گرفتاريهاي تفتيش لگن آقابزرگ
شهرام شهيدي
عمو حسام خوشحال و خندان پريد وسط آتليه و گفت: ديگر تلفنها كنترل نميشوند، اطلاعات افراد به ديگران داده نميشود، خودروها و افراد مورد تفتيش قرار نميگيرند، اماكن خصوصي از بازرسي در امان خواهند بود.عكس آقابزرگ كه تازه داشت قيلوله ميكرد چشمانش را گشود و گفت: كي گفته؟عمو حسام گفت: اينها مصاديق دولت براي ارتقاي حقوق شهروندانش است. عكس آقابزرگ گفت: پسرجان. اولندش اينبار اگر با سر و صدا و ديمبل و ديمبول بياي تو آتليه و مرا از خواب ناز بپراني، من هم منشور شهروندي را ميگذارم در كوزه و پوستت را غلفتي ميكنم و كلا ميپرانمت قاطي باقاليها. دومندش هم...
موسيو شيطان بدتر و پر سرو صداتر از عموحسام وارد آتليه شد و در را محكم پشت سرش بست. به همه بر و بر نگاه كرد و گفت چيه ماشين ندارم. از مترو برگشتم. جيبم را زدند. ناسلامتي من شيطانم آن وقت در مترو همه جيب مرا ميزنند. جل الخالق ! تازه الان هم مثل كنسرو ساردين له و لوردهام. عكس آقابزرگ پرسيد: ماشين نداري؟ پس آن عروسك من كه دستت بود چه شد؟ نكند...؟موسيو شيطان گفت: عروسك كه چه عرض كنم. لگن را اگر ميفرماييد چون ماشين را تفتيش كردند و نوار كاستهاي دوران قل قل ميرزا شما داخل ماشين بود فوري بردندش پاركينگ. عكس آقابزرگ ادامه داد: عمو حسام خان بفرما تحويل بگير. شاهد از غيب رسيد. ديدي حالا كه اين فقط يك منشور است؟ منشور چيزي است كه دوست داري باشد اما واقعيت چيزي است كه هست. خانم باجي گفت: عموسام... مادر... يك بار ديگه بگو چي به چي شده؟ آنها كه اول گفتي را بگو و بهم بگو منبعت از كدام شير پاك خوردهيي است؟عموحسام اول گفت: عمو حسام. نه عموسام. و بعد ادامه داد: خانم باجي جان امروز تيتر سايتها بود كه ديگر تلفنها كنترل نميشوند، اطلاعات افراد به ديگران داده نميشود، خودروها و افراد مورد تفتيش قرار نميگيرند، اماكن خصوصي از بازرسي در امان خواهند بود.خانم باجي گفت: وا ! خاك عالم ! مگه تا به حال اينطوري بوده؟ صداي روح لباس شخصياي گفت: برنامهريزي شده كه نبود. ما به صورت خودجوش شاهد اين اقدامات خودجوش بوديم. صداي روح خودجوش گفت: شما لباس شخصيها رفيق نيمه راهيد. شما شاهد بودي يا همكار؟ فعلا در تاريكخانه بلوايي است. همه دارند ميزنند سر و كول هم. فقط عموحسام نشسته يك گوشه منشور شهروندي را ميخواند ببيند ميشود از آن پول درآورد يا نه !