باطن يك عكس
سيد علي ميرفتاح
چهار، پنج موضوع- به نظر خودم- مهم را يادداشت كرده بودم براي كرگدننامه امروز اما اين تصوير كودك سوري من را هم مثل شما تحت تاثير قرار داده است. اين تنها كودك سوري نيست كه بر اثر اين جنگ احمقانه جان به جان آفرين تسليم كرده. اين تصوير دلخراش را ضربدر هزار هم بكنيم باز تعداد طفل معصومهاي سوري بيشترند، اينكه ميبينيد اين يكي اينقدر مايه دل غشه شده و احساسات همه را جريحهدار كرده تاثير رسانههاست عكس اين بچه البته نماد نكبت و پليدي جنگ هم هست. از خدا بيخبران معلوم نيست سر چي به جان هم افتادهاند، تير و تركش ملت بيچاره را هدف گرفته و به خاك سياهشان نشانده. ويرانههاي سوريه را ديدهايد؟ آنها هم كم از عكس اين بچه دلخراش نيستند. يك توفان زپرتي آمد، يك مقدار گرد و خاك ريخت توي زار و زندگيمان، حالمان گرفته شد و اعصابمان خرد شد. اين بيچارهها چند سال است گرفتار توفان و بلاي جنگ داخلياند؛ چند سال است اسير زباننفهمهاي جنگ افروز شدهاند؟ جالب اينكه هيچكس هم به هيچ جايش نيست. مرگ در سوريه زير دست و پا ريخته. كوچك و بزرگ هم نميشناسد. كاري هم به كار اينا ندارد. دنيا هم كاري به كار اينها ندارد؛ انگار همه توافق كردهاند كه در اين يك گلهجا، هر كس زورش رسيد بزند آن را كه زورش نميرسد بكشد. اين همه كشته، اين همه مجروح، اين همه بيخانمان، اين همه آواره، اين همه بدبختي و مظلوميتي كه عكسشان هنوز دست به دست نشده. اگر اين جمله واقعا مال مركل باشد، جاي آن دارد كه جهان اسلام از خجالت آب بشود و برود توي شنزارهاي داغ عربستان:
«اين بيچارهها آلاخون والاخون جهان شدند در حالي كه عربستان دم دستشان بود و راهي تا آنجا نداشتند.» آن فحشي كه مردم جهان به اروپاييها ميدهند كه چرا در، روي مهاجرين بستهاند، مستحق اصلياش بيشتر كشورهاي اسلامي هستند كه با اين همه پول يامفت و اين همه امكانات، چشم بر سوريه بستهاند و عين خيالشان هم نيست. واقعا مايه آبروريزي است. پنج سال است كه شيوخ و مفتيها و بزرگان و ريشسفيدان و اميران توي لژ نشستهاند و نمايش خونبار سوريه را تماشا ميكنند.
سهل است عين شرطبندها دستي هم در نمايش دارند، حتي تداوم آن را باعث دوام و قوام خود ميبينند.
حساب و كتاب دقيق بكنيم ما هم كم اهمال نكردهايم و كم زمان از دست ندادهايم. ديپلماسي قوي اين نيست كه يك طرحي بدهيم و بعد به ديوار سفت كه خورديم برگرديم.
از اين دولت و اين تيم ديپلماسي بعيد است كه در قصه سوريه مستاصل شوند البته ما با امريكا جز هستهاي روابط دوجانبهاي نداريم اما حقيقت اين است كه سوريه هم كم از هستهاي نيست. و حتما حتما اگر ايران و امريكا در اين باره به توافق برسند غائله جمع ميشود... غائله كه چه عرض كنم كشت و كشتار و جنايت. به خدا دست دست كردن و زمان از دست دادن كار را خرابتر ميكند كه بهتر نميكند. ضمن اينكه جز از ايران و امريكا از كس ديگري هم آبي گرم نميشود. عربستان كه متاسفانه كار افتاده دست تندروها. امارات، قطر و بحرين هم كه اصلا قد اين حرفها نيستند. ضمن اينكه خودشان در آستانه بحرانهاي جدياند و وقت پرداختن به سوريه را ندارند. مصر، مراكش و اردن هم فعلا ضعيفتر از آنند كه كاري از پيش ببرند. تركيه هم كه خودش آلوده دامن است؛ بلكه يك طرف قضيه است. خيليها يك طرف قضيهاند. واقعا اگر يك روز بخواهيم عدالت را به اجرا دربياوريم و جنايتكاران جنگي سوريه را از هر دو طرف محاكمه كنيم دايره مجرمين گسترده است و همدستان جنايتكاران در دنيا پخشند. اما حالا فعلا جنگ را بخوابانيد، برقراري عدالت پيشكش. من از دنيا پرت نيستم. حواسم هست كه ايران و امريكا همچنان «دشمن» هم به حساب ميآيند. اما همين دشمنان با تدبير و گفتوگو، سر قضيه هستهاي توانستند قدمهاي خوب و اميدواركنندهاي بردارند. چرا سر سوريه نتوانند؟ بحث آدميزاد است. بحث جان شيرين اطفال معصوم است. بحث گره كور جهان اسلام است. بحث كلاف سردرگمي است كه عنقريب باقي شوراي همكاري خليج فارس را هم به خود ميكشد. بحث توفاني بودن منطقه است. بحث اين است كه اگر امروز صلح برقرار نشود، فردا كار بر همه سختتر ميشود. اين عكس طفل معصومي كه در ساحل افتاده، درونش قدرت و قوتي دارد كه شايد بتواند منشاء اثر اخير شود. اين عكس را بايد بزنند جلوي چشم همه مديران جهان بلكه به خود بيايند و همتي كنند و اين جنگ شوم و پليد و نفرتانگيز را تمام كنند. در بطن اين عكس چنين نيرويي ديده ميشود.