بزنگاه
فلاشبك
همه آدما از وقتي دنيا ميان، كلي آرزو دارن واسه خودشون كه انجامش بدن. زمان ميگذره تا اينكه ميبينن اي بابا پير شدن و به هيچ كدوم از آرزوهاشون نرسيدن. بعد همون آرزوها رو واسه بچههاشون ميكنن. شايد اونا كار نكرده پدر و مادرشونو انجام بدن. همون بچه بزرگ ميشه ميرسه به ۱۸ سالگي. به خودش ميگه: خب من الان ۱۸ سالمه، بايد يه اتفاق بزرگ رو رقم بزنم. چشم رو هم ميذاره، ميبينه شده ۴۰ سالش و هيچ كاري هم انجام نداده. ميدوني! بيشتر آدما زندگي ميكنن كه فقط بگذره. همين. چه كسي امير را كشت- مهدي كرمپور
فلاشبك
همه آدما از وقتي دنيا ميان، كلي آرزو دارن واسه خودشون كه انجامش بدن. زمان ميگذره تا اينكه ميبينن اي بابا پير شدن و به هيچ كدوم از آرزوهاشون نرسيدن. بعد همون آرزوها رو واسه بچههاشون ميكنن. شايد اونا كار نكرده پدر و مادرشونو انجام بدن. همون بچه بزرگ ميشه ميرسه به ۱۸ سالگي. به خودش ميگه: خب من الان ۱۸ سالمه، بايد يه اتفاق بزرگ رو رقم بزنم. چشم رو هم ميذاره، ميبينه شده ۴۰ سالش و هيچ كاري هم انجام نداده. ميدوني! بيشتر آدما زندگي ميكنن كه فقط بگذره. همين. چه كسي امير را كشت- مهدي كرمپور