لطفا بخشنامهها و قطعنامههاي شتابآلود
صادر نكنيد
مصطفي موسوي٭/ بيش از دو ماه از انتشار يادداشت دوست و صاحبنظر آقاي دكتر مسعود جعفري درباره گرايشهاي رشته زبان و ادب فارسي در روزنامه اعتماد ميگذرد. به رعايت ادب مدتي در ارسال اين يادداشت به روزنامه درنگ كردم كه اگر قرار است مسوولان محترم پاسخ دهند يا استادان صاحبنظر و پيشكسوت در اين باره بنويسند من از اين كار صرفنظر كنم. متاسفانه به نظر ميآيد كه مسوولان محترم فرصت پاسخ دادن ندارند و گرفتاريهايشان بيش از اين است كه به پاسخ اينگونه انتقادات بپردازند يا شايد اصلا نيازي به اين كار نميبينند. درباره بياعتنايي استادان نيز شايد تنها ميتوان به اين انديشيد كه اين بزرگواران نوشتن و اظهارنظر در اين امور - اداريشده - را بيفايده ميبينند يا اساسا از اصلاح امور نااميد شدهاند. مشكلاتي كه اين برنامهريزيها و بخشنامهها براي آموزش و پژوهش دانشگاهي در حوزه ادبيات ايجاد ميكند و به آينده دانشگاهها، استادان و دانشجويان و جامعه ادبي مربوط است، ايجاب ميكند كه همكاران و استادان ارجمند واكنشي نشان دهند و احساس مسووليت كنند.
نكتههاي مهمي در يادداشت دكتر جعفري آمده بود كه شايسته يادآوري و تاكيد مجدد است:
1- اموري از اين دست را نميتوان در چند جلسه با حضور جمعي معدود بررسي كرد و به نتيجه قطعي رسيد و به يكباره با بخشنامهاي تمامِ گذشته را محو و كانلميكن اعلام كرد. رشته ادبيات فارسي دانشگاهها سابقه 80 ساله دارد و كارنامهاي روشن. فارغالتحصيلان اين نظام دانشگاهي، چند نسل استادان دانشگاهها بودهاند و هستند. خود بزرگواران عضو كميته برنامهريزي رشته ادبيات فارسي فارغالتحصيلان همين رشتهاي هستند كه حكم به تعطيلي آن دادهاند. اگر اين رشته به دليل برنامه و مواد درسياش كيفيت و قابليت پرورش استعدادها را ندارد، آيا صلاحيت اين عزيزان كه خود محصولات همين نظام آموزشياند در تشخيص ناكارآمدي رشته، مورد ترديد واقع نخواهد شد؟
2- چرا و به چه دليل دانشگاهيان بايد بپذيرند كه گرايشهاي جديد كارآمد هستند؟ چرا برنامهريزان محترم گمان كردهاند مصوباتشان نياز به هيچگونه آزمايشي ندارد و دفعتا و در سرتاسر كشور بايد رشته زبان و ادبيات فارسي تعطيل و گرايشهاي سهگانه مصوب جايگزين آن شود؟ در اينگونه امور همچنان كه پيش از اين هم مثلا در گرايشهاي ادبيات داستاني و ادبيات پايداري در دورههاي كارشناسي و كارشناسي ارشد سابقهاش را داريم رسم بر اين بوده است كه در يكي، دو دانشگاه گرايش جديد داير شود و پس از فارغالتحصيل شدن دانشجويان در چند دوره و دريافتن اشكالات و معايب و رفع آنها و سنجيدن كارايي و مزاياي آنها دانشگاههاي ديگر هم در اين گرايشها دانشجو بگيرند. كنار گذاشتن اين سنت حسنه همين وزارت علوم، هيچ توجيهي ندارد.
3- توسعه دانشگاهي با توسعه بناها، تشكيلات اداري و صدور بخشنامه و حكم وزارتي ممكن نيست. چنين توسعهاي در هيچ جاي دنيا سابقه ندارد. مشخصا در رشته زبان و ادبيات فارسي به عنوان يك رشته عام تا زماني كه متخصصان برجستهاي مثلا در حوزه دستور زبان تربيت نشده باشند و آثار معتنابهي در اين حوزه تاليف و نشر نشده باشد تاسيس گرايش يا رشته دستور زبان كاري عبث و بيفايده است. در اينگونه امور كميت و كيفيت آثار تاليفي اعم از مقاله و كتاب و نيز دانش و مهارت استادان و پژوهشگران و البته شمار قابل ملاحظه آنها و نيازي كه جامعه (اعم از جامعه دانشگاهي و غيردانشگاهي) به آن تخصص دارد براي توسعه يا ايجاد گرايش و رشته تخصصي تعيينكننده است.
4- گرايش بايد تعريف داشته باشد. دقيقا به معناي منطقي آن يعني تعريف بايد جامع و مانع باشد. گرايشهاي عرفاني و غنايي مصوب جديد به هيچوجه تعريفي ندارند. بزرگواران كميته برنامهريزي بنابر نياز به تخصص، اين گرايشها را تصويب كردهاند. متون كلاسيك عرفاني فارسي هزارسال سابقه دارد كه شامل بيش از پانصد كتاب چاپشده است. مطالعه در اين حوزه پهناور چه تخصصي به حساب ميآيد؟ متون غنايي نيز بر فرض اينكه قابل تفكيك از متون عرفاني باشند همين وضعيت را دارند.
5- زماني كه اين گرايشها تصويب شدند خدمت استادان بهنام زبان و ادبيات فارسي، آقايان دكتر شفيعي كدكني و دكتر پورنامداريان موضوع را مطرح كردم. هر دو بزرگوار مخالفتشان را با تاسيس اين گرايشها به صراحت اعلام كردند. استاد دكتر شفيعي تاكيدشان بر اين بود كه در هيچكدام از دانشگاههاي معتبر دنيا چنين گرايشهايي را سراغ نداريم. به سايت دانشگاههاي اكسفورد و كمبريج و هاروارد مراجعه كردم. حق با استاد بود. تمام تقسيمبنديهاي رشته ادبيات انگليسي در اين دانشگاهها مبتني بر دورههاي تاريخي معنيدار است. بنا بر اين روش ما ميتوانيم در دانشگاه، ادبيات را به دورههاي تاريخي تقسيمبندي كنيم. مثلا: پيش از اسلام، سامانيان و غزنويان، سلاجقه و خوارزمشاهيان، مغول تا ايلخانيان، صفويه، قاجار، مشروطه، معاصر و پس از انقلاب اسلامي. در اين صورت ميتوانيم واقعا به تخصص فكر كنيم كه البته بر اهل فن، مناسبت اين تقسيمبندي با رشتههاي مرتبط دانشگاهي مانند تاريخ، باستانشناسي، فرهنگ و زبانهاي باستاني و زبان و ادبيات عربي هم آشكار است. نظر استاد دكتر پورنامداريان نيز درباره ايجاد گرايشها و رويكردهاي تخصصي در مطالعات دانشگاهي اين بود كه موضوع تخصصي پاياننامه براي ايجاد تخصص كفايت ميكند و فارغالتحصيل دوره دكترا غالبا همان موضوع پاياننامه دكترياش را عميقتر و وسيعتر پيگيري ميكند و در آن موضوع متخصص ميشود، بنا بر اين نيازي به اينگونه تاسيسات فرمايشي نيست.
6- ايجاد اين گرايشها و همزمان حذف رشته ادبيات فارسي در دانشگاههاي سرتاسر كشور آفات ديگري نيز در پي دارد. در دانشگاهي كه استاد متخصص در ادبيات حماسي، عرفاني و غنايي ندارند قاعدتا بايد در رشته ادبيات دانشجو نگيرند كه ناگفته پيداست در اين سيستم دانشگاهي كميتگرا به هيچوجه اين اتفاق نخواهد افتاد. دانشجو ميگيرند تا استاد پس از چند دوره كارآزموده شود و متخصص!؟ سرنوشت دانشجوياني كه وسيله كسب مهارت و دانش استاد شدهاند هم كه اصلا اهميتي ندارد و آشكار است كه اين تا حدي نقض غرض است. در دانشگاههايي كه غلبه تخصص استادان با يكي از اين گرايشهاست قاعدتا آن گرايش تاسيس خواهد شد و استادان ديگر لابد بايد بروند تدريس درسهاي عمومي را بر عهده بگيرند كه اين هم نقض غرض است. از سوي ديگر براي دانشجويان نيز كه از ما پابهسن گذاشتهها تنوعطلبترند و نوجوتر، اين گرايشها مطلوب نبوده است. سال گذشته بيش از 70 درصد داوطلبان دوره دكتراي دانشگاه تهران رشته ادبيات فارسي و گرايشهاي مختلف را با هم انتخاب كرده بودند، وقتي كه از ايشان ميپرسيدم مگر شما نميگفتيد كه ما بايد تخصص پيدا كنيم و ادبيات فارسي گرايش ندارد چرا همه گرايشها را انتخاب كردهايد؟ ميگفتند كه براي ما قبولشدن در دانشگاه تهران مهم است، به گرايش فكر نميكنيم و امسال بيشترشان از گرايش گريزان بودند و حرفشان اين بود كه اگر در يكي از اين گرايشها فارغالتحصيل شويم امكان استخداممان محدود ميشود. نميخواهيم شانس استخداممان را كم كنيم.
به نظر ميرسد اين دلايل كافي باشد تا مسوولان امر تاملي دوباره كنند و از صادركردن شتابآلود بخشنامه و قطعنامه، خودداري كنند و در امور عمومي كه به سرنوشت شمار زيادي از دانشگاهيان و آيندهسازان كشور مربوط ميشود تا اين حد جزمانديشي روا ندارند. اگر تصميمگيري بنا بر اصول و قواعد رايج در جوامع دانشگاهي معتبر دنيا مقدور نيست لااقل براي اجراي آزمون و خطا، جايي براي جبران خسارتهاي احتمالي و رفع مشكلات پيشبيني نشده بگذارند كه به روزگاري دچار نشويم كه نه راه پس داشته باشيم و نه راه پيش و به وضعيتي گرفتار شويم كه سنت گذشتهمان را
از دست داده و جايگزين مطلوبي به دست نياورده باشيم.
٭استاديار گروه زبان و ادب فارسي دانشگاه تهران
mmusavi@ut.ac.ir