وزير بهداشت از دست مخالفان به حافظ پناه برد
اعتماد| وزير بهداشت به هيچوجه اهل سياست نيست. شايد حتي بشود گفت كه يك نابازيگر در عرصه سياستورزي است. اين را ديگر تمام افرادي كه در دو سال و نيم گذشته، حرفهاي سيد حسن قاضيزاده هاشمي را رصد كردهاند، ميدانند. وزير بهداشت دقيقا و صددرصد يك پزشك است. يك چشم پزشك كه به هنر احترام ميگذارد و روز شماري ميكند براي پايان دوران وزارت تا به حرفه اصلي خود بپردازد. تاب مخالفتهاي غيركارشناسانه و از سر سياستمداري را ندارد و ترجيح ميدهد به جاي نشستن پشت ميز وزارت و همراه كردن عنوان پرطمطراق «وزير»، با كاروان داوطلبان سلامت راهي نقاط دور افتاده شود و شنونده درددلهاي مردمي باشد كه اين سياستورزيها را نميشناسند و سرشان را به دردهاي تكراري روزمره شان گرم كردهاند. دو روز قبل هم كه رفته بود شيراز براي افتتاح بزرگترين مركز درمان سوختگي كشور، به شاهچراغ رفت و سراغي از حافظ گرفت و تفال زد. تفالي كه زمينه نوشتن متني شد در صفحه تلگرامش. ميگويند حافظ جواب دلهاي شكسته را بدون استعاره و پيچ و خم ميدهد.«گفتهاند مرد را دردي اگر باشد، خوش است. گاهي اما دردها چه سنگين ميشود و بيرحمانه به قلب انسان حمله ميكند؛ آن هم در مسووليتي سنگين كه با زندگي و سلامت تك تك هموطنانت گره خورده است. بايد از خودت عبور كني. اما وقتي دانسته و نادانسته به جاي تو، مردم را نشانه ميگيرند، چنان دلتنگ ميشوي كه در جمع همكاران لب به شكوه ميگشايي و از رفقايي كه قول ياريات داده بودند و در نيمه راه رهايت كردهاند، آنها كه نه تنها دستت را نگرفتند كه پايت را هم بستهاند، گله ميكني. اما... باورم نيست ز بد عهدي ايام هنوز... قصه غصه كه در دولت يار آخر شد... . بر حسب اتفاق، در سايه الطاف هميشگي خداي مهربان، پس از يك روز شلوغ كاري، ميهمان شيرازيهاي خونگرم و دوستداشتني ميشوي و در خلوت حضرت شاهچراغ، آرام ميگيري. سپس در شامگاهي روحنواز بر مزار لسانالغيب حاضر ميشوي و حافظ شيرينسخن چه عجيب با دلت اين گونه حرف ميزند:
آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند
آيا بود كه گوشه چشمي به ما كنند
دردم نهفته به ز طبيبان مدعي
باشد كه از خزانه غيبم دوا كنند... ... »