• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3410 -
  • ۱۳۹۴ دوشنبه ۱۶ آذر

دنياي اين روزهاي علي رفيعي

رسالت من طرح سوال است

نازنين متين‌نيا

نزديك به 40 سال پيش و در تئاتر شهر، علي رفيعي كارگردان جوان تازه از فرنگ آمده‌اي بود كه مديريت تئاتر شهر را به دستش داده بودند و نمايش «خاطرات و كابوس‌هاي يك جامه‌دار از زندگي و قتل ميرزاتقي‌خان فراهاني» را روي صحنه برد.
شبي از شب‌ها، فرح پهلوي به ديدن نمايش او آمد و بعد از اينكه از نمايش تعريف كرد به آن انگ سياسي و مخالفت با حكومت پهلوي را زد و نمايش تعطيل شد و كارگردان جوان را با جيپ به ساختمان سلطنت‌آباد بردند تا صبح بازجويي كردند. همين شد كه رفيعي ديگر اين نمايش را اجرا نكرد و از مديريت تئاترشهر هم استعفا داد تا زمان بچرخد و برسد به اين روزها كه «خاطرات و كابوس‌هاي يك جامه‌دار از زندگي و قتل ميرزاتقي‌خان فراهاني» دوباره روي صحنه است و برخلاف 40 سال پيش، آنقدر نسل جوان و دانشجو از اين اجرا استقبال كرده‌اند كه آقاي كارگردان در تصميمي بليت دانشجويي را نيم‌بها اعلام كرده و حالا با ذوق و اميدواري از اتفاقي كه در دنياي اين روزهايش رخ داده، حرف مي‌زند.
رفيعي تعريف مي‌كند: «تفاوت اين اجرا با اجراي سال 56، زمين تا آسمان است. مخاطبانش هم همين‌طور. مخاطبان آن روزها هيچ ايده‌اي از اينكه زندگي‌شان تا سال ديگر عوض مي‌شود و حكومت سلطنتي سرنگون مي‌شود، نداشتند. آنها جنس ديگري به تئاتر نگاه مي‌كردند و هنوز تئاتر، مثل امروز محبوب و پرطرفدار ميان نسل جوان نشده بود. اما امروز تئاتر نقش پررنگي در زندگي جوان‌ها و دانشجوها دارد، آنها به سالن‌ها مي‌آيند، نمايش‌ها را مي‌بينند، به آنچه ديده‌اند فكر مي‌كنند و سوال مي‌پرسند.» پرسيدن سوال و فكر كردن درباره آنچه كارگردان روايت مي‌كند، مهم‌ترين دغدغه رفيعي است. اين كارگردان قديمي و البته باسواد، معتقد است كه مهم‌ترين رسالت خود و هنرش، ايجاد پرسش است و جز اين رسالت ديگري ندارد. او تعريف مي‌كند كه حتي وقتي روايتي تاريخي را روي صحنه مي‌برد، قصد يك روايت ساده تاريخي را ندارد و تنها هدف و رسالتش ايجاد سوال در ذهن تماشاگر است: «قصدم روايت تاريخي نيست. اين را حتي در بروشور نمايش و قبل از شروع يادداشتم با جمله‌اي از بزرگمرد تئاتر اروين پيسكاتور هم تاكيد كرده‌ام: «تئاتر موزه تاريخ نيست». اگر تئاتر بخواهد با اين دغدغه داستاني را روايت كند، هنري عبث، بيهوده، كهنه و به درد نخور مي‌شود. قصد من، رسالت من و رسالت تئاتر دوباره مراجعه كردن، غبارزدايي و درست نگاه كردن و طرح سوال و پرسش است. پرسش‌هايي كه در خلال يك روايت در ذهن تماشاگر ايجاد مي‌شود، دغدغه اصلي من است». رفيعي دنبال پرسش و تفكر است، چون معتقد است كه همين پرسش‌ها و كنكاش‌هاي ذهني مردم جامعه است كه مي‌تواند نقش مهمي در رشد انديشه يك جامعه داشته باشد و تاثيرگذاري هنر را نشان دهد. اگر از او بپرسيد كه نمايشش سياسي است يا تاريخي يا اجتماعي و دوست دارد كه پرسش‌هايي كه در ذهن تماشاگرانش شكل مي‌گيرد در كدام حوزه باشد، جوابي قاطع و محكم مي‌دهد: «من نسخه نمي‌پيچم و نمي‌گويم و نمي‌خواهم كه ذهن تماشاگر را معطوف به سوژه‌اي خاص يا دغدغه‌اي خاص كنم. اين وظيفه من نيست، اينكه اين پرسش‌ها چه باشد هم به من ربطي ندارد. براي من مهم واكنش است. من خودم دغدغه سياسي ندارم و همه‌چيز را از دريچه دغدغه‌هاي اجتماعي نگاه مي‌كنم. اما مخاطبي كه در سالن نشسته و يك نمايش را مي‌بينيد، واكنشي از نوع ديگر دارد. واكنشي و پرسشي كه مي‌تواند سياسي، اجتماعي، خانوادگي، فرهنگي و... باشد. همين كه ذهن تماشاگر درگير مي‌شود، واكنش نشان مي‌دهد، كافي است تا بدانم كه رسالت تئاتر انجام شده.
حالا اين واكنش مي‌تواند يك كنكاش در مسائل شخصي و دروني و ذهني باشد يا يك كنكاش كلي. مهم نيست كدام. مهم اين است كه تماشاگر مي‌انديشد». كارگردان نمايش «خاطرات و كابوس‌هاي يك جامه‌دار از زندگي و قتل ميرزاتقي‌خان فراهاني» همين پرسش‌ها را نشانه موفقيت مي‌داند و اينكه پاسخ‌ها به اين پرسش‌ها چه باشد، ديگر آن‌چيزي است كه تماشاگر را وارد مي‌كند تا بعد از بيرون آمدن از سالن به سراغ آن برود و جست‌وجو كند: «همين است كه من اميدوار به اين نسل جوان هستم.
نسلي كه تئاتر را مي‌فهمد، باهمه كمبودها و فقدان‌هاي امكاناتي به سالن‌ها مي‌آيد.» اينكه تئاتر ميان مردم جايگاه خود را پيدا كرده و اينكه تماشاگراني كه اين روزها علي رفيعي در سالن نمايشش مي‌بيند، خيلي بيشتر از همان روزگار دور چهل سال پيش است، نقطه ديگر اميدواري‌هاي اين روزهاي رفيعي است. نقطه‌اي كه او اين‌طور روايتش مي‌كند: «هرنسل تماشاگري ويژگي‌ها و حساسيت‌هاي خودش را دارد، اما اين روزها و اين تماشاگران، خاص و متفاوت هستند.
آنها به تئاتر علاقه نشان مي‌دهند، كمبود امكانات هم باعث نمي‌شود كه به سالن‌ها نيايند و بي‌توجه باشند.» آخرين حرف‌هاي رفيعي مثل حرف‌هاي هميشگي هنرمندان تئاتر درباره توجه مديران به تئاتر است و امكاناتي كه بايد به هنر نمايش برسد. مردي كه روزي روزگاري مدير تئاتر شهر بوده و تالار چارسو را به اين مجموعه اضافه كرده، از مديران مي‌خواهد كه با وجود اين تماشاگران وفادار و جايگاه ويژه‌اي كه تئاتر در ميان مردم دارد، با دلسوزي و نگراني بيشتري به امكانات و بودجه‌هايي كه به هنرهاي نمايش اختصاص پيدا مي‌كند، توجه كنند و فرصت‌ها را براي اين تماشاگران و البته هنرمندان تئاتر بيشتر از پيش كنند. ‌

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون