يادي از مجتبي مينوي به مناسبت درگذشت او
زندگي سرشار
كاوه رهنما/ اين تعبير از مجتبي مينوي مشهور است كه «اگر به اندازه بال مگسي به فرهنگ و تمدن ايران خدمت كرده باشم زندگاني من بيهوده نبوده است.» آشنايان با فرهنگ و ادب فارسي اما ميدانند كه او به راستي بارها بيشتر از آنچه خودش ميگفت به تاريخ و فرهنگ اين مرز و بوم خدمت كرده است، در واقع اين استاد فقيد دانشگاه تهران يكي از چهرههاي برجسته فرهنگي ايران معاصر است كه نامش در كنار بزرگاني چون عبدالحسين زرين كوب، سعيد نفيسي، عباس زرياب خويي، جلال الدين همايي، علي اصغر حكمت، يحيي مهدوي، غلامحسين صديقي، ذكاء الملك فروغي و... ماندگار خواهد شد. او كه پدرش شيخ عيسي شريعت ماري طلبه فاضلي بود مثل بسياري از اين بزرگان تحصيلاتش را در مدارس سنتي آغاز كرد و سپس به دارالفنون آمد و با صادق هدايت همدرس شد. در همين دوره زبان پهلوي را نزد پروفسور هرتسفلد آموخت و با شخصيتهاي بزرگي چون محمد علي فروغي و سيد حسن تقيزاده آشنايي پيدا كرد. مينوي سپس در سال 1307 به عنوان معاون دفتر سرپرست محصلين ايران در فرانسه به اين كشور اعزام شد ولي خيلي زود بازگشت. در همان سال رييس كتابخانه معارف شد و در همين روزگار با محمد قزويني اديب و نسخه پژوه برجسته ايراني آشنايي يافت. مينوي سال بعد به انگلستان رفت و آن جا زبانهاي انگليسي و فرانسوي را تكميل كرد. در سال 1312 به ايران بازگشت و در تدوين شاهنامه توسط كتاب فروشي بروخيم همكاري كرد و در تهيه خلاصه شاهنامه نيز با محمد علي فروغي همكاري داشت. مينوي يكي از موثرترين چهرهها در برگزاري هزاره فردوسي در سال 1313 بود و در همان سال به انگليس رفت و طي اقامت 15ساله در اين كشور با شرق شناسان برجستهاي چون مينورسكي و بيلي هنينگ ارتباط داشت. مينوي سپس در سال 1328 به ايران بازگشت و در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران مشغول به تدريس شد. او همچنين از سال 1329 از سوي دانشگاه تهران مامور گردآوري كتب خطي فارسي و عربي و تركي مربوط به ايران در تركيه شد. گزارشي از نتايج علمي اين سفرها را در مقالاتي با عنوان «از خزائن تركيه» در مجله دانشكده ادبيات تهران در سه شماره متوالي در سال ۱۳۳۵ منتشر كرد. طي همين دوران موفق به تهيه ميكروفيلم از بيش از هزار نسخه خطي شد كه در كتابخانه مركزي دانشگاه تهران نگهداري ميشود. از سال ۱۳۳۶ به مدت چهار سال به سمت رايزن فرهنگي ايران در تركيه منصوب شد. در همين سال در كنگره بينالمللي خاورشناسان در استانبول حضور يافت. در همين دوره عضويت در شورايعالي دانشگاهها و شورايعالي سازمان اسناد ملي و عضويت پيوسته فرهنگستان ادب و هنر ايران (از سال ۱۳۵۲) و مشاوره در بنياد فرهنگ ايران را داشت. در سال ۱۳۴۸ از دانشگاه تهران بازنشسته شد و در همان سال سرپرستي علمي بنياد شاهنامه فردوسي را بهعهده گرفت و تا پايان عمر در روز چهارشنبه هفتم بهمن ماه 1355 به اين كار ادامه داد. آثار مينوي در زمينه تاليف، تصحيح و ترجمه فراوان است، از ميان تصحيحهاي او ميتوان به نامه تنسر، نوروزنامه، ويس و رامين، مصنفات بابا افضل كاشاني، عيون الحكمه ابن سينا، كليله و دمنه نصرالله منشي، اخلاق ناصري خواجه نصيرالدين طوسي و سيرت جلال الدين منكبرني اشاره كرد. در ميان ترجمههاي او نيز ميتوان به كشف دو لوح تاريخي همدان و معلومات تاريخي درباره آثار ملي اصفهان و فارس و اطلال شهر پارسه و كشف الواح تاريخي بناي تخت جمشيد هر سه از ارنست هرتسفلد اشاره كرد. همچنين بايد به كتاب مهم وضع ملت و دولت و درباره دوره شاهنشاهي ساسانيان آرتور
كريستين سن اشاره كرد. از ميان تاليفات مينوي نيز دو كتاب آزادي و آزادفكري و فردوسي و شعر او حايزاهميت هستند. يكي از برهههاي جالب زندگي سراسر فرهنگي مينوي دوران دوستي او با صادق هدايت و تشكيل گروه ربعه با حضور او، صادق هدايت، مسعود فرزاد و بزرگ علوي است. مينوي خود در گفتوگويي خواندني با نجف دريابندري در سال 1352 درباره اين گروه ميگويد: « در بازگشت (از انگلستان) پنج سال در تهران ماندم و با صادق هدايت و
بزرگ علوي و عبدالحسين نوشين و مسعود فرزاد و مين- باشيان دوست شديم و يكي دو سال بعد هم دكتر خانلري به ما ملحق شد و با آنكه بيش از چهار نفر بوديم، اسممان شد «ربعه». در آن ايام اغلب در كافهها دور هم جمع ميشديم و شطرنج بازي و سعي ميكرديم در سياست دخالت نكنيم. اما گاهي بعضي از ما زيرجلكي با سياست سر و كار داشتند كه اسباب زحمت ما هم ميشد، اما من با سياست كار نداشتم.»