وارث يا مالك برنامه «هفت»؟ مساله اين است!
پيام رضايي
« من به شما تبريك ميگويم كه نشان دادي مدير جشنواره كوچك خوبي هستي و خيلي سياستمدار هم شدهاي كه ميداني با ما و خبرنگارها چطور رفتار كني. اما اين مهارت ربطي به سينما و فيلمسازي واقعي براي سالن سينما ندارد. فيلم واقعي بساز! يعني چيزي كه مردم مملكتت را سر ذوق بياورد و بخنداند يا به گريه بيندازد. سينما يعني اين!»
كمي سخت است اما بايد كمكم باور كنيم. بايد باور كنيم اين حرفها نه در يك مناظره در دانشگاه، نه در يك نشست مطبوعاتي يا يك جلسه خصوصي گفته نشده. اين حرفها را مهمان يك برنامه زنده روي آنتن گفته است. اينها، حرفهاي بهروز افخمي بود. افخمي راه و چاه شلوغ كردن را خوب ميداند و شلوغكارياش هم به مذاق تلويزيون خوش ميآيد وگرنه خطوط صدا و سيما همواره پررنگ و مشخص بوده است. هرچند صدا و سيما پيشتر نيز نشان داده بود كه در موارد خاص ميتواند خطوط را به روي برخي باز كند. قطعا نقد، حق يك برنامه سينمايي در تلويزيون است. آن هم در برهوت برنامههاي سينمايي در خور. اما آنچه جمعه شب بهروز افخمي به نمايش گذاشت نه نقد، بلكه جملاتي احساسي درباره يك شخص حقيقي بود. قطعا ميتوان شخصيت حقوقي هر مدير جشنوارهاي را مورد نقد قرار داد. قطعا ميتوان مديريت يك جشنواره را ارزيابي و نقد كرد. اما افخمي مشخصا با خود رضا ميركريمي حرف زد. با ادبياتي كه براي تلويزيون ايران اگر نه بيسابقه اما كمسابقه بود. البته بايد از پايانبندي هيجانانگيز افخمي هم ياد كرد. او پس از مونولوگ غراي خود رو به دوربين ميركريمي را خطاب قرار داد و گفت: «تلفن من باز است و اگر فكر كردي حرفي داري ميتواني به برنامه «هفت» بيايي!». اينكه اين ادبيات مخاطب را ياد چه چيزي مياندازد بماند. اما وقتي مستقيم به دوربين نگاه ميكنيم و يك شخص حقيقي را خطاب قرار ميدهيم بايد بدانيم اين رسانه ملي و متعلق به همه مردم است. افخمي شايد بهتر بود از همان «تلفن باز» براي گفتن حرفهاي شخصياش به رضا ميركريمي و نه دبير جشنواره جهاني فيلم فجر استفاده ميكرد. آنچه جمعه شب بهروز افخمي از خود و برنامهاش به نمايش گذاشت، تصويري از عصبانيتهاي شخصي بود نه نقدي به مديريت يك جشنواره. افخمي حق دارد تمامقد از سينماي بدنه و ضرورت آن دفاع كند. اما بعيد است كسي بتواند جرياني را كه سينمايي كيفيتر، با دغدغههايي كه بيش از سينماي بدنه، فرم و انديشه را دنبال ميكند، به سخره بگيرد. او بارها در برنامهاش با حالتي عصبي و كنايهآميز عبارت «با كلاس» را درباره جشنواره سي و چهارم به كار برد. شايد بايد به ياد بياوريم كه مثلا گروه هنر و تجربه با همه هجمهها و نقصها هنوز جريان دارد و هر روز قدرتمندتر كارش را دنبال ميكند. «ماهي و گربه»، «پرويز»، «خواب تلخ»و... گواه اين است كه سينمايي جز سينماي بدنه هم در كار است. كسي اهميت تاريخي و اقتصادي «گنج قارون» را در سينماي ايران انكار نميكند، اما سينماي ايران با «گاو» به زباني فراگيرتر رسيد. وراي همه اين حرفها، بهروز افخمي نبايد فراموش كند او در رسانه ملي حضور دارد. افخمي «مالك» برنامه هفت نيست، بلكه «وارث» آن است.