• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3429 -
  • ۱۳۹۴ شنبه ۱۲ دي

گفت‌وگو با محمد رحمانيان درباره ممنوع‌الكاري‌اش، هامون‌بازها، روز حسين و...

هنرمند نمي‌تواند سياسي باشد!

 

  مگر در آن سال اتفاقي غير اين افتاد؟!
رفتاري كه آقاي س - م  آن سال كردند اين بود كه نمايشنامه را به نهادهاي غيرتئاتري و رسانه‌هايي كه مشخصا مرتبط با آقاي احمدي‌نژاد بودند، فرستادند و من ديدم هر روز و هر ساعت يك متني در اين رسانه‌ها درباره اين نمايش كه هنوز اجرا نشده چاپ مي‌شود و انتخاب گزينشي از متن مي‌آورند و باران تهمت، تكفير و چيزهاي ناروا بر من مي‌باريد. يكي دو تا هم نبود.
  ولي محمد رحمانيان همان كسي بود كه نمايش «پل» را درباره واقعه كربلا نوشته و مورد تمجيد قرار گرفته بود...
به اين چيزها نيست! مگر نكردند؟! مگر آقاي ...  براي من حكم قتل در روزنامه ... صادر نكرد؟! اصلا اگر اين نمايشنامه (روز حسين) بد بود به خودم مي‌داديد و من هم كه آن را اجرا نكردم! بعدتر سر چاپ اين نمايشنامه هم باز همين داستان را انجام دادند و عامل اين داستان شخص آقاي س - م بود. براي من خيلي عجيب است وقتي مي‌بينم ايشان الان دوباره سر مسند هستند.  
  خب دليل نمي‌شود؟!
چرا مي‌شود! مجموعه اكو و تالار شمس زيرنظر آقاي محمد حيدري است. يعني ايشان علاوه بر اينكه رييس جشنواره فجر هستند و شايد پست‌هاي ديگري هم دارند، در ضمن رييس اكو هم هستند. مسوول آن تالار هستند. حدود يك ماه پيش آقاي عباس غفاري كه مدير اجرايي آن تالار هستند، به من زنگ زدند و گفتند قرار است پنج نفر از نمايشنامه‌نويسان، نمايشنامه‌نويسي كنند. من، حميد امجد، محمد چرمشير، فرهاد آييش و نادر برهاني مرند. من استقبال كردم. به خصوص براي اينكه حميد امجد و محمد چرمشير هم بودند.
  شما سه تفنگدار!
نه! به هر حال آنها اساتيد من هستند. حد آقاي امجد و چرمشير خيلي بالاتر از من است و نمي‌توانم كنار آنها بايستم. ولي همواره از هر دو بسيار چيزها آموختم.
  خب داشتيد مي‌گفتيد بعدش چي شد؟
من گفتم يك نمايشنامه نمي‌خوانم. چندتا نمايشنامه كوتاه مي‌خوانم. گروهي را دعوت كرديم. بليت‌فروشي كرديم و فكر مي‌كنم زماني كه ما حدود 20 بليت فروخته بوديم آقاي غفاري زنگ زدند و گفتند با اجراي اين نمايش مخالفت شده است!
  و خودشان هم استعفا دادند!
بله! حالا توضيحي كه در روزنامه‌ها درباره استراتژي حذف نوشته نشد اين است. من پيگير شدم. چون ردپاي دوستاني كه به آنها اشاره كردم و جو محافظه‌كاري كه الان معاونت سينمايي را گرفته در اين داستان خيلي عجيب پيدا كردم. من پيگير شدم كه ببينم چي شده و به اين پاسخ رسيد كه دليل حذف اين بود كه اسم محمد رحمانيان در بين اين گروه بود!
  واقعا؟!
بله! واقعا! و من نشانه‌هاي اين حذف را به گوش خود شنيدم. به شخص آقاي حيدري و احتمالا معاونانش اعلام كرده بودند چون اسم من در بين اين پنج نفر هست بنابراين اصلا تعطيل اعلام كنيد. كه من همان موقع هم به آقاي غفاري گفتم خب من مي‌روم جاي ديگر اجرا مي‌كنم. چهار نفر ديگر كه مشكل ندارند. چرا اين كار را كردند؟!. من رفتم و جاي ديگري اجرا كردم و ديگران هم البته. هر جايي نشستم اين را توضيح دادم كه فقط و فقط به خاطر بودن نام من، اين پنج نمايشنامه‌خواني را تعطيل كردند. اين برنامه را به تعطيلي كشاندند و اين اتفاق بدي است.
  ولي تالار شمس سالني است كه شما بعد از چند سال و در سال 92 در آن اجرا كرديد!
بله! نخستين جايي بود كه من در سال 92 در آن اجرا كردم. زماني بود كه هنوز روسا و معاونان عوض نشده بودند و من با كمك شخص آقاي ايوبي كه آن موقع مسوول تالار شمس بودند توانستم در 20 شب 40 اجرا از نمايش «ترانه‌هاي قديمي» را انجام بدهم. الان برايم خيلي تاسف‌بار است و خيلي غم‌انگيز است كه مي‌بينم بعد از دوسال دوباره رسيدم به همان نقطه صفر. دوباره همان آدم‌هايي كه يك جاي ديگري آدم را حذف كرده بودند و باعث اين همه دردسرشدند، دارند مي‌آيند سركار و در كنار آدم‌هايي قرار مي‌گيرند كه قبلا همراه ما بودند. آخر مگر مي‌شود... از دست اينها زندگي من اصلا عوض شد. مهاجرت كردم. رفتم به يك كشور ديگر. اينجا دولت عوض مي‌شود، من برمي‌گردم ولي همان آدم‌ها، همان آدم دوباره آمده و در يك پست ديگري حضور دارد و همان رفتار حذف دوباره انجام مي‌شود. ما كه آدم‌ها را فراموش نمي‌كنيم. اين يك رفتار استراتژيك است و من صداي پايش را مي‌شنوم و بسيار متاسفم آدم‌هايي كه موجب اين همه اتفاقات بد در زندگي من و احتمالا آدم‌هاي ديگر چون من شدند، همان آدم‌ها در پست‌هاي ديگري با رنگ‌ها و شرايط ديگري مي‌آيند و باز هم براي هنرمندان تصميم مي‌گيرند. چه فرقي مي‌كند در هر حوزه‌اي كه باشد. چه سينما و چه تئاتر. اسم اين حرف‌ها را كه شكايت نمي‌گذاري؟! اينها توضيح است!
  به تئاتر برگرديم! محمد چرمشير گفته بود وقتي من «روز حسين» را خواندم يك شب تا صبح گريه كردم. تصميمي براي اجراي دوباره آن نداريد؟! پيگير نشديد؟!
نخير نشدم! آن چند صحنه‌اي هم كه در تئاتر باران خواندم براي اين بود كه چند سال است دارند مي‌گويند اين نمايش توهين‌‌آميز است و اين حرف‌ها. آن صحنه‌ها را خواندم تا رفع سوءتفاهم شود. آن قطعه‌اي كه دارند از ابن‌زياد نقل مي‌كنند اصلا در بيمارستان شهيدچمران اتفاق مي‌افتد و توسط يك مجنون دارد روايت مي‌شود و هيچ توهيني به هيچ كس نيست. حقيقتا دنبالش نيستم. قرار بود در آن نمايشنامه‌خواني من هشت نمايشنامه كه با مذهب، تاريخ و اسطوره ربط دارد را (چه از كارهاي خودم و چه از كارهاي آقاي بيضايي و آقاي امجد) بخوانم. وقتي نمايشنامه‌هاي قديمي را اين‌طور قلع و قمع مي‌كنند، حالا زير هر عنواني مثلا حضور من يا فرد ديگري، معلوم است كه فضا همچنان مناسب نيست. همچنان فضا، فضاي حذف و كينه‌كشي و باز كردن پرونده‌هاي قديمي است. من البته استقبال مي‌كنم!
     اين از حس جنگجويي شما نشات نمي‌گيرد...
آره! چون نمي‌شود كه هي ما سكوت كنيم، هي آنها حذف كنند. يك زماني آدم بايد اعتراض كند.
  درباره خود تئاتر حرف بزنيم. شما گروه خيلي خوبي داريد. بازيگران با سابقه و توانمندي مثل مهتاب نصيرپور، علي عمراني، حبيب رضايي و ديگران. اما شما خيلي بيشتر نمايشنامه‌خواني مي‌كنيد. اين اصرار بر نمايشنامه‌خواني دليل خاصي دارد؟!
اصرار خاصي نيست. هر بار يك مناسبتي بوده.
    اما تعداد نمايشنامه‌خواني‌هاي‌تان بسيار است!
الان مي‌گويم چرا! «شب سال نو» را زماني اجرا كردم كه تازه برگشته بودم ايران و هيچ كاري نداشتم. حقيقتا بيكار بوديم و خب نمايش پرپرسوناژي بود و آن را در ونكوور اجرا كرده بودم. پر از صحنه‌هاي شلوغ بود با 18 بازيگر! امكان اينكه من اين را در تهران به صحنه ببرم اصلا وجود نداشت. ما هم به تكنيك نمايشنامه‌خواني متوسل شديم و نمايش را يك‌بار خوانديم. آن كار يكجور اداي دين به اكبر رادي است. بعدتر نمايشنامه‌‌خواني‌هاي ديگري كه اتفاق افتاد اغلب دعوت شديم. تنها نمايشي كه خودم انتخاب كردم كه بخوانم نمايش «خاطرات هنرپيشه نقش دوم» بود كه دوست داشتم اين نمايش را اجرا كنم ولي متاسفانه شرايطش نيست. خيلي كار پرزحمتي است. بنابراين با آقاي بيضايي تماس گرفتم و اجازه نمايشنامه‌خواني را از ايشان گرفتم. غير از آن بقيه كارها از من دعوت شد. مثلا «مجلس ضربت‌خواني» را كه سال گذشته اجرا كرديم كه در قالب سه شب نمايشنامه‌خواني بود و من و ميلاد اكبرنژاد و آقاي حسين پاكدل دعوت شديم كه اين نمايشنامه را بخوانيم؛ آن هم در ماه رمضان و به دليل شهادت حضرت علي (ع) و براي همين هم با وجود اينكه به من نگفته بودند چه نمايشي را بخوانم من اين نمايش را انتخاب كردم كه باز من مزاحم آقاي بيضايي شدم و اجازه«مجلس ضربت زدن» را گرفتم. نمايشنامه‌خواني هم كه اخيرا اتفاق افتاد به پيشنهاد عباس غفاري بود. دوست دارم «شب سال نو» هم اجرا شود چون درباره تهران سال 91 دارد صحبت مي‌كند.
  آيا در اين سبك و شيوه اجرايي هنوز اقناع نشديد كه دوباره بخواهيد كارهايي نظير فنز يا كارهاي قبل‌تر را اجرا كنيد؟!
بهترين كاري كه من مي‌خواستم در اين سال‌ها كار كنم و نشد نمايش «صدام» بود. چون سال‌ها روي آن كار كرده‌ام و فقط و فقط به اين دليل ساده كه نمايش طولاني است اجازه اجرا نگرفت! چون نمايش چهار ساعت است. باز به همين دليل مضحك كه تنها جايي كه مي‌تواند اجرا شود فقط تالار وحدت است به خصوص به خاطر استفاده از ماشينري مختلفي كه دارد بر اساس طراحي محسن شاه‌ابراهيمي. و تالار وحدت به دليل اينكه هم قبل از ساعت شش و هم بعد از ساعت 9 با گروه‌هاي اركسترال قرار دارد از سال 93 ما نتوانستيم اين نمايش را اجرا كنيم و من مجبور شدم «ترانه‌هاي محلي » را كه قديمي‌تر و ساده‌تر است به صحنه ببرم.
  برنامه‌اي براي كارهاي تازه‌تر نداريد؟!
حتما دارم! اما در ضمن يك‌سري كارهاي محيطي هست كه نظر مرا جلب كرده و دلم مي‌خواهد چندتا كار محيطي انجام بدهم كه شايد نخستينش پرفورمنسي باشد به نام «آدامس‌خواني» كه روي نقاشي‌هاي فرح سلطاني  دارم انجام مي‌دهم. فكر مي‌كنم بايد در زمستان باشد چون برف لازم دارم. يك نمايش محيطي ديگر هم هست به نام «برف‌گيجه» كه آن هم حتما بايد در وسط تابستان انجام شود. نمايش «در خانواده ما» هم هست كه مي‌خواهيم در تالار وحدت اجرا كنيم. چندتا از نمايش‌هاي كوتاه هم هست كه هنوز اجازه اجرا نگرفتند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون