خانواده مقتول اعضاي بدن فرزندشان را اهدا كردند
قتل سر پرتاب تفاله چاي
مرد جواني كه به دليل ريختن تفاله چاي بر سرش رفيقش را كشت دستگير شد. بعد از اين قتل اعضاي بدن مقتول به چند نفر از بيماران در بيمارستان مسيح دانشوري اهدا شد. قتل در يكي از بنگاههاي معاملات ملكي جنوب شهر تهران اتفاق افتاد. فرهاد و ناصر از اهالي يك محل بودند و همديگر را ميشناختند. شايد بر سر يك شوخي يا درگيريهاي لفظي هر وقت هم را در خيابان ميديدند براي هم خط و نشان ميكشيدند. خانه ناصر در طبقه بالاي ساختماني در نزديكي بنگاه معاملات ملكي فرهاد بود. روز حادثه فرهاد در حال عبور از پياده روي جلوي بنگاه بود كه ناصر از پنجره خانهاش قوري پر از تفاله چاي را بر سر ناصر خالي كرد. فرهاد نگاههاي سنگين اهالي محل را ديد كه چگونه نگاهش كردند. در خانه ناصر را زد و شروع به فحاشي كرد. چند لحظه بعد وقتي فرهاد وارد بنگاهش شد ناصر را ديد كه پشت سرش وارد بنگاه شد. ناگهان ناصر يكي از صندليهاي چيده شده را برداشت و به سمت فرهاد پرتاب كرد. صندلي در مسير برخورد به صورت فرهاد پيش رفت. فرهاد صندلي را ديد كه به سمت صورتش در حركت است و ناگهان سرش را از مسير كنار كشيد. صندلي به فرهاد نخورد. فرهاد عصباني چوب بيسبال داخل مغازهاش را برداشت و با آن محكم ضربهاي بر سر ناصر زد. ناصر همانجا بر زمين افتاد و سرش غرق خون شد. ناصر صورت فرهاد را ديد كه دهانش را باز كرده و به سختي نفس ميكشد. موضوع را به اهالي محل گفت و با اورژانس تماس گرفت تا او را از مرگ نجات دهد. اما ناصر به علت عمق جراحت وارد شده به سرش در بيمارستان جان داد. ساعت 10شب بيست و دوم آذرماه ماموران بيمارستان شهداي يافتآباد با ماموران كلانتري 161 ابوذر تماس گرفتند و خبر مرگ مرد جوان را دادند. با اعلام اين خبر تيمي از ماموران كلانتري به بيمارستان اعزام شدند. پس از رسيدن ماموران به كلانتري و بررسي اوليه مشخص شد متهم به قتل اين مرد جوان پس از درگيري با مقتول همراه با كادر اورژانس وي را به بيمارستان منتقل كردهاند. فرهاد كه در بيمارستان حضور داشت خودش را به ماموران معرفي كرد و داستان درگيرياش با ناصر را گفت. بعد از تشكيل پرونده قتل عمد مراتب اين ماجرا به بازپرس كشيك قتل اعلام شد كه قاضي ايلخاني بازپرس هشتم دادسراي جنايي تهران دستور بازداشت متهم اين پرونده و انتقال وي به اداره پليس آگاهي تهران را صادر كرد.