي و نقد آثار دكتر تقي آزاد ارمكي، استاد جامعهشناسي دانشگاه تهران اختصاص پيدا كرد. آثار تقي آزاد ارمكي، در ۱۵ نشست تخصصي با حضور استادان برجسته جامعهشناسي از جمله غلامعباس توسلي، باقر ساروخاني، محمدامين قانعي راد، هادي خانيكي، حسن محدثي و برخي ديگر از استادان، نقد و تحليل شده و در اين همايش بررسي نهايي شد. دكتر تقي آزاد ارمكي، بيش از 20 عنوان كتاب در حوزههاي مختلف جامعهشناسي از جمله جامعهشناسي خانواده، جامعهشناسي علم و مفهوم مدرنيته در ايران نوشته است. سخنرانان اين سمينار سيد ضياء هاشمي معاون فرهنگي و اجتماعي وزير علوم، سيدرضا صالحي اميري رييس كتابخانه ملي، حميد پارسانيا عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي، مقصود فراستخواه، محمد فاضلي، هادي خانيكي و امين قانعي راد استادان جامعهشناسي بودند. همچنين در اين نشست اساتيد مجرب جامعهشناسي ايران، غلامعباس توسلي، دكتر باقر ساروخاني، دكتر ابراهيم توفيق و دكتر اصغر عسگري خانقاه به عنوان هيات رييسه حضور داشتند.
فلسفه و روانشناسي دشمنان جامعهشناسي و اقتصاد و تاريخ دوستان آن هستند
در اين همايش ضمن بررسي آثار تقي آزاد ارمكي، اساتيد به بررسي جامعه امروزي هم پرداختند. اما آزاد ارمكي درباره اين همايش و وضعيت امروزي جامعهشناسي در ايران گفت: «قصه قصه جامعهشناسي و جامعه ايراني است. قصهيي است كه بر زمين مانده و كمتر كسي از آن سخن ميگويد و مورد غفلت قرار گرفته است. خيلي از جامعهشناسان كه ايرانياند بيش از آنكه به جامعه ايراني و مشكلات آن بپردازند به مفاهيم پرداختند. بازي جامعهشناسي خيلي بيشتر بازي مفهوم شده بود. من ۳۱ كتاب تاليفي دارم كه چاپ شده و سه تا از آنها مشترك است، باور كنيد خودم بقيه را نوشتم. تعبير دكتر توسلي درست است كه ميگويد من هر آنچه را به ذهنم ميرسد مينويسم. من چنانچه به چيزي باور داشته باشم آن را مينويسم و حقيقتا فقط يك بار هم يك مطلب را مينويسم. و متاسفانه بار دوم به آن نگاه نميكنم. بقيه آن به سازمان علم مربوط است. سازمان علم موظف است كه آنها را اصلاح كند و استفاده كند. من مسوول ايدهام. اين همه بودجه براي ساماندهي كتاب ميدهند. آنها وظيفه ساماندهي را به عهده دارند. دوستان بسيار سخت و جدي بحثهايي را مطرح كردند كه من را به داوري در مورد خودم رسانده است. اولا اينكه آزادارمكي مدرنيته ايران را مورد بحث قرار داده است و جامعهشناسي ايراني وارد يك ساحت نظريهپردازي شده است. لذا نسل چهارم جامعهشناسي ما اين مسائل اساسي را مورد نظر خود دارد و جدا آنها را به چالش كشيده است. جامعهشناسي جامعه ايران را وارد كنكاش ميكند و به همين دليل هم هست كه ابايي ندارد كه وارد عرصه مطبوعات و رسانه و حوزه عمومي بشود. آموخته ديگري كه داشتم اين است كه برخي حوزههايي كه رفتهام شايد نبايد ميرفتم و يكسري مشكلات در كارهاي ما بوده كه براي من روشن شد. و برخي را بايد دقيقتر بحث ميكردم.»
آزاد ارمكي در ادامه سخنرانياش درباره دستهبندي كتابهايي كه نوشته گفت: «كتابهاي من چهار دسته هستند. اين چهار دسته عبارتند از، تاريخ انديشه، علم، مسائل اجتماعي و نظريه جامعه ايراني است. آنچه مورد داوري دوستان قرار گرفت مورد آخري است، سه نوع اول آن را مورد نقد و بررسي قرار ندادند. من به عنوان يك كنشگر آگاه، ضعيف، تنبل... هر چه بودهام سعي كردهام كه جامعه ايراني به عنوان يك عرصه كنش و تامل جامعهشناسانه را مورد بررسي قرار دهم. اين مقوله مورد واكاوي قرار بگيرد در اينجا من چيز زيادي نگفتم همان طور كه دوستان گفتند آغاز كار من است. اما دغدغههايي داشتهام كه آنها را بيان كردهام.»
آزادارمكي معتقد است كه جامعهشناسي همواره دو دوست و دو رقيب دارد كه بايد بيشتر به آنها توجه كرد. رقيبانش فلسفه و روانشناسي است و دوستانش تاريخ و اقتصاد. اين دو رشته ميتوانند به جامعهشناسي كمك كنند تا به فهمي از جامعه ايراني به لحاظ تاريخي به عنوان يك عمل اجتماعي كه معناي عمومي دارد كمك كند. مشكل دوم اين است كه ما چگونه ميتوانيم جامعهشناسي را در حوزه ساماندهي زندگي و نظام اجتماعي امكان مصرفش را فراهم كنيم و از آن استفاده كنيم. سياستسازي اينجاست. جامعهشناس و جامعهشناسي بايد چه كار كند؟ جامعهشناسي مانند يك روزنامهنگار بايد به دنبال شكار مسائل اجتماعي باشد. و به گونهيي تبيين جامعهشناسانه ارايه كند تا جهت سياست را عوض كند.»
پاتوق گفتوگوي جامعهشناسان كجاي شهر است
در بخش ديگري از اين مراسم، دكتر هادي خانيكي، استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايي درباره موضوع گفتوگو در جامعهشناسي و جامعه ايراني با عنايت به آثار دكتر آزادارمكي سخنراني كرد. خانيكي معتقد است كه ضعف بزرگي ميان نهادهاي مختلف دانشگاهي وجود دارد و همين باعث شده تا نتوانيم به طور رسمي درباره علايق خود صحبت كنيم. خانيكي در اين باره گفت: «از آنجايي كه دغدغه خود من هم ضعف بين ارتباطات و نهادها و دانشگاهها بوده است و دكتر آزاد به آن پرداخته و در عنوان سادهيي كه در يكي از آثارش به آن داده به عنوان پاتوق اين عنوان را برگزيده است. وي به پاتوق به عنوان يك موقعيت آزادانه و غيرشغلي پرداخته است و ميگويد كه چگونه ميشود در ساختارهاي غيررسمي امكاني را براي گفتوگو فراهم كرد. به نظرم اگر بخواهيم يك نگاه تاريخي و اجتماعي به علوم اجتماعي داشته باشيم، ميشود آن نقاط طلايي سنت و مدرنيته را پيدا كرد. بحثي كه در پاتوق مطرح ميشود اين است كه آدم چيزهايي را مطرح ميكند كه در جاهاي ديگر نميتواند آنها را بيان كند. بالاخره اين پاتوقهاي ما كجاست؟ در كجا با همديگر گفتوگو ميكنيم؟ آن نيروي اجتماعي تاثيرگذار ما كجاست؟ اين فقدان پاتوق، فقدان شبكههاي اجتماعي و نقاط تلاقي حوزهها را بايد جستوجو كنيم و نبودن آنها را نبايد يك نقيصه بدانيم. به نظر فوكو ما در مرز بردگيهاي خودمان هم نتوانستيم خودمان را پيدا كنيم، جامعهشناساني بزرگي مانند دكتر شريعتي آن را پيدا كردند و توانستند دانش اجتماعي را در اجتماع به كار ببرند.»
خانيكي با بيان اينكه ما با مسالهيي به نام خلأ فضاي گفتوگو روبهرو هستيم، گفت: «به نظرم مسالهيي كه با آن روبهرو هستيم اين است كه ما با جامعهشناسي و جامعهشناساني مواجه هستيم كه خيلي در اجتماعات علمي و... موفق نيستند. ما با جامعهشناساني مواجه هستيم كه خيلي دوست ندارند وارد حوزه هنر، سياست و... شود. ما با وضعيتي روبهرو هستيم كه در آن جامعهشناس خوب جامعهشناسي است كه به مسائل سياسي نميپردازد و به ميزاني كه به سياست ميپردازد از وجهه علمياش كاسته ميشود. نهايتا ما با جامعهشناساني مواجه هستيم كه ناتوان از گفتوگو و برخورداري از دانش و مهارتهاي گفتوگو، كه محصول حضور در شبكهها و ساحتهاي مختلف است، هستند. به هر حال در جامعه ما نهادهاي مدني نهادهاي ضعيفي هستند و امكان آن حلقههاي گفتوگو را گم كرده است. به هر حال شايد نوع رويكردي كه دكتر آزاد در پاتوق مطرح ميكند اين جرقه را در ذهن ما ميزند كه به دنبال آن پاتوقها باشيم. به طوري كه دكتر آزاد ميگويد، پاتوق جايي است كه ميشود بين آن سه، يعني دين، دولت و خانواده ارتباط برقرار كرد.» خانيكي درباره فقدان پاتوق براي گروههاي مختلف اجتماعي براي تبادل نظر گفت: «پاتوق ميتواند يك زمينهيي براي نگاه كردن به نهادهاي سنتي و مدرن باشد. زمينهيي باشد براي تقويت نگاه مدني به پاتوقها و فراهم آوردن نوعي مناسبات شبكهيي. سوالي كه در ذهنمان است، اين است كه جاي گفتوگوي اصحاب علوم اجتماعي كجاست؟ جايي كه با همديگر، با جامعه و حكومت گفتوگو كنند، كجاست؟ من ميگويم كه گم شده است.»
ايده جامعهشناسي ايراني محصول بلوغ نسبي اجتماع علمي است
محمد امين قانعي راد، رييس انجمن جامعهشناسي ايران در اين همايش درباره اين موضوع كه جامعهشناسي بومي ايران تحقق پذير است يا خير، با توجه به آثار آزاد ارمكي سخنراني كرد. قانعي راد درباره جامعهشناسي در ايران گفت: «پروژه من در علوم اجتماعي بيشتر معطوف به حوزهيي است كه دكتر آزاد در آن كار كرده است. به نظرم طرحي كه دكتر آزاد با عنوان يك كنشگر در اين حوزه مطرح كرده، اين ظرفيت را دارد كه محور جامعهشناسان ايران قرار بگيرد. ميتوانيم جامعهشناسي ايران را يك پارادايم مطرح كنيم كه ظرفيت خوبي براي شكل دادن به جامعه ايران دارد. يكي از اين دو پروژه به ساختار اجتماعي و ديگري به ساختار معرفتي توجه دارد.» او درباره جامعهشناسي بومي در ايران گفت: «به نظرم مطرح شدن ايده جامعهشناسي ايراني محصول بلوغ نسبي اجتماع علمي جامعهشناسي در گذر از يك تاريخ حدودا 80 ساله است. گذري با عبور از پيچ و خمهاي گوناگون سياسي انديشي، نگاه ايدئولوژيك، نگاه غيرمعرفتي، جابهجا رفتن جامعهشناسي با سياست و فرهنگ عمومي، برنامه دولتي نوسازي صرف، انقلابيگري يا اصلاح اجتماعي صرف و... كه بيانگر يك نوع بلوغ اجتماعي و فكري است و اين ايده مرهون ديدگاهها و تلاشهاي نسل اول و دوم جامعهشناسي است. مقوله ديگري كه مطرح است كتاب بينشها و گرايشهاي عمده در جامعهشناسي معاصر اثر پل لازاراسفلد با ترجمه دكتر غلامعباس توسلي يكي از اين منابع است كه در اختيار دانشجويان قرار ميگرفت. لازار اسفلد جامعهشناسي است پوزيتيويست كه به تنوع در مسائل اجتماعي ميپردازد. مقوله مهم ديگر اينكه اين جامعهشناسان مختصات متفاوت دارند كه بستگي به جوامع مطرح شونده در آنها دارد. به فرض مثال جامعهشناسي قدرت در انگليس مطرح ميشود و تفاوتهاي قومي و نژادي در امريكا يا در اسكانديناوي سياست و رفاه اجتماعي مطرح است. به نظرم جلال آلاحمد با انسانشناسي و مطالعات موردي و حتي مهندس بازرگان با كتاب سازگاري ايراني به نحوي تلاش ميكنند كه با روحيه ايران آشنا شوند و مطالعات دكتر رفيع پور و ديگران و همچنين مطالعات دكتر آزاد در اين زمينه را ميتوان در اين راستا برشمرد. جامعهشناسي ايراني مبتني بر تنوع روايتهاست، بنابراين اين يك پروژه براي رسيدن و اجماع و وحدت نهايي در يك جامعهشناس و يك جامعهشناسي خاص نيست، همان طور كه جامعهشناسي ايران به نسبت موضوع خودش و نسبت به مباني يا روشهاي خودش ارتباط دارد بايد اينها را در علوم و روشهاي علمي هم در نظر بگيريم.»
براي پديده پاشايي، آگاهي ضمني جامعه دست به كار شد
در بخش ديگري از همايش مقصود فراستخواه، استاد دانشگاه درباره امكان بازانديشي در مدرنيته ايراني سخنراني كرد، فراستخواه معتقد است كه امور پيشيني بيشتر بر مدل ايراني سيطره دارد. او در ادامه گفت: «مرادم از امر پيشيني ايران هر آن چيزي است كه در گذشته ما است. در صورتي كه امر پسيني چيزي است كه از تجربههاي ما شكل ميگيرد. در ابتدا بايد بيفزايم كه امر پيشيني امر تاريخي خيلي دور از ما نيست و ميتواند امري باشد كه گذشته ما را در بر گرفته است. امر پيشيني جامعهشناسي ما را هم دربرگرفته است چنانچه كه امر پسيني جامعه در محاق ميماند و چندان به حساب نميآيد. وقتي جامعه ايران را ميخواهيم تبيين كنيم بيشتر امر پيشيني بر مدل ما سيطره دارد و اين بر كانتكس معرفتي ما سيطره دارد و گويا تقدير تاريخي ما است. مثلا چنان از شيوه توليد ايراني صحبت ميكنيم كه معنايش اين است كه استبداد، فابريك ايران است. به طور پيشيني در سبك و سياق ما اين مسائل وجود دارد، به طوري كه حس ميكنيم يك جامعه بينظم ايراني داريم كه ما سايه او، يا او سايه ماست، در حالي كه اگر در سياق جامعهشناسي معرفتي ما امر پسيني ايران هم باشد اين جامعهشناسي طبيعتا خصيصههاي رويدادي هم پيدا و گذشته را رها ميكند. تاريخ ايران يكسره ادامه امر پيشيني نيست بلكه امر پسيني هم دارد.»
وي افزود: در آن صورت جامعهشناسي ميتواند مدلسازي كند و ابزارهاي كارآمد بهتري را براي اين جامعه به دست بياورد و آنها را به اجرا بگذارد. انقلاب ۵۷ ايران خصلت رويدادي داشت. براي اينكه جامعهشناسي آن را توضيح بدهد بايد يك امر پيشيني هم داشته باشد. مدرنيته ايراني كه حاصل كار جامعهشناس ايراني است و خاصيت پسيني دارد، يعني فضاهايي كه به صورت اقتضايي به وجود ميآيد. در جامعه ايران كنشهايي، در بيرون از مفهوم تاريخ به صورت پسيني، سر ميزند كه در اينجا كنشگر به وجود ميآيد، بازي به وجود ميآيد. اينجاست كه پديده پاشايي به وجود ميآيد، اينجاست كه آگاهي ضمني جامعه دست به كار ميشود.
جامعهشناسي بر اساس نظامفرهنگي پيشرفت اجتماعي را پايهريزي ميكند
دكتر محمد فاضلي درباره موضوع جامعهشناسي ايران با توجه به آثار آزاد ارمكي سخنراني كرد. فاضلي، ارمكي را جامعهشناسي فضيلتمند معرفي كرده و معتقد است كه آزاد ارمكي اين گونه بررسي ميكند كه جامعهشناسي در ايران ساحتي جداافتاده از حيات اجتماعي ندارد. فاضلي گفت: «من به بازسازي روايت خودم از دكتر آزاد ميپردازم. ميشود زندگي علمي ايشان را به عبارت اوليهيي بازسازي كرد، تحت عنوان فضيلتمندي جامعهشناس. آنان معتقدند كه آدم به آنچه باور دارد عمل كند و اگر به آنچه كه باور داشتيد عمل كرديد فضيلتمندي است. من معتقدم كه دكتر آزاد فضيلتمندي را رعايت كرده است. طرح ايشان اين است كه يك وضعيت از آسيبشناسي ايران ارايه كند. وي معتقد است كه جامعهشناسي در ايران ساحت جدا افتاده از حيات اجتماعي دارد. بر مبناي اين، آسيبشناسي را انجام ميدهد و اينكه جامعهشناسي ايراني هيچوقت نتوانسته مسالهيي از ايران را حل كند. او پيشنهاد ميدهد كه جامعهشناسي ايران وقتي ميتواند اين كار را انجام دهد كه از يك منبع دقيق دانش تبعيت كند تا كارا باشد و تاريخ ايران را تحليل كند و بر تاريخ ايران متكي باشد. پس جامعهشناسي ايران از نظر دكتر آزاد اول بايد تاريخ را بخواند و بعد جامعه را آسيبشناسي كند. در فاصله ۱۰ سال دو كتاب نوشته است كه مدل پيشنهادي ايشان در اين دو كتاب است. وي مدعي است كه مقصودش پيشرفت اجتماعي است كه از طريق نظام فرهنگي و ديني استخراج شود. پس در اين زمينه تكليف خودش را مشخص ميكند. جامعهشناسي ميخواهد كه بر اساس فرهنگ و نظام فرهنگي پيشرفت اجتماعي را پايهريزي كند.»
فاضلي درباره كتابهاي آزاد ارمكي گفت: «كتابهاي ايشان را ميتوان به ۴ دسته تقسيم كرد. بنابراين وي نخستين گام از يك پروژه اجتماعي را پيريزي ميكند و با وجود همه نقدهايي كه ميشود بر آن وارد كرد. اما دكتر آزاد به گفته خودش عمل كرده و كار خودش را ادامه داد. آزاد معتقد است كه كتب درسي تكراري، ترجمه و... بحثهايي بودند كه به هسته علمي راه نبردهاند. بنابراين يكسري كتابهاي درسي نيز نوشته است. سوم اينكه ايشان صراحتا ميگويد كه اگر قرار است، جامعهشناسي در ايران شكل بگيرد، اول بايد توصيف شود و بعد مطالعه تاريخي صورت بگيرد كه در بحث تاريخي كار پازل ايشان يك مقدار گم ميشود. دكتر آزاد جامعهشناس برج عاج نشين نيست. جامعهشناسي نيست كه از جامعهشناسي ابزاري براي توجيه وضع موجود خارج كند. من معتقدم كه اين قسمت اول با قسمت دوم تعارضاتي دارد. ايشان يكي از سهمهاي بزرگش اين است كه تاريخ جامعهشناسي را بازخواني كرده است. يعني از نسل اول تا نسل چهارم را بازسازي كرده. اين چهار نسل با هم يك پروژه دارند و آن بوميتر شدن است.»
دكتر آزادارمكي در تكميل جامعهشناسي امروز ايران نقش بسزايي داشت
حجتالاسلام والمسلمين دكتر حميدرضا پارسانيا عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي و استاد دانشگاه تهران، با بيان اينكه نقشي كه علوم اجتماعي بايد داشته باشد قاعدتا رويكردهاي متفاوتي نسبت به آن وجود در حال حاضر در جامعه وجود دارد، افزود: «به نظرم با يك مراجعه به آثار دكتر آزادارمكي كه يك پروژه تحقق يافته است به صورت تماميت خودش را در حوزههاي مختلف نشان ميدهد كارهاي ايشان يك مجموعه تقريبا كاملي است كه شكل گرفته است و بخش مركزي آنها بخش نظري است و دغدغههايي كه ايشان دارند و دورههايي كه در آثارشان دارند و همچنين نقش مديريتي كه در حوزه علوم اجتماعي داشتهاند در تكميل جامعهشناسي امروز ايران نقش بسزايي داشت به نوعي كه يكي از محصولات ايشان همين فضايي است كه در جامعهشناسي ميبينيد. آنچه را كه در بررسي آثار ايشان ميدانم يك حوزه از كار ايشان است.» پارسانيا درباره تفكرات ارمكي گفت: «اگر جناب دكتر آزادارمكي به جاي سنت تبييني به انتقادي ميپرداختند شايد فارابي بيشتر قابل ارايه بود تا ابن خلدون. اگر آن ارتباط با فرهنگ كه اين گونه براي ايشان سوال مطرح ميكند ميتوانستيم آن تصورات فرهنگي را داشته باشيم آن موقع ميديديم كه ابن خلدون هيچ معنايي از علم نميدانست. ابن خلدون را بايد در حاشيه غزالي و معتزله دانست و مرحوم بزرگمهر با نگاه فلسفي تحليلي خودشان كه به معتزله داشتند به برخي از اين مسائل ميپردازد.»
دكتر آزادارمكي نياز جامعه و جامعهشناسي را جدي ميگيرد
دكتر ضياء هاشمي معاون فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري تحت عنوان تاثير جامعهشناسي و توسعه فرهنگي سخنراني كرد. هاشمي جامعهشناسي و توسعه را همزاد هم معرفي كرد و بيشتر در اين باره توضيح داد و گفت: «جامعهشناسي و توسعه همزاد و لازم و ملزوم يكديگرند. تغيير روشهاي جامعهشناسي سعي دارد قوانين و فرايندهاي توسعه را كشف كند. در قرن بيستم جامعهشناسان بسياري در پي كشف فرآيند توسعه بودهاند. حتي ايدههاي جهانشمولي را مطرح كردهاند و توسعه را يك سونگارانه مطرح كردهاند كه لزوما با وجوه توسعه به عنوان چند عاملي و چندوجهي مطابقت ندارد. در ايران ضعف و تداوم فقر و نابرابري اجتماعي و ساير مسائل موجود در واقعيت جامعه امروز نمونههاي مشكلات جامعه انسان محور است كه علوم اجتماعي و انساني بايد رويكرد و هدف خود را رهايي از اين مسائل و مشكلات قرار دهد. همچنين نمود فرهنگ در جامعه رشد كمي و كيفي آنچنان كه مد نظر بوده نداشته است و در واقع ساير سرمايههاي فرهنگي نمودهاي توسعههاي فرهنگي قلمداد ميشوند. بديهي است در ايران عنصر دين و نمادهاي معنوي ارزشهاي والايي دارد كه من آنها را وارستگي توسعهيي ميدانم كه دكتر آزاد سهم بسياري در اين زمينهها دارد.»
سياستزدگي در عرصه جامعهشناسي هزينههاي بسياري داشته است
رضا صالحي اميري، رييس سازمان اسناد و كتابخانه ملي درباره همكاري طولاني مدت خودش با آزاد ارمكي صحبت كرد و معتقد بود كه جامعهشناسي ايران نياز به آينده پژوهي دارد. «ما در جامعهشناسي كمتر متوجه آينده پژوهي هستيم و همچنين سياست زدگي عرصه جامعهشناسي براي عرصه جامعهشناسي هزينههاي بسياري داشته است. دولت گذشته يك لطف به ما كرد كه حدود 400 پروژه تحقيقي را در مركز تحقيقات استراتژيك انجام داديم و بخش زيادي از آن تحقيقات را مديون دكتر آزاد هستيم. نكته ديگر اينكه ما در جامعهشناسي كمتر متوجه آينده پژوهي هستيم و همچنين سياستزدگي عرصه جامعهشناسي نكتهيي مهم است كه هزينههاي بسياري داشته است. دكتر آزاد در حوزه جامعهشناسي فرهنگي سهم بسيار جدي داشتند. ما در حوزه تحولات جامعهشناسي الزاما نيازمند بررسي تحولات اجتماعي هستيم كه نمونه بارز آن در روزهاي اخير نمونه پاشايي است كه جامعهشناسان ما و جامعه ما پيشبيني خاصي از آن نداشتند و بايد بنشينند و آن را تبيين جامعهشناختي كنند. ايشان يك نوع ارتباط منطقي بين مباحث تئوريك و حوزههاي عملي داشته است. مشكل امروز جامعه ما مشكل اخلاق است. فكر ميكنم كه دكتر آزاد نقش جدي در اخلاقگرايي و اعتدالگرايي در جامعه ايران داشته است كه وظيفه دارم از جانب خودم از ايشان تشكر كنم.»
با جامعه امروز چه كاري بايد كرد؟
با نگاهي كوتاه به صحبتهاي اساتيد جامعهشناسي ايران ميتوان درك كرد كه با لزوم توجه به پژوهش در ميان مردم و آيندهنگري ميتوان به جامعه ايران كمك زيادي كرد. از بين رفتن اخلاق در جامعه ايراني يكي از بزرگترين مشكلاتي است كه امروز با آن مواجه هستيم و بهترين افرادي كه ميتوانند در اين حوزه فعاليت كنند دانشجويان و اساتيد جامعهشناسي هستند. از ويژگيهاي تقي آزاد ارمكي كه ميتوان آن را بسيار مهم تلقي كرد، حضور در ميان مردم براي رسيدن به يافتههايش است. بعضي از دانشجويان و اساتيد كمتر در ميان مردم هستند و به همين خاطر از تغييرات روزانه اجتماع بيخبرند. همين عامل باعث ميشود تا نتوانند كنشهاي اجتماعي را بررسي كنند و به رشد و تعالي مردم كمك بيشتري كنند. ارتباط و هماهنگي ميان مردم و نهادهاي دانشگاهي براي جامعه ايران مهم به شمار ميآيد اما بايد در ابتدا نهادها و مسوولان و اساتيد خود دانشگاهها از طريق برگزاري همايشها و نشستها با يكديگر درباره موضوعات مختلف گفتوگو كنند تا بتوانند ارتباط موثري با اجتماع داشته باشند. دوري از مردم و نبود فضاي گفتوگو مهمترين خلأ جامعه امروز ايران است.