عليرضا ميريوسفي در گفتوگو با «اعتماد»:
امكان ترميم روابط با سياست كنوني عربستان ممكن نيست
محمدابراهيم ترقينژاد/ عربستان به بهانه حمله به سفارتخانه اين كشور درتهران، روابط ديپلماتيك خود با ايران را قطع كرد. با اين حال، رسانههاي جهان مملو از اعلام محكوميت بينالمللي در رابطه با اقدام عربستان شدهاند و رياض اين روزها، ايام سختي را پشت ميگذارد؛ در رابطه با وضعيت كنوني روابط تهران و رياض و وضعيت كنوني عربستان در عرصه بينالمللي گفتوگويي با عليرضا ميريوسفي، رييس گروه مطالعات خاروميانه مركز مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امور خارجه داشتهايم كه مشروح آن در ادامه ميآيد:
غرب اينبار در مقابل نقض حقوق بشر در عربستان سكوت نكرد. دليل اين نوع رفتار نسبت به عربستان از سوي اروپاييها و امريكاييها چيست؟
اقدامي كه روز شنبه از سوي دولت عربستان در اعدام شيخ نمر صورت گرفت، اقدامي بيسابقه بوده است و به اين شكل، نه در عربستان و نه در هيچ يك از كشورهاي منطقه سابقه نداشته است. دولت رياض يك منتقد را كه مبارزه مسلحانه نكرده و كسي را هم به خشونت و مبارزه مسلحانه دعوت نكرده بود و فقط در پي استيفاي حقوق بخشي از ملت عربستان و امر به معروف و نهي از منكر بود اعدام كرد. اين اقدام بيسابقه را هم ميتوان در راستاي ديگر اقدامات لجام گسيخته و ناشي از بيتدبيري و نپختگي رهبران جديد اين كشور دانست. پس از درگذشت ملك عبدالله، پادشاه پيشين اين كشور به صورت سلسلهوار اقداماتي بيسابقه و مخرب از سوي زمامداران جديد در داخل و خارج از اين كشور در حال انجام است. بهطور سنتي، ساختار سياسي عربستان و نظام تصميمگيري وابسته به آن بر پايه روابط و تعاملات سه نهاد مهم در داخل اين كشور استوار است كه عبارتند از: شخص پادشاه كاريزماتيك، اجماعسازي ميان هفت هزار شاهزاده سعودي و جلب رضايت روحانيون وهابي. نوعي وجهه كاريزماتيك يا حداقل نقش يك برادر بزرگتر در چنين ساختاري براي پادشاه لازم است. با مرگ ملك عبدالله، تعادل بين اين سه نهاد بههم خورده است و پادشاه جديد قادر به تنظيم روابط و برقراري تعادل بين دو نهاد ديگر نيست و در نتيجه در حالي كه به سالگرد درگذشت ملك عبدالله نزديك ميشويم، در يكسال گذشته شاهد رفتارهاي بيسابقه متعدد و بيتدبيريهاي فاجعهباري از سوي حاكمان جديد بودهايم كه بيشتر نشأت گرفته از عدم تعادل داخلي و مشكلات منطقهاي و دروني آنهاست.
كاهش جايگاه منطقهاي عربستان و از سويي، افزايش نقش منطقهاي ايران به چه ميزان در اين نوع برخورد موثر بوده است؟
من با اين مساله موافق هستم. در سال 2015 براي عربستان سعودي، شاهد مجموعهاي از شكستهاي متعدد هم در سطح راهبردي و هم در سطح تاكتيكي بوديم. اول از همه در ماههاي فوريه و مارس سعي كرد چندين ائتلاف نظامي از ميان كشورهاي عربي، اسلامي يا با مشاركت امريكاييها ايجاد كند كه در تمامي اين تلاشها كاملا ناكام بود. سپس و در جولاي گذشته شاهد دستيابي به توافق برجام ميان ايران و 1+5 بوديم كه عربستان صد در صد با آن مخالف بود و با تمامي توان خود سعي كرد جلوي اين توافق را بگيرد و نتوانست. تلاشهاي بعدي عربستان و هزينههاي هنگفت بعدي در رسانههاي امريكايي و جهاني هم براي رد برجام در امريكا نتيجهاي نداشت. با رفع تحريمهاي ظالمانه و برداشته شدن محدوديتها، بدون شك توان منطقهاي و بينالمللي ايران افزايش مييابد كه شكستي راهبردي براي عربستان محسوب ميشود. سومين شكست، به باتلاق نشستن كشتي جنگ عربستان در يمن بود. آنها با شعار و تبليغات فراوان اين جنگ را آغاز كردند ولي تقريبا هيچ دستاوردي نداشتهاند. چهارمين شكست راهبردي عربستان، ائتلاف چهار گانه ايران، روسيه، سوريه و عراق بود كه باعث شد تعادل و توازان قوا در صحنه عملياتي سوريه و عراق به ضرر گروههاي متحد عربستان برهم بخورد و اين باعث شد تا عربستان روياهاي خود در سوريه را شكست خورده ببيند و به همين خاطر نيز حاضر شد در نشستهاي وين1 و وين2 و همچنين نشست نيويورك با ايران بر سر يك ميز بنشيند كه تصويب قطعنامه 2254 با اجماع اعضاي شوراي امنيت درباره سوريه نماد آن است كه در چارچوب طرح چهار مادهاي پيشنهادي ايران در سالهاي گذشته به تصويب رسيد. بيتدبيريهاي ديگري كه در حج امسال رخ داد و از جمله فاجعه منا هم تصوير و جايگاه عربستان را در جهان اسلام و صحنه جهاني بيش از پيش مخدوش كرد. اين مسائل همگي نشان از كاهش جايگاه منطقهاي و جهاني عربستان دارد. اعدام آيتالله نمر باقر النمر نيز هرچند اقدامي غيرموجه و با هر منطقي محكوم است، ولي زمان آن با دقت و در جهت دامن زدن به اختلافات فرقهاي و تحريك رقباي منطقهاي انتخاب شده است. در واقع عربستان ميخواهد با دامن زدن به ناامني منطقهاي و افزايش شكافهاي قومي و فرقهاي و از جمله تحريك اختلافات شيعه و سني، ثبات منطقهاي را به كل برهم بزند تا از اين طريق، امكان تغيير وضعيت و خروج از موقعيت كنوني را براي خودش فراهم آورد. تاكتيك به كار رفته در تحركات اخير بسيار شبيه تاكتيكي است كه برخي تيمهاي ورزشي عربي سعي كردهاند در سالهاي گذشته عليه تيمهاي ايراني اجرا كنند و با فراگرفتن و گفتن دشنامهاي ركيك به زبان فارسي به بازيكنان ايراني، با ايجاد حاشيه، ضعف خود را در ميدانهاي ورزشي جبران كنند. منطق تحركات اخير عربستان، برگرفته از همين روش ناجوانمردانه است و دولت، ملت و رسانههاي كشورمان بايد با توجه به اين واقعيت، وارد بازي طراحي شده سعوديها نشوند.
آيا فشار اخير غرب به عربستان ميتواند مقدمهاي براي فشارهاي بيشتر به رياض از سوي غربيها باشد؟
نبايد فراموش كرد كه با وجود برخي اختلافات، عربستان براي امريكا و غرب هنوز يك متحد است. با اين حال دوست و متحد بودن باعث تحمل همه كارهاي نابخردانه و بيمنطق نيست. علت اعتراضات اخير كشورهاي غربي به عربستان در درجه اول به دليل بيسابقه و غيرموجه بودن اعدام شخصيت ديني برجستهاي مثل شيخ نمر است كه با هيچ منطق و معياري قابل توجيه نيست. معقولترين اقدامي كه از سوي ايران ميتواند اتخاذ شود، پرهيز از اقدامات واكنشي و احساسي و به قول سيد حسن نصرالله، پاسخي زينبوار است كه مستلزم پرهيز از تبديل موضوع به يك مساله بين ايران و عربستان يا اعراب يا شيعه و سني است. مقام معظم رهبري به درستي روز يكشنبه اعدام شيخ نمر را يك موضوع اسلامي و جهاني تلقي كردند؛ لذا تمام طرفها در ايران بايد با اقدامات روشنگرانه خود ابعاد اين جنايت را تبيين كنند و باعث ايجاد فشار كشورهاي اسلامي و جهاني بر عربستان براي تغيير رفتار غيرمعقول خود شوند.
پس از قطع روابط ديپلماتيك عربستان با ايران، كشورهاي غربي خواهان مديريت تنش ميان تهران و رياض هستند. دليل اتخاذ اين رويكرد از سوي آنها چيست؟
نكته نخست همان مسالهاي بود كه بيان كردم. اقدام عربستان بهشدت تنشزا و براي افزايش درگيري و اختلافات در منطقه است و به اندازهاي غيرقابل دفاع است كه هيچ كشور مستقلي، حتي دوستان عربستان نميتوانند از آن دفاع كنند. بخشي از انگيزه انتقادات غربيها و دعوت آنها به خويشتنداري در اين موضوع نهفته است. دومين نكته اين است كه اقدامات بيثباتساز عربستان باعث شده تا تحمل جهان از اين نوع اقدامات بيثباتساز عربستان رفته رفته سرآيد و ميتوان انتظار داشت در آينده فشارها به سعوديها براي توقف اين اقدامات تنشزا افزايش يابد.
در اين فضا، به چه ميزان امكان ميانجيگري از سوي كشورهاي غربي وجود دارد؟ و در صورت ميانجيگري، اين اقدام موثر خواهد بود؟
جمهوري اسلامي ايران همواره اعلام كرده كه خواهان بهترين روابط با همسايگان خود است و كشورهاي همسايه را اولويت ديپلماسي خود ميداند. اين مساله، اساس سياست خارجيمان است. با آغاز به كار دولت يازدهم نيز آقاي روحاني اعلام كردند كه حسن همجواري و افزايش روابط با همسايگان سرلوحه كاري اين دولت است و آقاي ظريف نيز در چندين مقاله در رسانههاي بينالمللي و منطقهاي به اين مساله پرداختند و پيشنهاد تشكيل مجمع گفتوگوهاي منطقهاي را دادهاند. حتي با وجود اقدامات بهشدت منفي و مخرب عربستان در سالهاي گذشته، ايران روابط خود را با عربستان قطع نكرد. اين نشان از تعمد عربستان در ايجاد تنش ساختگي با ايران است و تا زماني هم كه اين سياست از سوي آنها ادامه داشته باشد، امكان ترميم روابط خيلي قوي نيست.
بسياري ميگويند كه قطع روابط ديپلماتيك ميان عربستان و ايران بر روند حل بحران سوريه اثرگذار خواهد بود و غرب نيز به همين خاطر به دنبال كنترل تنش ميان تهران و رياض است. ارزيابي شما نسبت به اين مساله چيست؟
به نظر من، اين مساله بر روند حل و فصل بحران سوريه تاثير عمدهاي نخواهد گذاشت. مذاكرات سوريه در وين و نيويورك، نشستهايي چند جانبه بودهاند. عربستان در سالهاي گذشته مقاومت بسياري در رابطه با حضور ايران در گفتوگوهاي چندجانبه درباره سوريه داشته است. در اجلاس ژنو2 نيز بانكيمون، دبيركل سازمان ملل متحد ابتدا ايران را براي حضور در آن دعوت كرد ولي بعد دعوت خود را پس گرفت. جان كري، وزير امور خارجه امريكا بعدها فاش كرد كه عربستان تهديد كرده بود كه با حضور ايران، نه تنها خود در اجلاس ژنو2 حاضر نخواهد شد، بلكه مانع از حضور گروههاي معارض سوري هم خواهد شد. اينكه آنها در نشستهاي وين1 و وين2 و بعد نشست نيويورك حاضر ميشوند، نشان ميدهد كه چارهاي جز پذيرش نقش ايران ندارند. به علاوه ميتواند نشاندهنده فشار ساير كشورها و از جمله كشورهاي غربي به عربستان، براي تجديد نظر در سياستهاي مخربش باشد. به نظر من با اتخاذ سياستي سنجيده و محاسبهشده، ميتوان باعث تداوم و افزايش اين فشارها بر عربستان براي تجديدنظر در سياستهاي مخرب فعلياش شد.