معرفي كتاب
دو كتاب درباره گروه تروريستي داعش
از درون با تروريستها
از زماني كه داعش در جولاي 2014 ادعاي خلافت جهاني كرده دو سال نيز نميگذرد، اما در همين فاصله زماني كم آنقدر درباره آن نوشته و منتشر شد كه يك نشريه معتبر مدعي شده كتابشناسي آثار مربوط به داعش از 28 صفحه نيز بيشتر شده است. بر اين حجم عظيم در زماني به اين كوتاهي مدام نيز آثاري تازه افزوده ميشود. بيدليل نيست. داعش حالا ديگر مرزهاي خاورميانه و بينالنهرين را در نورديده و در غرب از فرانسه و آلمان گذشته و تا امريكا رسيده و در شرق نيز تا اندونزي پيش رفته است. اجماع جهاني عليه اين گروه خشن نيز تاكنون نتيجه چشمگيري نداشته اگرچه همه روزه اخباري مبني بر بمباران و كشته شدن شماري از مواضع و افراد داعش در رسانههاي رسمي و غيررسمي مخابره ميشود. حالا همه ميخواهند بدانند كه داعش چيست، داعشيان كيستند، حرف حسابشان چيست، از كجاي تاريخ و جغرافيا برآمدهاند، چه حامياني داشتهاند، مهمترين دشمنانشان چه كساني هستند، چه هدفي را دنبال ميكنند، چگونه ميتوانند اينچنين گسترده و متنوع از اقصي نقاط جهان جوانها را به سوي خود جذب كنند، چطور ميتوانند در جهاني كه همه جايش مونيتور ميشود، دست به اقداماتي چنين دهشتناك بزنند؟ اينها و دهها پرسش ديگر امروز اذهان جهانيان را به خود مشغول داشته است. در كتابشناسي مذكور به شمار زيادي كتاب و آثار بر ميخوريم كه از منظري علمي و با رويكردهايي كتابخانهاي كوشيدهاند، ريشههاي تفكر داعش، علل جامعه شناختي ظهور و بروز آن، انگيزههاي سياسي گسترش آن و... را بيابند، اما كمتر كتابي را مييابيم كه مبتني بر مشاهداتي مستقيم باشد، نوشتهاي كه حاكي از تجربيات مستقيم نويسنده از داعش باشد. علت نيز آشكار است. هزينه پژوهشي چنين، ممكن است به قيمت جان محقق تمام شود. داعش نشان داده با كسي شوخي ندارد و در زير پا گذاشتن حد و مرزهاي اخلاقي از هيچ اقدامي فروگذار نميكند. در چنين فضايي است كه گزارشهاي ميداني و مستقيم از اين دولت خودخوانده ارزشي يكه و بيهمتا مييابد. همچنان كه روايتهايي از داخل مرزهاي
كره شمالي براي همه علاقهمندان به رويدادهاي اين آكواريوم بسته جذاب است.
حالا هم اشپيگل كتابي منتشر كرده با عنوان نگاهي به داعش: 10 روز در دولت اسلامي. نويسنده كتاب يورگن تودنهوفر خبرنگار تحصيلكرده آلماني با در دست داشتن امان نامهاي به رقه و موصل سفر كرده و با مردم و برخي افراد داعش مصاحبه كرده است. او اين شانس را داشته كه زنده از داخل مرزهاي داعش برگردد و تجربهاش را بنويسد. كتاب را رحمان افشاري به فارسي ترجمه كرده و انتشارات مهرانديش آن را منتشر كرده است. تودنهوفر كه خود قاضي است و دكتراي حقوق دارد، سعي كرده همه پيشداوريهاي رسانههاي غربي را كنار بگذارد و تا جايي كه در توان يك انسان است، بيطرفانه از داعش گزارش كند. او در ابتداي كتاب روايتي از تولد داعش ارايه ميكند و به اهداف غرب در اين ماجرا نيز اشاره ميكند. در ادامه شرح ميدهد كه چطور توانسته پس از تلاش فراوان راهي به سرزمين تاريك داعش بيابد و در نهايت گزارش 10روز تجربهاش را نوشته است. بدون شك روايت تودنهوفر تنها يك روايت از روايتهاي بيشمار خواهد بود، اما خصلت گزارشگونه و تجربي آن به خصوص با توجه به ماهيت داعش و دسترس ناپذيري آن اهميتي يكه دارد.
نقد عقل فاشيستي
يكي از راههاي مواجهه با پديده شوم داعش بررسي داعيههاي ايشان و جستوجوي ريشههاي فكري آنهاست. رويكرد فكري به مقوله داعش نيز خود به شكلهاي مختلفي صورت ميپذيرد. يك نگاه آن است كه به ادعاهاي اين گروه مبني بر سلفيگري توجه شود و نشان داده شود كه تا چه حد اين داعيهها درست و تا چه ميزان غلط است، همچنين در اين نگاه به اين پرسش پاسخ داده ميشود كه سلفيگري چه ريشههاي فكري در دل سنت دارد. رويكرد فكري ديگر اين است كه داعش را نه از منظري درون سنت بلكه به مثابه يك گرايش فكري در نظر ميگيرد. در اين منظر به داعش نه از دل يك سنت فكري و ديني خاص كه به مثابه يك رويكرد فكري و فلسفي نگريسته ميشود و به پرسشهايي از اين دست پرداخته ميشود كه چه چيز سبب ظهور خشونت و گروههاي خشونت طلبي نظير داعش در شرق ميشود؟ ماهيت فلسفي و هستيشناسي اين نوع از خشونت و اين گروههاي تروريستي كه خشونت را به آخرين حد خود رساندهاند، چيست؟ آيا عوامل خارجي در ظهور آن موثر بودهاند؟ آيا نظامهاي سياسي منطقه به ظهور آنها كمك كردهاند؟ تفاوت فاشيسم شرقي و فاشيسم غربي در چيست؟ كتاب داعش: خشونت شرقي و نقد عقل فاشيستي نوشته بختيار علي كه به تازگي توسط سردار محمدي ترجمه شده و به همت نشر مركز منتشر شده به اين پديده شوم از اين منظر مينگرد. نويسنده كتاب بختيار علي (متولد 1960) از نويسندگان و متفكران مهم كردستان است كه با نوشتن كتابها و مقالات اجتماعي مباحث متنوعي درباره جامعه كردي مطرح كرده است. او در اين كتاب به صراحت ميگويد داعش تنها نماينده نيرويي وحشي و خطرناك و بيرحم نيست كه در درون ديگري خوابيده است، بلكه نمايانگر نيرويي ترسناك و تاريك است و نيز مكانيسمي براي معامله و برخورد با قدرت و انسان. داعش دروازهاي براي فهم روان انسانها و تاريخ صدسال اخير اين منطقه است. داعش همان ماشين فاشيستي است كه در سدههاي اخير، شرق گاهي آن را فرا ميخواند و گاه آن را از خود ميراند. گاهي نام آن را تغيير ميدهد، صورت ديگري به آن ميبخشد، آن را سركوب ميكند و گاهي به آن لعاب ديني، ماركسيستي، ناسيوناليستي و ليبراليستي ميبخشد، اما همواره همچون كابوسي باز ميگردد. به نظر بختيار علي، داعش تنها برجستهسازي و شكل بنياديتر همان قالب سياستزدهاي است كه پيشتر در سيماي بعثيها، القاعده، آتاتوركيسم و ديگر گروههاي افراطي ظاهر شده بود. پديدهاي است كه گاه در قالب دولت و گاه در قالب ضددولت خود خود را نشان ميدهد. بختيار علي با به چالش كشيدن نظام كاپيتاليستي شرقي و همچنين گروههاي سياسي منطقه، داعش را پيامد سياستهاي نادرست مبتني بر تعريف و تمايز هويتها و ساختن مرزهاي آهنين ميان خود و ديگري اسير شده است كه توانايي پذيرش هيچ هويت ديگري را ندارد و با تاكيد بر راستين بودن هويت خود و دروغين بودن هويت ديگري سعي در از بين بردن آن دارد. بختيار علي اين پديده را در پايان اين مقوله اينگونه تبيين ميكند كه داعش نيرويي بيگانه و غريب نيست، نيرويي متفاوت از معادلههايي نيست كه از درون و لايههاي زيرين، كليت جامعه را به جنبش و حركت وا ميدارند. داعش، بعث و تعدادي نام ديگر ماشينهاي فاشيستي هستند كه نيروشان در اين است كه در شيوههاي ناهماهنگ و متضاد ظاهر شوند. در اينجا ساختار كلي از طريق تقديس كردن تفاوتگذاري ميان بخشهاي مختلف عمل ميكند. ماشين، هميشه همان ماشين خواهد بود، با همان ميل و اخلاق و ساختار و با همان نگرش و ديدگاه نسبت به انسان. تنها چيزي كه تغيير خواهد كرد، نامههاي آن است و همچنين مكان و زمان. در مقاله ديگري از كتاب، بختيار علي ميكوشد نشان دهد كه داعش قدرت ندارد بلكه از حضور ديگري وحشت دارد به همين دليل تنها با حذف ديگري، نه بستن قرارداد با اوست كه ميتواند به حيات خود ادامه دهد. در اين مقاله بختيار علي ميگويد مقابله با داعش تنها با مقابله نظامي انجام نخواهد گرفت، بلكه زماني ميتوان به مقابله با داعش برخاست كه از كليت تفكر فاشيستي خارج شويم. مقالههاي ديگر كتاب با موضوعاتي مشابه به بحث از داعش و خشونت داعشي ميپردازد. بختيار علي همچنين در مقالاتي از كتاب بهطور جداگانه دو موضوع ديگر را نيز كه با مساله داعش مرتبط است، بررسي ميكند: نخست نوع مقاومت مردم در كوباني در مقابل داعش و ديگري انديشههاي اسلاوي ژيژك اختصاص دارد. بختيارعلي در اين مقالات به نقد خوانش مريوان وريا قانع از ژيژك ميپردازد و ميكوشد نشان دهد كه خوانش مريوان از ژيژك دقيق نيست، يعني به عقيده بختيار علي خوانش دقيق و مبتني بر متن آثار ژيژك نشان ميدهد كه بر خلاف تصور مريوان، انديشههاي متفكراني از جنس ژيژك در جهت بسط و دفاع از بنيادگرايي و افراطيگري نيست، بلكه آنچه در نظريات ژيژك به عنوان افراطگرايي و خشونت ديده ميشود، بنا به تفاسير هگلي راهي براي در هم شكستن نظام سرمايهداري و دفاع از فرهنگ محلي براي تبديل به آرمان و فرهنگي جهاني است، نه دفاع از فاشيسم و افراطگرايي.