• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3498 -
  • ۱۳۹۵ شنبه ۲۱ فروردين

فضاي مجازي و كاهش حضور

محسن آزموده

درباره شبكه‌هاي اجتماعي و استفاده از ابزارهاي فناوري جديد مثل گوشي‌هاي هوشمند موبايل و تب لت‌ها و لپ‌تاپ‌ها و گسترش‌شان در زندگي هرروزه و پيامدهاي مثبت و منفي آنها بسيار خوانده‌ايم و شنيده‌ايم، موضوعي كه حتي درباره‌اش فيلم‌ها و كليپ‌ها و سريال‌هاي زيادي هم ساخته شده و احتمالا بسياري از دانشجويان رشته‌هاي مختلف از ارتباطات و جامعه‌شناسي و روان‌شناسي گرفته تا علوم فني حالا به فكر افتاده‌اند كه درباره ابعاد و جنبه‌هاي مختلف اين موضوع تحقيق كنند.
ترديدي نيست كه در اين ميان فيلسوفان نيز با نگاه انتقادي يا صرفا تحليلي و تبييني در اين‌باره مي‌توانند اظهار نظر كنند و جنبه‌هايي ناديده و تاريك اين پديده رو به گسترش را با ابزار فلسفي روشن كنند. به عبارت روشن‌تر فيلسوفان با ابزارهاي مفهومي و روش‌هاي استدلالي و تحليلي متفاوت مي‌توانند سويه‌هاي كثيري از پديده فراگير شدن استفاده از شبكه‌هاي اجتماعي به مدد تكنولوژي‌هاي جديد را در حيات انساني مورد بررسي قرار دهند.
يكي از اين سويه‌ها مساله از دست رفتن حضور است. درگير شدن با فضاي مجازي، با نگرشي پديدارشناسانه، پيش از هر چيز حضور انسان با تمام ابعاد وجودي‌اش را مي‌كاهد. شايد ساده‌ترين توضيح براي از دست رفتن حضور اشاره به وضعيتي آشنا براي همه ما باشد، وضعيتي كه حتي موضوع طنز و شوخي نيز شده است: يك مهماني كه در آن آدم‌هاي زيادي از سنين مختلف گرد هم نشسته‌اند اما همه سرشان در گوشي‌هاي موبايل و تبلت‌هاي‌شان است و درگير گرفتن و فرستادن پيام‌ها و تصويرها و صوت‌هايي هستند كه بدون وقفه در فضاي مجازي رد و بدل مي‌شود. اين آدم‌ها از نظر جسمي در جمع حاضرند، اما آگاهي‌شان معطوف به جمع نيست، حتي ممكن است با يكديگر حرف بزنند، اما به چهره هم نگاه نمي‌كنند، تمركز ندارند و بر اين اساس شايد بشود گفت به راستي در جمع حاضر نيستند و به لحاظ ذهني غايبند. نكته جالب‌تر اما آن است كه همين افراد در فضاي مجازي نيز غايبند، يعني اولا و مشخصا حضور فيزيكي ندارند و در نتيجه بيشتر حواس‌شان در آن فضاي مجازي تعطيل است، ثانيا عمده اين آدم‌ها در يك كانال يا يك شبكه نيستند، معمولا در زمان واحد با چندين و چند نفر «چت» مي‌كنند، مدام از اين صفحه به آن صفحه مي‌پرند، ماهيت اين فضاهاي جديد بدان گونه است كه ذهن و آگاهي ايشان را با اخبار متنوع و در بيشتر موارد غربال نشده و طبقه‌بندي نشده بمباران مي‌كند و در نتيجه از تمركز در يك خبر ولو يك جمله ناتوان مي‌شوند. آدم‌ها در اين شبكه‌ها در آن واحد در چندين و چند صفحه و «پيج» و «كانال» و شبكه اجتماعي در گير هستند، اما در هيچ كدام نيز به تنهايي حضور ندارند، اين است كه مي‌شود گفت فضاي مجازي از حضور آدم‌ها مي‌كاهند و آنها را پخش و پلا و سرگردان مي‌كنند، مانع از تمركز آنها مي‌شوند و آزمندانه ذهن را براي داده‌هاي جديد و اطلاعات تازه و راحت‌الحلقوم حريص مي‌كنند، آگاهي‌هايي عمدتا مشكوك، سطحي و فرار كه به همان ميزان كه زود به دست آمده‌اند، زود نيز از دست مي‌روند و خيلي زود فراموش مي‌شوند.
 هيوبرت دريفوس، فيلسوف آمريكايي و استاد فلسفه دانشگاه كاليفرنيا در كتاب كوچك اما بسيار سودمند درباره اينترنت با ارايه مثالي درخشان جنبه‌اي بسيار مهم و عموما ناديده انگاشته شده از اين فقدان حضور را به تصوير كشانده است، از اين كتاب خوشبختانه دست‌كم دو ترجمه به فارسي موجود است، يكي با همين عنوان ترجمه علي فارسي‌نژاد از نشر ساقي و ديگري با عنوان نگاهي فلسفي به اينترنت ترجمه علي ملائكه از نشر گام نو. دريفوس كه پديدارشناسي برجسته است و تحقيقاتي گسترده درباره هوش مصنوعي صورت داده، در اين كتاب مساله كاهش يا فقدان حضور را از جنبه تنانه آن نيز مورد بررسي قرار داده است، يعني اينكه فضاي مجازي نحوه حضور تنانه (فيزيكال) ما در فضاي مجازي را مختارانه مي‌كند، چه پيامدهايي مي‌تواند داشته باشد؟ اين مساله و حتي نحوه طرح سوال بدون تعارف مي‌تواند موضوع نه فقط يك مقاله مفصل كه چندين و چند كتاب باشد. ما در اين چند خط باقي‌مانده اما سعي مي‌كنيم خيلي خيلي كوتاه اما تنها يك پاسخ به اين سوال را بيان كنيم. فلسفه غرب تا پيش از نيمه سده بيستم بيش از حد ذهن محور يا آگاهي محور بود و با مرز فارق كشيدن ميان آگاهي و بدن توجه چنداني به درهم‌تنيدگي اين دو نمي‌كرد. فارغ از پيشرفت‌هاي علمي اما در شاخه‌هاي مختلف فلسفه از تحليلي‌ترين آنها گرفته تا قاره‌اي‌ترين‌شان اما فيلسوفان متوجه اين شدند كه اين دو خيلي بيشتر از آنچه پيش از آن فكر مي‌كرديم، با هم و در هم تنيده‌اند و در نتيجه آنچه حضور خوانده مي‌شود را نمي‌توان تنها به حضور يك آگاهي يا ذهن خلاصه كرد، به عبارت ديگر تن يا بدن تنها ابزاري در اختيار ذهن نيست، امتداد وجود و در واقع نحوه و شكل حضور انسان در هستي، در ميان ساير انسان‌ها و اشيا است، فضاي مجازي (تا جايي كه مجازي خوانده مي‌شود) اين حضور را مي‌كاهد و به ظاهر آن را مختارانه مي‌كند، اينكه من «مي‌توانم» خودم عكس خودم را در شبكه‌هاي اجتماعي انتخاب كنم، با صدايي كه دوست دارم در آنها باشم و بازنمايي مطلوب خودم را در آنها ارايه كنم، شايد امكان‌هاي فراواني در اختيارم بگذارد، اما قطعا آن بازنمايي يا تصوير مطلوب ديگر «من» نيست، من همين آدم سبزه رو با قد و وزن و بو و مو و لباس‌هاي خاص و با تن صدا و لحن ويژه خودم هستم، ممكن است بخواهم با روش‌هاي مختلف (اضافه يا كاهش وزن، عمل جراحي زيبايي و...) آن را تغيير دهم، اما هر تغييري آنچه من هستم را تغيير مي‌دهد. فضاي مجازي با حذف تن، حضور من را مي‌كاهد و از من هويتي فروكاهيده و سرگردان به دست مي‌دهد، واقعيتي كم شده كه دست كم از منظر پديدارشناسانه انسان نيست، بلكه امري مشتق شده و در نتيجه ناقص از انسان است. اين همه به معناي نفي فوايد فضاي مجازي و سودمندي‌هاي آن نيست كه چنين كاري نوعي عقب رفتن و ارتجاع است، بحث بر سر آگاه شدن به پيامدهاي واقعيتي است كه هر روز بيشتر زندگي ما را متاثر مي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون