اين اسم و نشان خوش سابقه
سيدعلي ميرفتاح/ حالا كه درباره دكتر ولايتي عزيز، بزرگتر از دهانم حرف زدم، بد نيست چند جملهيي هم خطاب به جناب دكتر حجتالاسلام والمسلمين خاموشي، رييس محترم سازمان تبليغات اسلامي و باني صد و ده جلد كتاب در دست تاليف مشاهير و اديبان ايران، عرض كنم.
در مورد دكتر ولايتي، هم فراموش كردم و هم جا نشد كه عرض كنم ما بيش از ديپلماسي و شيكپوشي و ادبدوستي، وامدار ايشان هستيم و اگر موضوع سعدي نبود ما هرگز به ايشان جسارت نميكرديم. شايد اگر اين صد و چند جلد را با ابن هيثم و فارابي و ملاصدرا و خواجو و قس عليهذا سر انداخته بودند، قضيه به سكوت و سر به زيري ميگذشت و نه خاني آمده نه خاني رفته، ما هم ميرفتيم پي كارمان. اما حساب سعدي از همه جداست و حتي با حافظ و ملاي روم تومني هفت صنار فرق معامله دارد و نميشود دربارهاش كتابسازي كرد. به عاقبت دكتر پورپيرار نگاه كنيد تا ببينيد با سعدي شوخي نميشود كرد و با اين فنون متداول نميشود به سراغ صاحب فني چون شيخ مصلحالدين رفت. ما يك سعدي كه بيشتر نداريم. آن را هم اگر بنا باشد برايش كتابسازي كنند و زبانم لال مرتبهاش را پايين بياورند كه پس بفرماييد ما برويم غاز بچرانيم و ستون و روزنامهمان را تعطيل كنيم. با اين همه اما حيفم آمد در ذكر محسنات دكتر ولايتي به انتخابات اخير اشاره نكنم و پاس دم گل ايشان را به دولت تدبير و اميد ارج ننهم. در ذهن و دل ما هيچوقت فراموش نميشود كه چطور در مناظره با سعيد جليلي، دكتر ولايتي بحث آداب ديپلماسي و گفتوگو و ليوان خريدن و چانه زدن را پيش كشيدند و فرق كلاس فلسفه و ديپلماسي را يادآور شدند. از اين حيث مقام و منزلت ايشان هيچوقت پايين نميآيد اما از آن طرف هم بالاخره يك سعدي است و يك جهان و ما سر هرچيز كوتاه بياييم، محال است سر استاد بيبديل سخن كوتاه بياييم. با اين حال خوب كه فكر كردم ديدم مقصر اصلي نه جناب ولايتي كه جناب خاموشي است كه همين طور خاموش نشسته و چيزي نميگويد. طبق گفته جناب ولايتي در مقدمه كتاب سعدي، اين حجتالاسلام والمسلمين، دكتر خاموشي بوده است كه پيشنهاد اين 110 جلد كتاب را مطرح كرده است و در اين ميان اگر گناهي هست، نصف بيشترش به عهده پيشنهاددهنده است... و راستي روي چه حسابي ايشان چنين پيشنهادي داده است؟ آيا تصوري از 110 جلد داشتهاند؟ 110 جلد؟ لابد بحارالانوار را به حيث قد و قامت ديدهاند تا به حال. شايد از مشاهير و نامداران و بزرگاني در حد و اندازه سعدي تصوري نداشتهاند. مگر ميشود؟ ايشان اهل فضلند و دكترا دارند و درس دين خواندهاند و اتفاقا قبيله شان هم، اگر نه همه، لااقل چندتايشان معلمان دين بودهاند و ميدانند نوشتن و تدوين 110 جلد يعني چه. ضمن اينكه چرا بايد به دكتر ولايتي چنين پيشنهادي بدهند؟ سر دكتر زيادي خلوت بوده؟ كمكي ميخواستهاند به دكتر بكنند؟ جز دكتر كس ديگري را در حوزه ادبيات و تاريخ نميشناختهاند؟ فكر كردهاند اين مهم فقط از كف با كفايت دكتر برميآيد؟ راستي چه فكري كردهاند كه اين 110 جلد را يكجا كنترات دادهاند به دكتر كودكان و ديپلمات سابق؟
انتشارات اميركبير معقول انتشارات معتبري بوده و براي خودش اسم و رسمي داشته و اتفاقا آدمهاي گرانمايه و اسم و رسم داري طرف قراردادش بودهاند. يك «در قلمرو سعدي» مرحوم دشتي و كاخ ابداعش نشان ميدهد كه حواس انتشاراتي به قد و قواره آدمها و موضوع تحقيق و تتبعشان بوده. اين چه حرفي است كه ميزنم؟ حق مطلب اين است كه در دانايي ما هيچ انتشاراتي به اندازه امير كبير سهم نداشته و ما به هيچ ناشري به اندازه امير كبير مديون نيستيم. منتها اين انتشارات كه جزو مايملك سازمان تبليغات اسلامي درآمده تا حد زيادي پر و پودش ريخته و نحيف و لاغر و بياعتبار شده و ته مانده اعتباري اگر هنوز مانده از دولتي سر اين اسم و نشان خوشايند و خوشسابقه است. قاعده اين است كه چنين انتشاراتي معظمي شورايي داشته باشد و آن شورا بررسي كند و كارهايي را به كاردانان بسپرد اما چه چيز سرجايش هست كه شورا سرجايش باشد. در نبود شورا لابد دكتر خاموشي شخصا تصميم ميگيرد كه قرار داد ببندند و 110 جلد كتاب را و از جمله سعدي را به دكتر بزرگوار ما كنترات دهند. يعني هيچ محقق ديگري نيست؟ يعني هيچ اديبي نيست؟ يعني زبانم لال قحطالرجال است اينجا؟ من به پيرمردان و ريش و مو سفيدكردگان كاري ندارم. از همين ناصر ايراني ميراث مكتوب -كه خدا خيرش دهد- استعلام كنيد اسامي محققين بلند مرتبه جواني را برايتان فهرست ميكند كه 10 تا از اين 110 جلد تحقيق، زندگي علمي و پژوهشيشان را دگرگون ميكند و باعث خير دنيا و آخرت ميشود. شما توي دفترتان نشستيد و شبكه چهار ميبينيد و فكر ميكنيد هيچ اديبي به گرد دكتر ولايتي نميرسد، حال آنكه نه زمين خدا از حجت خالي ميماند و نه وادي ادبيات فارسي از محقق و پژوهنده و سالك تهي. هرچند واقعيت اين است كه «پول نفتمونه، يكي ديگه در كن».