• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3444 -
  • ۱۳۹۴ سه شنبه ۲۹ دي

نقشه جديد قرون وسطايي اروپا

   روبرت دي كاپلان/ وقتي به نقشه‌هاي قرون وسطي يا اوايل دوران مدرن اروپا نگاه مي‌كنيم شاهد مرزهاي گيج‌كننده‌اي هستيم كه تمامي آنها تحت الشعاع عدم انسجام و درگيري و مشكلات متعدد و بالا و پايين‌هاي سياسي در اين قاره بود. نقشه اروپاي امروز نيز انعكاس و بازگشتي به نقشه قرون وسطي است. از دهه 1950 تا سال 2009 و قبل از شروع بحران بدهي‌ها، اتحاديه اروپا شاهد دهه‌ها صلح و رفاه بود. اين قاره با خطوط سياسي و اقتصادي روشن بنا شده بود. دو بلوك منسجم براي مدت‌ها در يك جنگ سرد بر اروپا حاكم بودند كه پس از پايان آن كشورهاي اروپايي روياي يك واحد پولي را در سراسر اين قاره محقق كردند. اما اكنون به اتحاديه اروپا ضربه‌هاي فراواني وارد شده است كه شرايط به سمت پيچيدگي و بازگشت ترس و درگيري پيش مي‌رود.
اروپا به عنوان اصلي‌ترين رقيب ايالات متحده امريكا كه بزرگ‌ترين اقتصاد جهان را شكل مي‌دهد به شمار مي‌آيد و اگرچه اين دو با يكديگر متحد هستند اما امريكا نيز به مانند اروپا با مشكلات عميقي دست و پنجه نرم مي‌كند و سوال اينجاست كه چگونه مي‌خواهند تحت فشار اين شرايط را مديريت كنند. ريشه‌هاي عميق تاريخي و جغرافيايي در اروپا وجود دارد كه به آن كمتر توجه شده است. در قرن نهم ميلادي هسته‌اي از امپراتوري بزرگ در اروپا به وجود آمد. نخستين امپراتوري در شمال درياي مديترانه به وجود آمد و عموزاده‌هاي ضعيف‌تر نيز در امتداد مديترانه قرار گرفتند. اين در شرايطي بود كه مناطقي همچون شبه‌جزيره ايبري در جنوب ايتاليا و بالكان توسعه يافته‌تر از مناطق غربي بود تا زماني كه عثماني‌ها تبديل به وارثان امپراتوري روم شرقي شدند. در طول دهه‌هاي بعد از جنگ جهاني دوم به دليل جنگ سرد اروپا و به خصوص شرق آن به سمت انزواي نسبي پيش رفت. اين شرايط رفته رفته از بين رفت و اروپا به سمت گسترش مرزهاي خود پيش رفت به گونه‌اي كه ديگر نمي‌توان آن را ناديده گرفت. اما پس از جنگ سرد روسيه تحت رياست‌جمهوري ولادمير پوتين، سيل پناهندگان از سمت خاورميانه به سمت اروپا و حملات تروريستي منطقه اروپا را تهديد مي‌كند.
اروپا اكنون در برابر يك طنز تلخ تاريخي قرار گرفته است. اروپا دهه‌هاست كه به دنبال توسعه آرمان‌هاي حقوق بشري در داخل خود است و در حال حاضر در برابر يك امتحان حقوق بشري قرار گرفته است. مردمي كه از جنگ و خفقان در طول سال‌هاي گذشته به سمت اروپا براي زندگي بهتر هجوم آورده‌اند به گونه‌اي كه پناهندگان و سيل مهاجران به سمت مناطقي كه دسترسي بيشتر و بهتري به اروپا دارند وارد شدند. آلمان و بخش‌هايي از كشورهاي اسكانديناوي از اين پناهجويان استقبال كردند و كشورهاي ديگر مانند مجارستان و اسلوني در مرزهاي خود سيم خاردار كشيدند. منطقه بالكان از دهه 1990 با مشكلات اقتصادي و جنگ روبه‌رو بوده است و اكنون در حال ضربه خوردن از بحران خاورميانه است. كشورهايي از جمله يونان كه با بحران اقتصادي دست و پنجه نرم مي‌كنند به عنوان دروازه اصلي ورود صدها هزار نفر از مهاجران براي ورود به اروپاست.
عامل ديگري كه اكنون بر اروپا به‌شدت تاثيرگذار است بازي ژئوپولتيكي روسيه در اين قاره است. در دوره جنگ سرد اتحاد جماهير شوروي به عنوان يك تهديد راهبردي و آشكار براي اروپا شناخته مي‌شد كه اين تهديد به خوبي توسط ايالات متحده مديريت شد و پس از مرگ استالين از ريسك‌پذيري پايين‌تري برخوردار بود. اما پس از فروپاشي شوروي، روسيه درگير بحران‌هايي بود كه پس از فروپاشي براي اين كشور به وجود آمد و ضعف نهادي در روسيه چندان تهديدي براي اروپا به شمار نمي‌رفت. اما امروزه نيازي به گفتن نيست كه روسيه به نقش يك بازيگر قدرتمند در اروپا بازگشته است. تثبيت پوتين به عنوان رييس‌جمهور و ثبات داخلي كه در داخل روسيه به وجود آورده، دوران ضعف بوريس يلتسين را از ياد برده است. روسيه در دهه 1990 بسيار ضعيف شده بود و حتي موضوعاتي همچون پيوستن روسيه به قاره اروپا مطرح شد كه چشم‌انداز صلح و رفاه پايدار را نشان مي‌داد. اما اكنون افق استراتژيك اين كشور بسيار متفاوت شده است. آينده شركت‌هاي اروپايي در روسيه مبهم به نظر مي‌رسد و روسيه با ورود خود به كريمه و تاخت و تاز به سمت شرق اوكراين بخشي از اين كشور را ضميمه خود كرده و مرزهاي اروپا را تهديد مي‌كند.
در اينجا مي‌توانيم شروع يك حركت بازگشتي قابل توجهي از جنگ سرد را مشاهده كنيم. اروپا دوباره در حال تقسيم شدن است. اما اين‌بار شرق اروپا مي‌خواهد به سمت ايالات متحده متمايل شود اما شك دارد كه بخش اروپايي ناتو به تنهايي بخواهد به عنوان سد دفاعي موثر در برابر روسيه قرار گيرد. از طرفي كشورهاي غرب اروپا در مورد جزر و مد بحران پناهندگان و حملات تروريستي در اين منطقه به دنبال اين است تا نظر روسيه را در مورد بحران اوكراين جلب كند تا تبديل به مانعي براي پايان هرج و مرج ناشي از بحران سوريه شود. پوتين مي‌داند كه جغرافيا، قدرت نظامي و اقتصادي مهم‌ترين نقطه براي دفاع از منافع ملي است.
اما اگرچه برخي فكر مي‌كنند آلمان نيز به عنوان تهديد در اتحاديه اروپا به شمار مي‌رود و قصد گرايش به شرق را دارد اما امروز تهديد اصلي روسيه است و نه آلمان. تسلط اصلي آلمان به طور طبيعي از تسلط اقتصادي آنها نشات مي‌گيرد. آلمان از
دهه 1940 در پي ايجاد اتحاديه اروپا به عنوان راهي براي دفع دشمنان خود بود. اكنون در مواجهه با بحران‌هاي متعدد آنگلا مركل، صدراعظم آلمان با بازي‌هاي سياسي استادانه موانع را يك به يك كنار زده است. اما مركل نه بيسمارك است و نه فردريك كبير و نه مي‌خواهد مانند آنها باشد. آلمان حتي ترديد دارد كه آيا مي‌تواند به عنوان قدرتي ميان شرق و غرب قرار گيرد. اتحاديه اروپا با يك خلأ قدرتي در قرن 21 قرار دارد كه اواخر امپراتوري روم را يادآوري مي‌كند. شرايطي درهم و برهم، پيكربندي چند مليتي بدون يك امپراتوري منسجم و قدرتمند كه در نهايت در سال 1806 به طور كامل از بين رفت.
آلمان‌ها در دولت اوباما تلاش‌هاي فراواني براي افزايش اعتبار خود براي جلوگيري از جنگ سرد كردند. اما آن‌گونه كه ويكتوريا  نولند، دستيار وزير خارجه در امور اروپا عنوان كرد امريكا قصد دارد تا نيروهاي زميني خود را براي جلوگيري از نفوذ روسيه در اروپا تقويت كند. با اين وجود باراك اوباما با اشتياق و علاقه به سمت حل بحران در اروپا و رفع تجاوزهاي روسيه به اروپا نگاه نمي‌كند. دولت با آرامش توجه خود را معطوف به حل بحران در خاورميانه كرده است. از طرفي نيز سياست‌هاي امريكا در آسيا محور قرار گرفته و كمتر به اتحاديه اروپا به مانند جنگ سرد توجه دارد. دولت فعلي امريكا و جانشين آن بايد امنيت اروپاي بزرگ را در اولويت‌هاي خود قرار دهد، كه اين موضوع تنها  نبايد به كمك‌هاي نظامي بيشتر معطوف شود  بلكه بايد روابط قوي‌تري ميان كشورهاي مختلف از درياي بالتيك تا درياي سياه ايجاد كند. هدف آن نيز نبايد  مقاومت در برابر پيشروي پوتين باشد بلكه بايد در راستاي انسجام دروني و ظرفيت‌هاي دروني اتحاديه اروپا و ناتو قرار گيرد.
در سطح سياسي، امريكا بايد به اتحاديه اروپا كمك كند كه پاسخگوي نيازهاي دموكراتيك‌تر و توسعه دروني اروپا باشد. در بحث امنيتي نيز اعضاي ناتو بايد ترغيب شوند تا بودجه دفاعي خود را افزايش دهند، به استثناي كشورهايي كه امروز با مشكلات اقتصادي روبه‌رو هستند. با اين حال براي دهه‌ها اروپا به عنوان منطقه‌اي با ثبات و
قابل پيش‌بيني شناخته مي‌شد. نقشه اين قاره در حال تبديل شدن و رفتن به قرون وسطي حداقل در نگرش و تعلقات سياسي آن است. امروز سوال اين است كه آيا اتحاديه اروپا هنوز مي‌تواند براي قرن‌ها يك امپراتوري چند فرهنگي در سراسر اروپاي شرقي و مركزي به وجود آورد.  
منبع: وال استريت ژورنال

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون