از بيروت تا پاريس
به فاصله يك روز از انفجارهاي بيروت، پاريس نيز دستخوش گستردهترين حملات تروريستي سازماندهيشده گرديد. اهميت حملات پاريس در اين است كه نشان ميدهد داعش توانايي سازماندهي چندين عمليات همزمان را در فرانسه داشته است؛ حملاتي كه بهطورقطع تعداد معتنابهي از افراد در آن حضور دارند و دستگاههاي اطلاعاتي غربي نيز نتوانستهاند هيچ كدام از آنان را رديابي كرده يا دستگير كنند تا بتوانند مانع از اجراي اين عمليات شوند. اين عمليات از لحاظ شيوه كار و پيچيدگي، بهطورقطع در سطح پيشرفتهتري نسبت به عمليات شارليابدو بود كه بسيار محدود انجام شد. اهميت ديگر آن فاصله كوتاهش با عمليات بيروت عليه مناطق شيعهنشين آنجاست كه به معناي جبهه گستردهاي است كه داعش براي خود تعريف كرده است. هرچند اظهارنظر درباره اينكه تبعات اين عمليات چه خواهد بود زود است، به ويژه تا هنگامي كه بهطورقطع معلوم نشود مهاجمان تابعيت كدام كشور را داشتهاند، نميتوان درباره اثرات بعدي آن به روشني گمانهزني كرد، ولي باتوجه به اينكه مهاجران عرب فرانسه عموما از كشورهاي مراكش، تونس و الجزاير هستند و تعداد قابل توجهي از افراد پيوسته به داعش نيز از اين كشورها بوده و بيشترين تعداد اروپاييان ملحق شده به داعش نيز با فاصله زيادي فرانسوي هستند و حتما دنباله آنان در اين كشور وجود دارد. ضمن اينكه حملات پيشين از جمله شارليابدو نيز به وسيله داعشيهاي فرانسوي انجام شده بود. بنابراين به احتمال فراوان، حملهكنندگان فرانسوي هستند، برخي شاهدان نيز گفتهاند آنان با يكديگر فرانسوي صحبت ميكردهاند.
نخستين نكتهاي كه درباره اين حوادث بايد توجه كرد، بينالمللي شدن موضوع تروريسم داعشي است. اگر عمليات القاعده فقط معطوف به اهداف غربي و به ويژه امريكايي بود، اهداف داعش، غرب و شرق، يا شمال و جنوب نميشناسد.
در افغانستان، در تركيه و در سوريه، در عراق، در لبنان، در مصر، در اروپا و همه جاهاي ديگر انواع و اقسام اقدامات را از گردن زدن تا سقوط هواپيماي مسافربري تا حمله به ورزشگاهها و... در دستور كار خود قرار دادهاند. شايد در طول قرن گذشته كه با پديدههاي جهاني مواجهيم، هيچ چيز به اندازه خطرات ناشي از وضعيت آبوهوايي در كنار تروريسم داعشي پديدهاي فراگير و جهاني نشده است! چنين پديدههايي راهحلهاي جهاني نيز ميطلبند. اگرچه اين پديده در عينيت اجتماعي و سياسي ريشه دارد يا از آن تغذيه ميكند، ولي آموزههاي وهابي و سلفي نيز يكي از علل شكلگيري اين پديده در ذهنيت افراد است. بدون ممنوع كردن آموزههاي سلفي و وهابي يا آموزههاي مشابه در هر دين و مذهبي، كه حتي در ميان مسيحيان افراطي نيز رگههايي از آن ديده ميشود، نميتوان با اين پديده مبارزه كرد. البته وضعيت ناسالم و نابرابر و تبعيضآميز اجتماعي و سياسي نيز در شكلگيري اين پديدهها و حتي تقويت آنها نيز موثر است كه بايد براي آن نيز چارهانديشي بينالمللي شود.
در ميان كشورهاي منطقه هيچ كدام به اندازه عربستان در شكلگيري اين پديده ناهنجار نقش نداشتهاند. اكنون هم بيشترين حمايتها از اقدامات داعشي در عربستان مشاهده ميشود. امروز وظيفه افراطگري را عربستان سعودي انجام ميدهد. نه تنها به لحاظ فكري و آموزشي آنان را تقويت ميكند، بلكه با استفاده از درآمدهاي رانتي نفت، منابع مالي ثروتمندان مرتجع خود را به سوي داعش سرازير كرده است. درباره القاعده هم همين منطق سازگار بود و صدق ميكرد.
در صورتي كه معلوم شود حملهكنندگان تابعيت فرانسوي داشتهاند، بهطور طبيعي انتظار ميرود كه سياستهاي ضد مهاجرتي در اروپا تقويت شود. در اين صورت شاهد تغيير در آرايش سياسي نيروهاي داخل اتحاديه اروپا و بهطور مشخص در فرانسه و آلمان خواهيم شد. مساله مهاجرت به پاشنه آشيل سياستهاي اروپايي تبديل شده است. نه ميتوانند قيد مهاجرتپذيري را بزنند و نه ميتوانند درها را باز كنند. و نيز حتي نميتوانند خود را براي پذيرش تبعات سياست مهاجرتپذيري آماده كنند، چون جذب و حل مهاجران در فرهنگ ملي و عمومي اروپا در مواردي بسيار سخت شده است.
نكته مهم ديگري كه بايد منتظر آن بود، تغيير در سياست منطقهاي كشورهاي غربي است. احتمال دارد كه آنان را به سياستهاي روسيه و ايران در سوريه نزديكتر كند، زيرا ادامه وضعيت موجود كه نوعي استخوان داعش را لاي زخم سوريه قرار دادن است، بسيار پرهزينه است، بهطوري كه هزينه آن را فقط مردم منطقه نخواهند پرداخت، بلكه صورتحساب اروپايي آن به حساب آنان گذاشته خواهد شد. نكته مهم اين است كه حملات داعش تاكنون براساس سلاحهاي متعارف از جمله مسلسل بوده است. ولي با پيشرفت تكنولوژي و گسترش دسترسيها؛ اين احتمال وجود دارد كه سلاحهاي ديگر مثل شيميايي و ميكروبي و امثال آن نيز وارد عمل شود كه در اين صورت ابعاد ماجرا بسيار وحشتناكتر از آنكه هست خواهد شد.