1- مبانی روشنفکریپژوهی (9)
موسی اکرمی
41. لزوم پرهیز از تعمیم دهی نسنجیده ویژگیهای خُلقی و رفتاری نامطلوب یک روشنفکر. یکی از خطاها و آفات و مغالطههای روشنفکریپژوهی تعمیمدهی برخی از ویژگیهای نامطلوب یک یا چند روشنفکر به همه روشنفکران و صدور حکم کلی در باره همه آنان است. برای نمونه میتوان به مشاهده ناهمسازی میان گفتار و کردار یک روشنفکر و تعمیم آن به همه روشنفکران اشاره کرد. بدین سان مشاهده ناهمسازی کم یا زیاد در گفتار و کردار یک روشنفکر نباید پژوهشگر را به گونهئی شتابزده به این نتیجه گیری برساند که
1) در زندگی آن روشنفکر همواره میان گفتار و کردار تفاوت، و حتی تضاد آشتیناپذیر، وجود داشته است؛
2) زندگی همه روشنفکران گذشته تجلی تفاوت، و حتی تضاد آشتیناپذیر، میان کردار و گفتار آنان بوده است؛
3) زندگی همه روشنفکران کنونی تجلی تفاوت، و حتی تضاد آشتیناپذیر، میان کردار و گفتار آنان است؛
4) زندگی همه روشنفکران آینده تجلی تفاوت، و حتی تضاد آشتیناپذیر، میان کردار و گفتار آنان خواهد بود؛
5) همه روشنفکران اسیر تفاوت، و حتی تضاد آشتیناپذیر، میان کردار و گفتار خوداند؛ از این رو
6) همه آنان غیر قابل اعتماد اند؛ و بنابراین
7) باید با همه روشنفکران، و همچنین با روشنفکری، در همه زمان ها و همه مکان ها مخالفت و، حتی، مبارزه کرد.
آشکار است که استدلال فوق در همه مراحل خود دچار ضعف جدی و نامنتج است. به آسانی میتوان ناراست بودن همه مراحل 1 تا 5 را نشان داد. فزون بر آن کل استدلال نامعتبر است به گونه ای که نتایج 6 و 7 پذیرفتنی نیستند. در این صورت روشنفکری پژوه با هر موضعگیری منفیئی که ممکن است در برابر روشنفکری و روشنفکران داشته باشد در تعمیم دهی ویژگیهای احتمالاً منفی این یا آن روشنفکر خاص به کل روشنفکری ناتوان است.
42. لزوم فهم دغدغه و اضطراب روشنفکران متعهد به منافع جامعه. لازم است که روشنفکریپژوهان با کوشش برای دستیابی به همدلی با روشنفکران دغدغه و اضطراب و دلهره آنان را در عرصه رویارویی با مهمترین پرسشها و مسائل عقیدتی و سیاسی درک کنند و بر پایه چنین همدلیئی به ارزیابی توانایی و ناتوانی آنان بپردازند. برخورداری از دغدغه و اضطراب تعهد و مسئولیت فرد را همواره بر سر چندراهیهائی قرار میگیرد که پرسشهای برخاسته از تردید گزینش را بسیار تراژیک تر از پرسش هملت میکند. اگر هملت با دوراهی در گزینش فردی
روبهرو است و آن در چنگال تردید گرفتار میشود، روشنفکر متعهد چه بسا با چندراهی در گزینشی روبهرو باشد که هرگز فردی نیست و با سرنوشت جمع پیوند دارد، از جمع کوچک همفکران و همصنفان تا جمع بزرگتر کشور خود و همه مردمان جهان.
43. لزوم توجه به تواناییهای فعلیت نیافته احتمالی روشنفکران. از جمله تأملات و ملاحظات پیشاپژوهشی روشنفکری پژوهان باید توجه به بسا تواناییهای فعلیت نیافته یا سرکوب شده احتمالی روشنفکران باشد. همواره باید توجهی ویژه به روشنفکران فرهیخته و توانمندی داشت که به صرف تمسک به معیارها و هنجارهای خاص، و نپذیرفتن بسا معیارها و برنامهها و سیاستهای رایج، نه تنها از دستیابی به رأس پیکره فرهنگ یا سیاست رسمی محروم مانده یا از چنان مقامی طرد شده و از چرخه فعالیت آشکاری که از سوی نهادهای ذیربط حاکم به رسمیت شناخته میشود بیرون ماندهاند. آشکار است که در بسا مواقع کافی بوده است که این یا آن روشنفکر خاص از اصول پذیرفته خویش، صرف نظر از درستی یا نادرستی آن ها، تخطی کنند تا چونان مزد یا امتیاز یا گونهئی رشوه به سهم قابل توجهی از امکاناتی که، به هر روی، در اختیار یا در انحصار نهادهای غالب است برخوردار شوند، یا، در
پایینترین سطح، از امکاناتی در حد نسبتاً معقول، با معیارهای رایج جامعه، سهم برند. ولی آشکار است که گاهی آنان از بسا کسانی که شایستگی کمتر از آنان داشتهاند از امکانات فرهنگی، آموزشی، اقتصادی، اجتماعی کمتری برخوردارند. ازاین رو روشنفکری پژوهان باید با احساس مسئولیت و دقت هر چه بیشتر
1) این پرسش را مطرح کنند و در پی پاسخش باشند که با چه انگیزههائی و برای چه هدفهائی بوده است که روشنفکران راستینی که در توانایی فکری و عملی از بسا کسان برخوردار از امکانات پیشی میگرفتهاند محرومیت را پذیرفته و برای رفاهی معقول دست از معیارهای نظری و عملی خود برنداشته به اندکی واپسنشینی تن نداده و به همکاری با نهادهای غالب نپرداختهاند؟ و
2) دریابند که آنان میتوانستهاند در جایگاه بلندتری از پیکره فرهنگ و سیاست و اجتماع و زندگی جای داشته باشند و راه طی شده آنان کمابیش نتیجه معیارهای خود آنان از یک سو و نتیجه معیارها یا رویکرد نهادهای حاکم از سوی دیگر بوده است. همواره باید پرسید و دید که روشنفکری پژوهان در برابر روشنفکران راستینی که در راستای تعهد خود از بسا امتیازها، که حتی در سطح حقوق معمولی شهروندی بودهاند، گذشتهاند، تا چه حد بر بی طرفی مسئولانه در تشخیص شایستگیهای روشنفکران و به رسمیت شناختن مسئولیت پذیری احترام برانگیز آنان پای میفشرند و معیارهای پژوهش را از تأثیر منافع خاص سیاسی یا اجتماعی یا فرهنگی یا اقتصادی یا گروهی خاص دور نگه دارند؟
44. لزوم شهامت ورزی روشنفکری پژوهان در دفاع از روشنفکران. آنگاه که روشنفکر را، نشسته بر بلندا و چشم دوخته بر آثار برجای مانده از فاجعه، یا چشم دوخته از نزدیک بر زخم جانکاه، در اندوهی شریف فرو رفته و دردمندانه و بیهمزبان در خود مینالد، آیا پژوهشگر ژرف بین را توان همدردی با او، یا، دست کم، توان درک او هست؟ بویژه آنگاه که روشنفکر خاستگاه فاجعه و شیوه پیشگیری از آن یا شیوه بازسازی ویرانهها یا شیوه درمان کردن زخم را میشناسد و از عوامل تشدید کننده فاجعه یا عوامل فزونی بخش درد آگاه است، ولی او را به اتهامهای ناروا میرانند یا نامحرم میدانند و یا، بدتر ار همه، شهادت او را دروغ میخوانند، و حتی چه بسا خود او را مقصر و مجرم معرفی میکنند، آیا پژوهشگر را توان رویارویی صادقانه با چنین رویدادی و دفاع از روشنفکر و کوشش برای رفع اتهام از او، یا،
دست کم، عدم همرایی و همراهی با روشنفکرستیزان هست؟
45. لزوم برخورداری از اصولیت در دفاع از روشنفکری و روشنفکران. از سوی کسانی که با دفاع از روشنفکری به پژوهش درباره آن میپردازند انتظار میرود که در پژوهش دفاعی خود اصولیت را حفظ کنند. هرچه نیاز به روشنفکری و روشنفکران فزونی یابد، علیالاصول ضرورت دفاع از روشنفکری، در برابر روشنفکرستیزی احتمالاً فزونی یابنده، فزونی مییابد. دفاع از روشنفکری آفتهای خاص خود را دارد که مدافعان صادق و وفادار به اصول مشخص آداب و اخلاق دفاع از روشنفکری باید از آنها آگاه باشند، وگر نه دفاع آنان غیراصولی خواهدبود و فضای روشنفکری و روشنفکریپژوهی را تیره خواهد کرد. چه بسا کسانی از ظنّ خود یار روشنفکر خواهند بود بی آن که اسرار روشنفکر را از درون او جُسته باشند. چنین دفاعی لاجرم به ابتذال کشیده میشود. در شرایط بحرانی ممکن است دفاع به صورت «مُد» درآید. در این شرایط بر حسب میزان مخالفت روشنفکران با وضع موجود و میزان قدرت آنان مدافعان روشنفکری قدرت مییابند یا تضعیف میشوند. در شرایطی که حاکمیت سیاسی کشور یا قدرت سیاسی غالب خطر روشنفکران را، چه به درستی چه به خطا، جدی تلقی میکند، مدافعان اصولی روشنفکری باید با نهایت مسئولیتپذیری و دور از هر گونه سطحی نگری به دفاع از روشنفکری بپردازند و نگذارند گرایش عامه به روشنفکران از یک سو و سرگیجه موفقیت روشنفکران از سوی دیگر در فضای احساساتزده دفاع از روشنفکران روشنفکری را گرفتار ابتذال و روزمرّگی کند یا به افراطگری و چپ روی سوق دهد. تاریخ سرشار از نمونههای جنبشهای گوناگون، بعضاً با محوریت روشنفکران یا با نقش مهم آنان، است که به سرعت تودهیی میشوند و نقاط ضعف خود را دارند.
یادآوری. گزین نویسیهای نگارنده در باره «مبانی روشنفکری پژوهی» در این جا به پایان رسید. نقد روشنفکری نیز مبانی خاص خود را دارد که سخن گفتن از آنها به واپسین منازل این سفر در سرزمین تأمل در باره روشنفکری موکول میگردد، هرچند در اینجا پیشاپیش گفتنی است که بسیاری از آداب و اخلاق روشنفکریپژوهی باید در نقد روشنفکری نیز ملحوظ گردند.