قسمت هجدهم از خاطرات مديريت راديو در دهه60
وقتي اذان موذن زاده اجازه پخش نداشت
محمدعلي ابطحي
وقتي آيتالله خامنهاي رييسجمهور بودند بارها بحث راهاندازي راديو قرآن را مطرح ميكردند ولي تا زماني كه من رييس راديو شدم عملي نشده بود. از قبل انقلاب آقاي خامنهاي مشهور به علاقهمندي به قاريان و صداي خوش قرآن بودند. بخشي از دوستان ايشان در مشهد هم قاريان معروف قرآن بودند و مشهد تقريبا قطب قرآني ايران بود. مرتضي فاطمي يا آقاي محمدزاده و ساير معروفين قرائت، مشهور به نزديكي با آقاي خامنهاي بودند. بعد از انقلاب هم انصافا ايشان تنها كسي بودند كه در سطح عالي كشور به مساله قرآن و قاريان اهتمام ورزيدند. يكبار در ماههاي اول رياستجمهوري ايشان كه هنوز از نقاهت ترور بيرون نيامده بودند، همراه با آقاي طبسي از مشهد به تهران آمديم. از فرودگاه يك راست رفتيم خدمت رييسجمهور. روي تخت بودند در ساختمان قرمز رياستجمهوري. در همان اتاق عكس مصطفي اسماعيل، قاري مشهور و مرحوم مصري بالاي سرشان به ديوار بود. مصطفي اسماعيل واقعا قاري بزرگي بود. وقتي ميخواند تا عمق وجود آدم اثر ميكرد. تصميم من از اول ورودم به راديو اين بود كه راديو قرآن را راهاندازي كنم. تا آن موقع عملي نشده بود. با آقاي محمد هاشمي، مديرعامل صدا و سيما در ميان گذاشتم، ايشان هم مشوق بود و ميگفت بارها آقاي خامنهاي روي اين مطلب تذكر دادهاند. فني راديو تلويزيون بايد زمينه را فراهم كند. من پيشنهاد دادم روي يك كانالي هم كه وجود دارد ميشود پخش كرد. روزانه چند ساعت هم باشد، باشد. در راديو، قرآن دوست فوقالعادهاي بود كه واقعا زندگياش وقف قرآن و قرائت بود. شبها ساعت ۹ تا 5/9 غير از برنامه قرآن قبل از اذان، يك برنامه قرآن مجلسي پخش ميشد. مسوول همه اينها آقاي صدرزاده بود. تمام كاستهاي قرآن را خودش در آرشيو شخصياش جمعآوري كرده بود. يكي از اعضاي رياستجمهوري فردي بود به نام آقاي سيدعلي مقدم كه هنوز هم در كنار رهبري هستند، او هم علاقه زيادي به قرائت و قرآن داشت و معمولا با آقاي صدرزاده هم اختلاف نظر داشت. بالاخره راديو قرآن را از اول بهمن ۶۲ به صورت تجربي راهاندازي كرديم تا اينكه رسما در ۲۲ بهمن 1362 افتتاح شد. براي افتتاحيه راديو قرآن از آيتالله خامنهاي كه واقعا موسس معنوي راديو قرآن بودند، پيامي گرفتيم و جالب بود كه ايشان براي افتتاح راديو با صوت قرآن خواندند. نميدانم چرا الان گاهي تلويزيون آن را پخش نميكند. از توصيههاي مكرر ايشان كه چندين بار به من فرمودند اين بود كه در راديو قرآن، صداهاي تشويقي پخش نكنيد. از قراي ايراني كه قرائت پخش ميكنيد، قارياني باشند كه واقعا در طراز قراي جهاني باشند. يكي كه تازه شروع به قرائت كرده و صدايش توجه جلب نميكند، آن را از راديو قرآن پخش نكنيد. شنونده شما بايد لذت صداي خوش و قرائت زيبا را بچشد. وادي قرائت هم عالم غريبي است و اختلاف نظرها و مكتبهاي فراواني وجود دارد. مثلا تا مدتها بنا به دستور شوراي عالي قرآن كه همان دوست سخت سليقه مشهدي ما آقاي سيد علي مقدم رييس آن بود، سالها اجازه پخش اذان موذنزاده اردبيلي را نميدادند. ميگفتند اولا لحن آن فارسي است و يك جاي آن از نظر تجويدي داراي اشكال است. مساله صدقالله العلي العظيم كه قاريان شيعه ميگفتند و منظورشان هم از علي، صفت خداوند بود و هيچ ربطي به شيعه و سني نداشت، يكي از معضلات راديو قرآن بود. تا مدتها براي پايان قرائتها از همان قاري يا قاري ديگري كلمه صدقالله العلي العظيم ذكر ميشد تا شعار شيعي باشد. قاريان غيرشيعه صدقاللهالعظيم ميگفتند. كه كمكم از هر قارياي همان طور كه ادا ميكرد، صدقالله پخش ميشد. افراطيون شيعي البته هميشه يكي از مشكلات راديو قرآن بودند كه صداي قاري سني را برنميتابيدند. ميگفتند در راديو قرآن صداي قاري سني پخش نشود، روح و معنويت ندارد. دردناك بود و هست اين نگاه افراطي. البته اين جماعت در آن دوران حداقل در انزواي سياسي و حكومتي بودند. يكي از پيشنهادات آيتالله خامنهاي اين بود كه ما از قاريان معروف جهان عرب دعوت كنيم به ايران بيايند تا هم قاريان ما با آنها آشنا شوند و هم صداي دلكش آنان از نزديك شنيده شود. معروفترين قاريان زنده، راغب مصطفي غلوش بود كه همين چند روز پيش يعني در بهمن ماه ۹۴ درگذشت. برنامهريزي براي دعوت از او صورت گرفت. تامين مالي آن از سوي صدا وسيما و همكاري وزارت خارجه انجام شد. رفتم رياستجمهوري تا خوش خبري بدهم كه غلوش در راه ايران است. در همين دفتري كه بعدها دفتر خود من شد، آقاي ميرمحمدي، رييس دفتر رييس جمهور و آقاي علي مقدم بودند. آن جا مطلع شدم كه شوراي عالي تبليغات كه رييس آن آيتالله جنتي بود و گمان ميكنم هنوز هم رياست آن شورا را داشته باشند به آيتالله منتظري قائم مقام رهبري وقت نامه نوشتهاند كه اين كار دعوت از قاريان خارجي كار درستي نيست. زيرا باعث دلسردي قاريان خودمان ميشود. در هر حال آن سفر انجام نشد. بعدها البته غلوش بارها به ايران آمد و در حضور آيتالله خامنهاي كه ديگر رهبر نظام بودند، قرائت كرد و انصافا لذتي داشت شنيدن صداي دلنشينش. در يكي از اين سفرها كه بعدها انجام شد، از او خواسته بودند كه اذاني بر اساس شيوه اذان شيعي بگويد كه براي ايرانيان، آن اذان بسيار مشهور شد.گر چه شخصا نميپسندم از يك سني خواسته شود تا اذان شيعي بگويد يا يك شيعه اذان سني بگويد.