• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3538 -
  • ۱۳۹۵ يکشنبه ۹ خرداد

پری‌رو تاب مستوری ندارد

سيد محمد بهشتي

بار دیگر سینمای ایران در معتبرترین جشنواره سینمایی جهان یعنی کن درخشید و ایرانیان باز خوشحال شدند از اینکه در جهان «دیده شدند»، «شنیده شدند» و در واقع «فهمیده شدند». موفقیت در این جشنواره و دیگر رویدادهای اینچنینی درس‌هایی برای ما دارد که خوب است ساده از آن نگذریم. به قیاس آن بیت شبستری که «پری‌رو تاب مستوری ندارد ...» فکرهای زیبا هم حبس در هیچ مرز و حجابی نمی‌ماند و اتفاقا وقتی راهش سد شود راه بهتری برای عرض اندام پیدا می‌کند.مدت‌هاست زبان فارسی که روزگاری زبان ارتباطی بخش وسیعی‌ از جهان مسکون بود، عمومیت سابق را نداشته و به عللی نمی‌تواند ابزار همکلامی ما با مردم دنیا باشد؛ از این‌رو چند قرنی است که ما فارسی‌زبانان، احساس کرده‌ایم که به حاشیه تعاملات جهانی رانده شده‌ایم و از بیان آنچه در دل داریم قاصریم؛ به سخن دیگر «عجم» و بی‌زبان مانده‌ایم. البته در یکی، دو قرن اخیر سعی کرده‌ایم با آموختن زبان‌های دیگر بر این مشکل فائق بیاییم ولی غالبا آن زبان‌ها را عرصه تنگی برای بیان آلام و آمال و در یک کلام حرف‌های دل‌مان یافته‌ایم. آنچه امکانی بوده است که زبان مادری‌مان به ما می‌داد و در زبان‌های دیگر نمی‌یابیمش؟ اشتباه نیست اگر بگوییم فرصت «شاعرانگی».وجود بسیاری شاعران فرزانه در این سرزمین شاهد «شاعرانگی» به عنوان یکی از بارزترین ویژگی‌های فرهنگ ایرانی است. ولیکن شاعری، محدود به زبان فارسی یا کلام موزون و مقفا نیست. شاعرانه دیدن یعنی برای رسیدن به حاق و حقیقت هر موضوع از پای ننشستن، شاعری یعنی عصاره خوش‌عطروطعم و دلپذیر هر چیز را از ورای پرده‌های ظاهری‌اش بیرون کشیدن و به دیگران چشاندن. با این تعبیر هر آن چیزِ ارزشمندی که ایرانیان از دیرباز به جهان عرضه کرده‌اند از قبیل شاعری بود؛ قالی ایرانی، بافته‌های مخمل و زری، کاشی‌های فیروزه‌فام و زرین‌فام، گلاب، باغ ایرانی و....
واقع قضیه این است که کم‌رونق شدنِ دست‌پرورده‌های شاعرانه ما باعثِ به حاشیه رانده‌شدن‌مان از میدان تعاملات جهانی شد. ما مدتی است که جهانی را از چشیدن طعم خوشِ شاعرانگی‌مان محروم کرده‌ایم. شاید در یکی، دو قرن اخیر تنها فرش ایرانی این ویژگی ایرانیان را نمایندگی کرده، لیکن در سه دهه اخیر این سینمای ایران است که خود را به عنوان نماینده شایسته شاعرانگی ما معرفی کرده است. سینما می‌تواند یکی از فرصت‌هایی باشد که فرهنگ ما را از لکنت خلاص کند تا دوباره زبان به شاعری باز کنیم؛ شاهدیم که چطور هربار و در هر صحنه جهانی وقتی پرده از روی این ظرفیت کنار می‌رود، همه را به شگفتی و تحسین وامی‌دارد. تعجبی ندارد اگر بسیاری از صاحبنظران در حوزه سینما و اخیرا جیم جارموش، کارگردان برجسته امریکایی، باغ سینمای ایران را حايز کیفیتی شاعرانه‌ می‌داند و از این طریق فرهنگ ایرانی را به شاعرانگی به جا می‌آورد؛ جارموش با شاعرانگی ایرانیان نه از خلال سخن شعرا که از خلال سینما تماس پیدا کرده و آن را چشیده است. بسیاری از فیلمنامه‌ها از جمله فیلمنامه آقای فرهادی اگر قرار بود صرفا از طریق ترجمه به دنیا معرفی شود ای بسا فحوای آن به سادگی و به سرعت منتقل نمی‌شد درحالی که با ترجمه شدن به زبان سینما دیده شد، شنیده شد و بالاتر از آن «چشیده» شد و این گواهی است که سینما برای بیان شاعرانگی ایرانیان محمل شایسته‌ای است.یکی از وظایف فرزانگان ما در طول تاریخ پرفراز و نشیب سرزمین‌مان آن بود که پرده‌هایی که موجب نسیان و لکنت فرهنگ ایرانی در تعامل جهانی شده را کنار زنند. عظمت کار فردوسی در سرودن شاهنامه، نوبه‌نو کردن جنبه‌های بسیاری از فرهنگ ایرانی بود که بیم خاموش‌شدنش می‌رفت و او به این معنی «عجم زنده کرد». با توجه به ظرفیت‌های سینما  توقع نابجایی نیست که سینماگران ما همان فرزانگانی باشند که فرهنگ ایرانی را دوباره در بیان جهانی آنچه بنا به شاعرانگی در دل یافته توانمند سازد. فرهادی‌ها و کیارستمی‌ها گرچه معدودند ولی هم آنها هستند که بسان ابومنصور دقیقی راه را برای ظهور فردوسی‌های سینمای ایران هموار می‌کنند. به این اعتبار سینمای ایران باید متوجه مسوولیت سنگین خود باشد، سینماگرانی که از درک مسوولیت خود به بهانه‌های مختلف شانه خالی می‌کنند در واقع جهانی را از چشیدن طعمی خوش محروم می‌کنند.حضور موفق در جشنواره فیلم کن برای اهل سینمای جهان در حکم فتح قله اورست و کسب مدال المپیک و بردن جایزه نوبل و... است. جشنواره‌ای که برای پی‌ریزی و رسیدنش به جایی که اکنون هست شصت‌وشش سال زحمت کشیده شده و بی‌گمان مهم‌ترین مساله دست‌اندرکارانش در انتخاب آثار، حفظ این اعتبار و آبروست و این ورای هر ملاحظه سیاسی‌ یا ملاحظات دیگر است. برای همین است که باید این موفقیت را قدر دانست. متاسفانه کسانی هستند که به ‌رغم شادمانی مردم و اهل فرهنگ و خصوصا اکثر اهل سینما، یا از روی اغراض سیاسی یا از روی حسادت، این موفقیت را برنمی‌تابند. اینان یا به غنا و ظرفیت جهانی فرهنگ ایرانی بی‌اعتمادند یا سینمای ایران را قادر به نمایندگی این فرهنگ نمی‌دانند و یا هر دو.خوشحالم که حضور نمایندگان متین و شایسته سینمای ایران، خانم‌ها کتایون شهابی، عضو هیات داوران و خانم ترانه علیدوستی و آقای شهاب حسینی و آقای اصغر فرهادی در این رویداد مهم چنین باشکوه و افتخارآفرین بود. هنرمندانی که با رفتار شایسته خود نشان دادند که نماینده این فرهنگ هستند و به میزان موفقیتی که کسب کرده‌اند در قبال فرهنگ ایرانی احساس مسوولیت می‌کنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون