• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3460 -
  • ۱۳۹۴ يکشنبه ۱۸ بهمن

ابراهيم حاتمي كيا :داعش به ما نزديك است اما خدا كند فيلمسازان اين موضوع را بفهمند

«باديگارد» عليه داعش

  فرناز ميري/  «باديگارد» روايتي از سرتيم حفاظت از شخصيت‌ها به نام حيدر ذبيحي است. فيلمي كه از ترور مي‌گويد. با ترور آغاز مي‌شود و با ترور پايان مي‌يابد. صداي اسلحه و گلوله و صحنه‌هايي پر از خون و زخمي و كشته كه اين‌بار از آدم‌هاي دهه 90 مي‌گويد. آدم‌هايي كه ريشه در جنگ و خاكريز و جبهه دارند. فيلم پر از صحنه‌هاي اكشن است. اين صحنه‌ها به‌گونه‌اي بوده كه پرويز پرستويي دستش شكسته و همچنان مشغول فيزيوتراپي است. صبح ديروز نشست خبري اين فيلم در كاخ جشنواره برگزار شد تا كارگردان و عوامل فيلم از «باديگارد» بگويند و به سوال‌ها پاسخ دهند. پيش‌تر هم اين فيلم در برج ميلاد بدون مراسم فرش قرمز به اكران درآمد. هرچند به دليل استقبال تماشاگران همزمان علاوه بر سالن اصلي در سالن چهار و پنج برج ميلاد نيز نمايش داده شد. حاتمي‌كيا «راه رفتن روي فرش قرمز» را با احوالات خودش جور نمي‌داند و براي توضيح بيشترش مي‌گويد: «مثل كراوات كه بعضي آن را حرام و برخي مكروه مي‌دانند. اين كار هم براي من حرام است. » البته به قول خودش «حالم خوش نيست براي اينكه در اين فضا قرار بگيرم». پرويز پرستويي بازيگر نقش اصلي فيلم هم در همين زمينه تاكيد مي‌كند «از بچگي چنين روحيه‌اي ندارد و نخستين‌باري كه كت پوشيد روز عروسي‌اش بود و آنقدر نامتعادل شد كه زمين خورد و كتش پاره‌پاره شد.»
حاتمي‌كيا در پاسخ به اين پرسش كه در فيلم «باديگارد» مانند «آژانس شيشه‌اي» به صراحت دغدغه‌هاي خود را مطرح كرده و باز هم بغض دارد، گفت: به هر حال اين يك حس است. گاهي فكر مي‌كنم بايد حرف‌هايم را به صراحت بگويم و بعضي فيلم‌ها حالت مانيفست پيدا مي‌كنند اما همه فيلم‌هايم چنين نيست و گاهي با اين صراحت حرف نزده‌ام.
اما از فرش قرمز و حاشيه‌ها كه بگذريم، نگاه‌ها به اين فيلم متفاوت بود. برخي «باديگارد» را فيلمي در نقد دولت تدبير و اميد دانستند و حاتمي‌كيا در نشست خبري اين فيلم تاكيد مي‌كند بحثش در اين فيلم كلي است و ربطي به دولت‌ها ندارد. «باديگارد» را فيلمي در نقد شخصيت مي‌داند و معتقد است ربطي به دولت‌ها ندارد و مي‌تواند همه دولت‌ها را شامل شود. كارگردان «باديگارد» از اينكه اين روزها در كنار مستندسازان سوريه نيست غمگين است. دلش مي‌خواهد آنجا باشد. مي‌گويد « به والله مي‌خواستم بروم. امروز مي‌خواستم تهران نباشم اما نشد. » از اي‌كاش‌هايش مي‌گويد. «كاش امثال حاج قاسم اجازه مي‌دادند و بچه‌ها را دعوت مي‌كردند تا از نزديك اين شرايط و مسائل را ببينند». حاتمي‌كيا «باديگارد» را نقطه عطفي در كارنامه‌اش نمي‌داند. سينماي حاتمي‌كيا سينماي انتقاد است. از انتقاد به فراموش كردن رزمنده‌ها تا انتقاد به مسوولان. اما اين‌بار از بي‌توجهي فيلمسازان به حوادث منطقه و نزديك شدن داعش انتقاد مي‌كند. سعي دارد توجه‌ها را به ايكس‌ري برج ميلاد جلب كند و معتقد است اين كار «معناي بسيار مهمي دارد و نشان مي‌دهد در كشور ما اتفاقاتي افتاده و داعش دارد به ما نزديك مي‌شود.» مي‌گويد: «خدا كند فيلمسازان ما اين موضوع را بفهمند و متوجه شوند كه وضعيت ما در حال تغيير است. » 90‌درصد فيلم‌هاي امروز را بي‌توجه به اين موضوع مي‌داند و ابراز تاسف مي‌كند از اينكه فيلمي درباره داعش ساخته نمي‌شود و معتقد است «فيلم‌هايي كه به اين مسائل توجه دارند در جشنواره پذيرفته نمي‌شوند. حتي اگر كيفيت پاييني داشته باشند بايد توجه كنيم اينها موضوع روز ما است.»
 اما «باديگارد» انگار تكرار فيلم‌هاي قبلي حاتمي‌كيا است. سينماي دفاع‌مقدس يا سينماي جنگ بدون ابراهيم حاتمي‌كيا هويت ندارد. از «هويت»، «ديده‌بان» و «مهاجر» تا «آژانس شيشه‌اي» و «به نام پدر». هركدام به نوعي روايت حاتمي‌كيا بودند از خاكريز و جبهه و دفاع. گاهي دوربينش به پشت خاكريزها مي‌رفت و گاهي از آدم‌هايي مي‌گفت كه هنوز در همان دوران مانده‌اند. هرچند هنوز هم شخصيت‌هاي فيلم‌هاي حاتمي‌كيا ردي از جبهه و آدم‌هاي آن دوران را با خود دارند اما حاتمي‌كياي اين روزها فرق كرده است. انگار جايي در گذشته مانده و حالا مي‌خواهد از روزگار نو بگويد. از دهه 90. از تيم حفاظت. از «باديگارد». حاج حيدر «باديگارد» دلتنگ ياران دهه 60 خودش است. دلتنگ رجايي و باهنر. حاتمي‌كيا مي‌گويد: «نمي‌خواهم در گذشته زندگي كنم چون عقب‌ماندگي است. اما دوست دارم از اين گذشته بگويم؛ چراكه آن دوره خاص‌ترين و پاك‌ترين لحظات بود. » نمادهاي سينماي حاتمي‌كيا مشخص بود و مشخص است. پلاك پررنگ‌ترين نماد بود و سكانس‌ها و پلان‌ها ماندگارترين. سعيد
« از كرخه تا راين» در كليسايي در آلمان كنار شمع‌هاي روشن كليسا گريه مي‌كند. هنوز هم آن سكانس از سكانس‌هاي ماندگار سينماي ايران است. حاج حيدر «باديگارد» هم بغض‌هاي فروخورده‌اش از روزگار را در كهف‌الشهدا گريه مي‌كند. حاج كاظم «آژانس شيشه‌اي» از مسوولان زمانه‌اش دلخور است. مرتضي راشد «موج مرده» وقتي ديگر نمي‌تواند با پسرش حرف بزند از
قول و قراري مي‌گويد كه آنها را راهي جبهه و دفاع از مرزها كرد و كوتاهي آنها كه ماندند در بزرگ كردن بچه‌هاي‌شان. ميثم «باديگارد» هم دلخور است از نبود پدر و دوستان پدرش. حاج حيدر «باديگارد» هم عصباني است و شك به جانش افتاده. جبهه و جنگ و خاكريز قصه زياد دارد. آنقدر كه مي‌تواند كل دنياي فيلمسازي يك فيلمساز را پر كند. سينما، سينماي حاتمي‌كيا است. نمي‌توان به او خرده گرفت. نمي‌توان گفت چه بساز و چه نساز. اما براي ما كه سينماي دفاع‌مقدس را با حاتمي‌كيا شناختيم با «روبان قرمز» و «برج مينو» و «بوي پيراهن يوسف» جاي خالي روايت‌هاي ديگر از جبهه ديده مي‌شود. مگر همين چند وقت پيش نبود كه پيكرهاي 175 شهيد غواص در تفحص‌ها پيدا شد. با دستان بسته و زنده به شهادت رسيده بودند. وقتي هنوز هم روايت دردهاي هشت سال جنگ از جايي سر مي‌رسد و زخم‌ها را تازه مي‌كند؛ چرا حاتمي‌كيا كه شاعر سينماي جنگ بود از همان گذشته نگويد.


مگر «روبان قرمز» شعر بلند عاشقانه‌اي نبود از جنگ يا «بوي پيراهن يوسف» كه به شعر انتظار مي‌ماند در پرده سينما. حاتمي‌كيا از اي‌كاش‌هايش گفت. من هم از اي‌كاش‌هايم مي‌گويم. كاش حاتمي‌كيا همان حاتمي‌كياي قبل از «به رنگ ارغوان»   بود.نه حاتمي‌كيايي كه از دهه 90 و آدم‌هايش مي‌گويد.
 آن‌وقت با همان شور و اشتياق سينمايش را دنبال مي‌كردم. دنبال شعري تصويري كه ياد همه آنهايي را كه رفتند و ماندند، زنده نگه مي‌داشت. نه اينكه فقط به ياد گذشته فيلمي از او ببينم و دوباره دلتنگ همان سينما بشوم.
  ‌   ‌   ‌
حاتمي‌كيا فيلمسازي است كه دغدغه‌هاي بسياري به جز فيلمسازي دارد و به خاطر دغدغه‌هايش فيلم مي‌سازد. از آژانس شيشه‌اي تا خاكستر سبز و روبان قرمز و چه و حتي دعوت.
در پاسخ به دغدغه‌هايش هم برايش مهم نيست كه فيلمي كه مي‌سازد مورد تاييد منتقدان هنري قرار گيرد يا نه. شايد حتي برايش نگاه سياستمداران هم مهم نباشد.
 چنانچه در جلسه پرسش و پاسخ تازه‌ترين فيلمش «باديگارد» به صراحت مي‌گويد. «نه به ايوبي كار دارم نه جنتي؛ با روحاني كار دارم/ به والله مي‌خواستم به سوريه بروم و امروز مي‌خواستم تهران نباشم ‌اما نشد.»
حاتمي‌كيا كه با هيچ رسانه‌اي قبل از نمايش فيلم باديگارد مصاحبه نكرده بود، جلسه پرسش و پاسخ فيلمش را تبديل به تريبوني كرد كه از آنجا حرف‌هايش را بزند و بگويد كه:
  ‌ حرف ما در سينما بايد حرف روز باشد و الان يكي از مهم‌ترين حرف‌هاي كشور ما موضوع سوريه است. شما نگاه كنيد دم در همين سالن براي حفظ امنيت ،گيت ايكس ري گذاشته‌اند. الان داعش نزديك كشور ما شده است و ما دمِ در كشورمان گيت ايكس ري گذاشته‌ايم. خدا كند كه فيلمسازهاي ما متوجه اين موضوع بشوند و فيلم‌هاي خود را متوجه اين وضعيت خاص كشور كنند.
 اما متاسفانه مي‌شنويم كه آثاري كه درباره اين موضوع ساخته شده هم وارد جشنواره نشده است. ۹۰ درصد فيلم‌ها متوجه اين خطر نيستند و بي‌توجهي به اين بچه‌هاي رزمنده يك ظلم بسيار
 بزرگ است.
  ‌‌ چه كنيم كه هنوز هم مثل زمان جنگ مسوولان سمت شمال مي‌ايستند، در حالي كه در جنوب جنگ است. خطر پشت مرزهاي اين كشور است و دوستان متوجه نيستند.
  ‌‌ اي كاش توري براي دوستان فيلمساز بگذارند تا با فضايي مانند سوريه از نزديك آشنا شوند، البته مي‌دانم كه اين موضوع بسيار سخت است و شرايط امنيتي خاصي دارد اما كاش امثال قاسم سليماني‌ها شرايطي را فراهم مي‌كردند كه چنين
اتفاقي بيفتد.
  ‌‌ اين توجيه درست نيست كه ممكن است اين آثار به خوبي نتوانند موضوع را نمايش دهند. اتفاقا بايد اين آثار ساخته شوند و بايد فيلمسازي كه خطر را پذيرفته و براي فيلمسازي به عراق رفته تشويق شود و بايد به كار او توجه كرد... من نه به محمد حيدري كار دارم و نه حتي به آقاي ايوبي و آقاي
 جنتي.
 با آقاي روحاني كار دارم كه در اين موضوع هست. چطور مي‌شود كه فيلم‌هاي اينگونه وارد مسابقه نمي‌شوند، ‌حتي اگر
ضعيف باشند.
  ‌‌ من حرف خود را در فيلم زده‌ام. شايد مخاطب اين فيلم در طول زمان با آن ارتباط برقرار كند، شايد هم در لحظه. گمان مي‌كردم خانم‌ها با اين فيلم ارتباط برقرار نكنند اما بازخوردها را كه در سينما ديدم متوجه شدم آنها هم مانند جوان‌ها با اين فيلم ارتباط خوبي برقرار كرده‌اند.
  ‌‌ من دلتنگ روزهاي دهه شصت هستم. چرا كه خالص‌ترين روزها و شفاف‌ترين لحظه‌ها را در آن برهه زماني داشتيم.
  ‌‌ گاهي گفته مي‌شود از فيلم‌هاي مربوط به سوريه حمايت كافي نمي‌شود كه به نظر من بهانه است. من اين را قبول ندارم و هركسي كه مي‌خواهد در اين رابطه فيلم بسازد بايد بجنگد و براي فيلم خود تلاش كند، حتي اگر پسر من باشد. آنهايي كه نمي‌جنگند و سفارشي فيلم مي‌سازند معمولا فساد مي‌كنند. ما به عنوان فيلمساز بايد ياد بگيريم كه بجنگيم و به هر نحوي فيلم‌هاي خود
 را بسازيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون