گروه ديپلماسي|حسين اميرعبداللهيان روز سهشنبه راهي لبنان و سوريه شد. به نظر ميرسد سفر معاون امور عربي و آفريقاي وزارت امور خارجه به اين دو كشور در ادامه سياستهاي ايران براي حل و فصل بحران سوريه و در چارچوب دومين سفر منطقهاي محمدجواد ظريف باشد. در اين راستا با صباح زنگنه ديپلمات سابق كشورمان و كارشناس مسائل منطقهاي گفتوگويي داشتهايم كه در ادامه ميآيد:
ارزيابيتان از آخرين اقدامات وزارت امور خارجه براي حل و فصل مسالمتآميز بحران سوريه چيست؟
جمهوري اسلامي ايران براي حل و فصل مسالمتآميز بحران سوريه از ابتدا تا به امروز اقدامات بسياري را انجام داده است. در همين راستا، شاهد بوديم كه از نزديك دو سال پيش تا به امروز، ايران طرحي چهار مادهاي براي حل بحران سوريه ارايه كرد و اين روزها نيز اخبار حاكي از بروزرساني آن است. اساس اين طرح نيز بر آن است كه جمهوري اسلامي ايران ابتدا در راستاي متوقف كردن خشونتها و درگيري و پايان بخشيدن به جريان تروريسم در سوريه ميكوشد. در اين چارچوب، جمهوري اسلامي ايران ميخواهد تا با انجام اقدامات انساندوستانه و كمكرساني به مناطق و افراد آسيبديده، زمينههاي لازم را براي انجام گفتوگوهاي سوري - سوري ميان معارضان و جريان حامي دولت كنوني سوريه فراهم سازد تا آنها به سمت يك راهكار سياسي حركت كرده و زمينهساز بحران شوند و شرايط لازم را براي اصلاح قانون اساسي و برگزاري انتخابات فراگير فراهم سازند. البته ايران ميكوشد اين مساله را با توجه به واقعيات دروني سوريه و با انجام مشورتها و رايزني با سازمان ملل و افراد و كشورهاي موثر و فعال در سوريه پيش ببرد.
آثار رايزنيهاي ايران با بازيگران موثر در مساله سوريه چه بوده است؟
ايران كشوري موثر و مهم در عرصه منطقهاي است و همه بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي به نقش و اهميت ايران براي دستيابي به راهكار سياسي در حل بحران سوريه رسيدهاند و متوجه عمق اثرگذاري اقدامات ايران هستند. با توجه به اين مساله و البته طرح ايران براي حل بحران سوريه، شاهد افزايش تحركات ايران براي حل بحران سوريه هستيم و بخشي از سفرهاي منطقهاي آقاي ظريف نيز در همين راستا تحليل ميشود. با اين وجود، به نظر ميآيد كه ديدگاهها در حال نزديك شدن به يك سازوكار واقعيتر براي حل و فصل مسالمتآميز بحران سوريه است. اكنون ميتوان اين را برداشت كرد كه اولويت مبارزه با تروريسم و داعش تقريبا مورد اجماع جريانها و بازيگران قرار گرفته است. اين برداشت را نيز ميتوان در نوع رويكرد اخير روسيه در ايفاي مبارزه مستقيم با داعش در سوريه داشت كه همراه با چراغ سبز امريكاست و اگر جديتي در اين مبارزه باشد، ميتواند به دستيابي سريعتر به راهحل سياسي كمك كند.
پس ميتوان اين را گفت كه بازيگران موثر در سوريه به سمت حل و فصل اين بحران حركت ميكنند؟
بله. به نظر ميآيد كه ما با يك طرح دو وجهي روبهرو هستيم. يك وجه آن، اين است كه كشورهايي كه راه را براي كمك به تروريسم و افزايش بحران و درگيريهاي مسلحانه باز كرده بودند، به فكر توقف حمايتهاي اطلاعاتي، مالي و لجستيكي و ساير اقداماتشان افتادهاند. وجه دوم اين است كه همه بازيگران به سمت يك اجماع حركت ميكنند؛ به عبارت ديگر، كساني كه روزي به راهحلهاي نظامي اعتقاد داشتند ديگر اصرار آنچناني بر روي نظرات قبلي ندارند و به سمت راهكار سياسي گرايش پيدا كردهاند.
فكر ميكنيد توافق هستهاي ايران و گروه 1+5 به چه ميزان در به وجود آوردن اين فضا موثر بوده است؟
بيترديد پرونده هستهاي ايران در سالهاي گذشته يكي از موضوعاتي بوده است كه برخي از بازيگران با توسل به آن ابراز نگراني ميكردهاند اما دستيابي به توافق هستهاي نشان داد گزينه كساني كه بر طبل جنگ ميكوبيدند، گزينه ناكارآمدي است و به آنها ثابت كرد كه راهحل سياسي و گفتوگوهاي سياسي و حقوقي ميتواند امنيت و ثبات را به منطقه بازگرداند. توافق هستهاي ايران و گروه 1+5، يك فضاي مثبت منطقهاي و بينالمللي را ايجاد كرد تا از روشهاي عاقلانهتر و بهتري چون ديپلماسي استفاده كرد.
اين فضايي كه با توافق ايجاد شده، به چه ميزان زمينهساز فعاليت بيشتر ايران براي حل بحرانهاي منطقهاي شده است؟
به نظر ميآيد با توافق هستهاي موجب مساعدتر شدن فضا براي تحرك بيشتر ايران شده است و موجب شده تا ايران نيز مسوولانهتر و فعالانهتر در پي حل بحران سوريه باشد.
به نظر ميرسد امريكا به عربستان فشارهايي براي تعديل مواضع خود وارد ميكند. اين فشارها به چه ميزان موثر بوده است؟
اقدامات افراطگرايانه عربستان در برخورد با بحرانهاي منطقهاي حاكي از نگرانيهاي جدي آنها و البته رقابتهاي داخلي در خاندان سعودي است كه البته آثار اين اقدامات تندروانه مانع از ادامه جدي اين سياستها ميشود اما اين را بايد يادآور شوم كه سياستهاي كلي عربستان در عرصه ديپلماسي تابعي از سياستهاي امريكا است. عربستان تا نقطهاي ميتواند از تحرك مستقلانه برخوردار باشد كه برخوردي با سياستهاي امريكا نداشته باشد يا در تعارض با آن نباشد. تعارضات داخلي اين كشور نيز عامل ديگري است كه موجب شده تا عربستان به نقطهاي غيرقابل بازگشت برسد و نصايح امريكا نيز به اين خاطر است كه نميخواهد به اين سادگي متحدش به ورطه سقوط برسد. شايد نزديكي و رايزني بيشتر عربستان سعودي با دولت روسيه در رابطه با بحران سوريه در همين چارچوب باشد.
آيا ميتوان انتظار داشت كه بر اثر اين فشارها، رياض به گفتوگو با ايران براي حل و فصل بحرانهاي منطقهاي تن بدهد؟
جمهوري اسلامي ايران بارها اعلام كرده كه درهاي گفتوگو با كشورهاي منطقه و به خصوص عربستان را نبسته است. شواهد نيز از اين حكايت ميكند كه برخي تحليلگران نزديك به سعودي كه از عقلانيت بيشتري نيز برخوردار هستند، اين روش يعني گفتوگو با ايران را به سعودي توصيه كردهاند و به سعودي گفتهاند كه با نزديك شدن به روسيه براي دور زدن ايران به جايي نميرسند.
فكر ميكنيد كه گفتوگوي تهران و رياض به چه ميزان ميتواند به حل و فصل مسالمتآميز بحران سوريه كمك كند؟
پس از پشت سر گذاشتن تجربههاي سالهاي گذشته كه تجربههاي تلخي بودهاند، بيترديد گفتوگو نتايج قابل توجهتري براي طرفين و براي منطقه خواهد داشت و به نظر ميآيد گفتوگوي دو كشور به حل بحران سوريه كمك كند.