ميراث 11 سپتامبر و بوش(2)
سپس اين ويروس به مرور زمان به افغانستان بازگشت. كافي است كه به آمار حملات انتحاري عليه نيروهاي افغان و ائتلاف توجه كنيم كه در سالهاي اول حضور امريكاييها در افغانستان، اين نوع حملات در هر سال بسيار اندك بود، ولي در سال گذشته به بيش از 100 مورد رسيده است!! آخرين نمونههاي آن در روزهاي گذشته انفجاري انتحاري همزمان با اجراي يك برنامه تئاتر در كابل بود. اين ويروس هر جايي را كه مناسب ديد رفت، حتي جاهايي رفت كه قبلا گمان نميرفت زمينهيي براي حضور داشته باشد، در عراق، سوريه، ليبي، يمن، سومالي، نيجريه و... و نتيجه اين شد كه در حال حاضر افراطيون بيشترين مشروعيت خود را از اقدامات ايالات متحده عليه خودشان كسب ميكنند. اتفاقا بخش قابل توجهي از فعالان افراطي نيز از غرب آمدهاند، چرا كه نسبت به رفتار غربيها تجربه و درك مستقيمتري دارند. جالب اينكه ضديت با رفتارهاي غربي حتي در ميان اتباع خودشان نيز ديده شده است به همين دليل هم روساي جمهوري كه مواضع ضدامريكايي هر چند عوامگرا داشتند، در ميان توده مردم اكثر كشورهاي جهان داراي محبوبيت بودند و هر كس كه در برابر اين قدرت جهاني ايستادگي ميكرد و شعار ميداد وجهه مطلوبي داشت. ولي اثرات كارهاي آنان در تقويت گروههاي افراطي و خشن بيش از آن بود كه به تصور درآيد. وقتي كه از نظر امريكاييها با آن قدرت وسيع اطلاعاتي و امنيتي، شكنجه به دليل موثر بودن نتايج آن قابل دفاع ميشود، چگونه ميتوان به بوكو حرام و داعش يا يك گروه مسلح و كوچك محلي گفت كه اقدامات خشن و غيرانساني انجام ندهند، چرا كه اين گروه هم ميتواند استدلال مشابهي كند و نتايجي را براي اقدامات خودش برشمارد. امريكاييها با تعريف يك طرفه جاده اخلاق، بنيانهاي اخلاقي حقوق بشر را تضعيف كردند و خواسته يا ناخواسته زمينه را براي استقبال از افكار و رفتار گروههايي همچون القاعده و داعش و بوكوحرام فراهم كردند. بنابراين پژواك اقدامات خلاف اخلاق و قانون و حقوق بشري ايالات متحده در ميان ساير كشورها به صورت رشد قارچگونه گروههاي تروريستي و خشن مثل داعش و بوكرحرام است و تا وقتي كه اين شيوهها در طرف غربي رواج داشته باشد، اميدي به تصحيح اين طرف ماجرا نميتوان داشت.