گفتوگو با مارن اده از شانسهاي دريافت نخل طلاي كن
آيا ممكن است
از حيات دروني يك رابطه سخن گفت؟
ترجمه كيان فرهاد
مارن اده، سينماگر ٣٩ ساله آلماني، اين روزها با تازهترين فيلم و سومين ساخته بلند خود، «توني اردمان» در بخش اصلي رقابتي شصتونهمين دوره فستيوال جهاني فيلم كن حضور دارد. فيلمي كه تا به اينجا، ستايش گسترده منتقدان حاضر در فستيوال را به همراه داشته است، اخبار و واكنشهاي پس از اكران فيلم مارن اده، از تشويق چند دقيقهاي تماشاگران در سالن دبوسي كن حكايت ميكنند و حتي برخي از منتقدان (استفان دلرم، سردبير كايهدو سينما) از حالا فيلم را شايسته دريافت نخلطلا دانستهاند. مارن اده اما شايد كماكان در فضاي سينمادوست ايران چهره چندان شناختهشدهاي نباشد؛ كارگرداني كه برخي وي را از مهمترين نمايندگان سينماي جوان و نوپاي آلمان با عنوان «مكتب برلين» قلمداد ميكنند.
اده پيشتر توانسته بود با فيلم «جنگل براي درختان» (٢٠٠٣) و «هركس ديگر» (٢٠٠٩)، به ترتيب جايزه ويژه هيات داوران جشنواره فيلم ساندنس و جايزه بزرگ هيات داوران و خرس نقرهاي بهترين بازيگر زن (براي بيرگيت مينيشماير) را از فستيوال فيلم برلين كسب كند. از اينرو، حضور تازهترين فيلم او، «توني اردمان» در فستيوال فيلم كن را بهانه و مناسبتي دانستيم تا براي آشنايي بيشتر مخاطبان ايراني، نگاهي داشته باشيم به فيلم موفق پيشين او، «هركس ديگر». آنچه ميخوانيد، ترجمهاي است از گفتوگوي كوين لي كه در جريان فستيوال فيلم برلين آن سال با مارن اده انجام داده است.
ايده اوليه اين پروژه چگونه شكل گرفت؟
در ابتدا صرفا ايدهاي درباره زوج فيلم داشتم. مشتاق بودم ببينم كه آيا ممكن است از حيات دروني يك رابطه سخن گفت، چيزهايي كه نميتوانيد به شخص سومي ابراز كنيد. وقتي گيدي و كريس پس از تعطيلات به خانه بازميگردند و كسي از زن ميپرسد، «[تعطيلات] چطور بود؟»، شايد او قادر نباشد بگويد [به واقع] چه اتفاقي افتاده است.
پس با يك موقعيت شروع شد؟
بيشتر ميتوان گفت با شخصيتها. من بسيار به شخصيتهاي [فيلم] علاقهمند هستم. ابتدا، [شخصيت] گيدي را داشتيم، زني افراطگر و در سوي ديگر، يك مرد محافظهكار. من درباره رابطه آنها، ترسها و تمناهايشان فكر ميكردم. پس از چندي، داستان از دل آن ناشي شد، اين حكايت جدال قدرت و سپس جابهجايي قدرت. بعد شروع به ايفاي درونمايه نقشها كردند.
نوشتن فيلمنامه چقدر زمان برد؟
حدودا دو سال.
بازيگر فيلم، لارس ايدينگر (كه نقش كريس را بازي ميكند) گفته بود طي زمان انتخاب بازيگران فيلمنامهاي موجود بوده، سپس يك دوره تمريني قابلتوجه داشتهايد كه در آن پارهاي تجديدنظر صورت گرفته است. ميتوانيد براي ما درباره اين فرآيند توضيح داده و بگوييد بازيگران چه تاثيري بر فيلمنامه داشتهاند؟
پس از تمرينات، بسياري چيزهايي را كه درباره چگونگي كارگرداني صحنهها در ذهن داشتم تغيير دادم. ايده پايانبندي فيلم را به واسطه بازيگرانم دريافتم. برخي موارد مانند شب نخست به هيچوجه تغييري نكرد، آنجا كه گيدي به دفاع از كريس ميپردازد. ولي صحنههاي ديگري در فيلم هستند مثل دقايق رو به اتمام فيلم كه كريس بر سر گيدي فرياد ميزند. از لارس خواستم صرفا آنچه حس ميكند كاراكترش را ميخواهد بگويد بازگو كند و از برخي جملاتي كه او بداههپردازي كرد، بهره بردم. به هنگام تمرينات فيلمهايي را تماشا كرده و بسيار با يكديگر گفتوگو ميكرديم. بايد تا آنجا پيش ميرفتم تا زوجي مختص به خودشان بشوند و نه آن زوجي كه برايشان [در فيلمنامه] نوشته بودم. آنچه دربارهشان بسيار مجذوبم كرد، اين بود كه چندان آشكار نبود كدام يك [از اين زوج] قويتر است. ما صحنهها را تمرين ميكرديم، بعد درمييافتيم كه اين جمله جالب نيست. يا اين جملهاي است كه كريس نبايد بگويد. براي شخصيت گيدي، آن طور كه بيرگيت ميگويد، «گاهي اين حس را دارم كه بيشتر ستايشات ميكنم.» امور جزيي كه به آنها فكر كردم براي آن تصويري كه ميساختند، حايز اهميت بودند.
تركيب حيرتانگيزي از خودانگيختگي و ايجاز در فيلم وجود دارد. ميگوييد فيلم غالبا بر مبناي فيلمنامه بوده است ولي كاري كردهايد كه بسيار سرزنده باشد.
بازيگران بسيار خوبي بودند. دو روز اولي كه فيلمبرداري را شروع كرديم، از آنها خواستم «ميتوانيد حالا اين صحنه را دوباره انجام بدهيد تا ببينيم چه ميشود و از ديالوگ نيز استفاده نكنيد؟»، براي اينكه ميخواستم همه آنچه را كه بايد به دست آورم. همواره اين در ذهنتان هست كه بداههپردازي بهتر از آنچه نوشتهام از كار درخواهد آمد و بعد از مدتي بيرگيت شكايت كرد و گفت، «من نميخواهم فيلمنامه را بهتر كنم، ديگر نميتوانم انجامش بدهم. به قدر كافي در ديالوگهايي كه نوشتهاي آزادي [عمل] دارم و ما ميتوانيم زيرمتنها را به شيوههاي بسيار زيادي بازي كنيم». ما اين موضوع را دريافتيم و شروع كرديم كاملا به فيلمنامه تكيه كنيم.
كدامين فيلمها درباره ارتباط ميان زوجها بر شما تاثيرگذار بوده است؟
فيلم «صحنههايي از زندگي زناشويي» [به كارگرداني اينگمار برگمان] را بسيار دوست دارم، براي همين با همديگر به تماشاي آن نشستيم. براي من و براي فيلم بسيار حايز اهميت بود، چرا كه در اين فيلم نيز مساله جابهجايي قدرت مطرح است و بسيار غافلگير ميشويد كه چقدر پس از آنكه بسيار با شخصيت زن فيلم همراه بودهايد، [حال] با شخصيت مرد حس نزديكي ميكنيد. همچنين عاشق «زني تحت تاثير» [به كارگرداني جان كاساوتيس] هستم. وقتي به شخصيت گيدي فكر ميكنيد، به اندازه جينا رولندز سرگشته و مجنون نميشود، ولي اين شخصيت نيز اهميت داشت. همين طور فيلم «شب» [ساخته ميكلآنجلو آنتونيوني] را بسيار دوست دارم.
فيلمبرداري برهارد كلر بسيار منضبط است. براي تصوير فيلم چه نوع رويكردي اتخاذ كرديد، ميخواستيد چگونه باشد؟
آنچه ميدانستيم اين بود كه ميخواهيم حسي از رهايي [بصري] داشته باشد ولي نميخواستيم مانند يك فيلم مستند به نظر برسد. مهم بود تا داستان را از خلال دوربين بازگو كنيم و بسيار درباره فاصله دوربين و [نماهاي] نقطه ديد گفتوگو كرديم، اينكه در اينجا زن بايد به مرد بنگرد يا مرد به زن. برهارد از ابتدا در همه جلسات تمرين حضور داشت. اين مساله بسيار مهم بود چرا كه همواره ما چهارنفر تصميم ميگرفتيم. ابتدا به ساكن، كانسپت بصري نداشتيم. ما دوبار به ساردينيا سفر كرديم و خيلي زود لوكيشنهاي مورد نظر را يافتيم. بسيار درباب حال و هواي آنجا و صحنههاي فيلم گفتوگو كرديم. ولي زمان فيلمبرداري، برهارد صرفا از حس خود پيروي ميكرد. من هدايتگر دوربين نيستم. بسيار با بازيگرها كار ميكنم، و او ما را نظاره ميكند، و هميشه من صحنه را آن طور كه ميخواهم ساماندهي ميكنم و بعد او تصاويري پيشنهادي ارايه ميكند.
نظرتان درباره اينكه شما را با «مكتب برلين جديد» مورد لحاظ قرار ميدهند، چيست؟
به واقع از اين اسم خوشمان نميآيد. اين طور نيست كه خودمان چنين عنواني را برگزيده باشيم. اين عنوان را منتقداني ساختند تا اين فيلمها را گردهم بياورند. در آلمان، مساله دشواري است چرا كه به نظر ميرسد «مكتب برلين»، سينماي پيچيدهاي است كه هيچ تماشاگري ندارد و يافتن پول براي [ساخت] آنها سخت است. گهگاه اينجا، در كسبوكار سينماي آلمان آن را بر اين مبنا ميشناسند. ولي من اين فيلمها را بسيار دوست دارم، با كارگردانهايشان همكاري ميكنم. مساله جالب درباره اين بستر از فيلمسازان همين است. براي مثال، والشكا گريزنباخ، كارگردان فيلم «تمنا»، كه دو سال پيش در فستيوال فيلم برلين حضور داشت. او در فيلمنامه به من كمك كرد. به نظرم خيلي مهم است كه با كارگردانهاي ديگر همكاري كنيد. بسياري اوقات فيلمهايم را به آنها نشان ميدهم و آنها نيز بسيار صادقانه و نقادانه با آنها طرف ميشوند و اين خيلي حايز اهميت است. من فيلمهاي «مكتب برلين جديد» را دوست دارم، صرفا اين برچسب است كه من را عصبي ميكند.
يافتن سرمايهگذار برايتان تا چه اندازه آسان است؟
خوشبختانه، براي اين فيلم برايم آسان بود. در آلمان روي اين توليدات كم و بيش سرمايهگذاري ميكنند. يافتن پول براي فيلمهاي بسيار هنري دشوار است. فيلم قبليام موفقيت قابل توجهي داشت كه يافتن سرمايهگذاري براي اين فيلم را آسان كرد.
فيلمبرداري كدام صحنه سختتر از بقيه بود؟
براي من، صحنهاي كه گيدي از پنجره بيرون ميپرد، يافتن حركت صحيح ميان او و دوربين دشوارترين كار بود و گاهي پرش درست صورت نميگرفت. ولي او نميتوانست كار چنداني روي چگونگي پريدنش انجام بدهد و من به دنبال شيوه معيني از پرش بودم.
چند برداشت انجام داديد؟
بيستوچهار برداشت. دست آخر فقط يكي از پرشها بود كه واقعا به دلم نشست. گاهي وسط قاب قرار نميگرفت و پارچهاي كه بيرون بود، زيادي ارتفاع داشت، براي همين بعضي وقتها دوباره به درون قاب بالا ميآمد، يا موهايش معلوم ميشد.
پايان فيلم، نسبتا غيرمنتظره است و به همان ميزان كه دربارهاش بحث صورت گرفته، درخور توجه است. به نظرم بازگشتي است به دوران كودكي، به ويژه براي گيدي، تمنايي براي گذشته، رو به عقب، به زمانه بيگناهي بيپروايش.
من نيز نسبت به آنچه او انجام ميدهد، چنين حسي دارم. مرد نيز با صدايي كه از شكمش درميآورد، پاسخ مشابهي ميدهد ولي آنها آگاه هستند كه شايد اين زمان را از دست دادهاند. درباره اينكه پايان داستان چه معنايي ميتواند دربرداشته باشد، فكر كردم. حكايت اين داستان به اين پرسش ميانجامد كه «آيا آنها با يكديگر خواهند ماند يا نه؟»، من به اين امر علاقهاي نداشتم. نميخواستم در پايان حس قضاوت نسبت به آنها داشته باشم يا بگويم چه چيز درست يا نادرست است، چرا كه وقتي كسي چنين كند، بايد حق را به يكي از اين زوج بدهيد. ميخواستم آن را بازبگذارم تا هركس بتواند نظر خود را درباره آن داشته باشد. هرچند اگر من جاي گيدي بودم و كسي را دوست داشتم، او را رها نميكردم. منبع: Mubi