چرا همه بايد در انتخابات شركت كنيم؟
بهمن بالاييلنگرودي / با نزديك شدن به اسفند ماه و انتخابات مجلس دهم، بحث بر سر شركت كردن يا نكردن در انتخابات موضوعي است كه نقل مجالس و محافل شده و هر چه بيشتر به موعد برگزاري انتخابات نزديك ميشويم اين بحث داغتر ميشود. اين نوشتار تلاش ميكند تا با بررسي دلايل كساني كه تحريم انتخابات را توصيه ميكنند، شركت فعال در اين عرصه را توجيه و توصيه كند.
برخي منتقدين خارجنشين و آدمهاي آنها در داخل مثل هميشه بر طبل تفرقه ميكوبند و اعتقاد دارند كه بايد با تحريم انتخابات اعتراض خود را به وضع موجود اعلام كرد. منتها كمتر كسي به اين پرسش پاسخ ميدهد كه براي برونرفت از وضع موجود چه بايد كرد؟ به فرض اينكه تندروها، عدم مشاركت در انتخابات را همانگونه كه معترضين انتظار دارند تفسير و تعبير كنند، آيا اين تفسير، جامعه را از وضع فعلي خارج ميكند؟ وضعيت فعلي، محصول انتخابهايي است كه جامعه انجام داده است. تغيير اين وضعيت صرفا با انتخاب وضعيت جديد قابل تصور است. يعني اعتراض به وضع موجود، با جايگزيني وضعيت جديد عملي شده و هر چند ممكن است در يك مرحله، وضعيت فعلي به وضعيت مطلوب قابل تبديل نباشد وليكن با حركت به سمت وضعيت مطلوب اميد رسيدن به آن وجود دارد. در غير اين صورت قطعا در بهترين حالت همين وضع ادامه پيدا خواهد كرد يا با عدم مشاركت در اين انتخاب، وضعيت بدتر از امروز خواهد شد.
از منظري ديگر، در دنياي امروز شيوههاي دموكراتيك به عنوان مناسبترين متد اداره جامعه شناخته شدهاند. دموكراسي هر چند روشي بيعيب و نقص براي حكومتداري نيست و تئوريپردازان دموكراسي نيز آن را بيعيب و نقص نميدانند، با دانش امروز و تجربه بشر، فعلا بهترين روش براي اداره جوامع، شناخته شده است. شايد در آينده شيوهاي مناسبتر براي حصول عدالت اجتماعي در جوامع طراحي و اجرا شود وليكن دموكراسي، آخرين دستاورد بشر، طي هزاران سال آزمون و خطا و تئوريپردازي سياسي بوده و فعلا توانسته است به قسمت زيادي از خواستههاي شهروندان يك كشور، جامه عمل بپوشاند.
چنانچه به دموكراسي به عنوان روشي مناسب در اداره جامعه اعتقاد داشته باشيم، قبل از پيشنهاد تحريم شركت در هر انتخاباتي بايد به اين پرسش پاسخ دهيم كه در كجاي جهان از اين روش، نتيجهاي مطلوب حاصل شده است؟ يعني عدم شركت در انتخابات در كدام كشور موجب بهبود وضع موجود شده و بر اساس كدام تجربه، تحريم انتخابات را توصيه ميكنيم؟ انتظار داريم فرداي انتخابات، در صورت پايين بودن مشاركت و عدم شركت در اين عرصه، چه اتفاقي بيفتد؟
كساني كه در انتخابات مجلس نهم به هر دليلي شركت نكردهاند، نتيجه عدم مشاركت خود را احتمالا در مجلسي ديدهاند كه با جهتگيريهاي خاص، خون در دل 18 ميليون رايدهنده به دولت حسن روحاني كرد. مجلسي كه حاصل عدم مشاركت قسمت بزرگي از جامعه بوده و طي دو سال اخير با بسياري از طرحها و لايحههاي دولت بهطور جدي مخالفت كرد و حتي تا زير سوال بردن دسترنج دوساله دولت روحاني در توافق هستهاي پيش رفت.
قسمتي از جامعه با بسيج عمومي در 24 خرداد 92 نشان داد كه از وضعيت اداره دولت در هشتساله اخير ناراضي بوده و با شركت فعال در انتخابات رياستجمهوري دوره يازدهم، تغيير وضع فعلي را خواستار است. اگر اين بخش از جامعه در سال 90، به صورت فعال در انتخابات مجلس شركت ميكرد، احتمالا نمايندگاني روانه مجلس شوراي اسلامي ميشدند كه امروز همراستا با دولت در جهت خواستههاي عموم جامعه حركت كنند.
نگارنده بر اين باور است كه شركت در انتخابات، تنها راه حركت از وضعيت موجود به سمت وضعيت مطلوب است. براي تداوم اداره دموكراتيك كشور بايد به دموكراسي اعتقاد بنيادين داشت و تلاش كرد تا زمين بازي برقرار بماند. چه ما بازنده باشيم و چه برنده. همين كه بازي برقرار باشد، ميتوان اميدوار بود تا با يك بازي عادلانه، برنده بازي باشيم. با خالي كردن زمين، چيزي به دست نخواهد آمد جز اينكه تيم مقابل برنده شده و چهار سال ديگر خون به دل ما خواهد كرد!