• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3542 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۱۳ خرداد

امامي كه من مي‌شناختم

الياس حضرتي نماينده مردم تهران

وقتي افرادي برجسته و كامياب خود را به قله‌هاي رفيع انسانيت مي‌رسانند، آنچنان بزرگ و بلندمرتبه مي‌شوند كه از اوج نگاه انسان‌هاي ديگر فراتر مي‌روند و دور از دسترس شناخت اطرافيان قرار مي‌گيرند. به همين دليل از هر چشم‌اندازي كه به آنان نگاه شود تنها بخشي از ابعاد شخصيت آنان قابل ديدن مي‌شود و ابعادي ديگر همچنان مغفول مي‌ماند. امام خميني يكي از اين قله‌هاي رفيع انساني در جامعه ما و در تاريخ معاصر جهان است كه دست كوتاه ديگران به بلنداي انديشه و اخلاص و عرفان و عقلانيت و سياست و تدبير او نمي‌رسد و در هر تلاشي براي شناخت او تنها برخي از وجوه شخصيت او را مي‌توان دريافت. همين جامعيت اوست كه هم‌عصران وي را مجذوب مي‌ساخت و احترام همگان را برمي‌انگيخت و منجر به شكل‌گيري كاريزماي رهبري و تعميق نفوذ كلام وي مي‌شد. در عين حال، هم‌نسلان ما از امام خميني يك تصوير مشخص در ذهن و يك علقه عاطفي در دل دارند كه نمي‌توانند خودشان را از آن جدا كنند. در تلاشم تا بخشي از آن تصوير امام در ذهن خويش را معرفي كنم.
براي من امام خميني پيش از هر چيزي يك مرجع تقليد بود اما نه مانند بسياري ديگر كه به داشتن حوزه و درس و بحث طلبگي بسنده مي‌كردند و كاري به حوزه مسائل سياسي و حكومتي و سرنوشت مسلمين نداشتند و در اين امور احساس مسووليت نمي‌كردند. شايد در سلوك بسياري از مراجع تقليد دوره ما بتوان جدايي عملي دين و سياست را مشاهده كرد اما امام خميني به عيان طرفدار رابطه دين و سياست بود و مسووليت دفاع از اسلام و اقتدار مسلمين را بر دوش خود حس مي‌كرد.
امام خميني از بزرگ‌ترين فقهاي معاصر است كه هم انديشه تشكيل حكومت را تئوريزه كرد و مباني نظري آن را ارايه داد و هم در عمل براي تشكيل حكومت ديني اقدام كرد. ايشان در نجف كتاب ولايت فقيه را كه حاصل درس‌هاي وي بود، منتشر كرد و در آن از اسلام سياسي و حكومتي سخن گفت و بعدها نيز توانست مبتني بر همين نظريه، انقلاب اسلامي را در ايران به پيروزي برساند و نظام سياسي تازه‌اي را پي‌ريزي كند.


رسيدن به اين انديشه و عمل كردن بر اساس اين نظريه، نيازمند ذهني پويا و خلاق بود تا از سطح فهم‌هاي سنتي رايج در حوزه‌هاي علميه فراتر رود و با تحجر و جمود موجود در حوزه‌هاي علميه آن زمان مقابله كند و در عين حال، در اين مسير به ورطه غربزدگي و غربگرايي نيفتد و به انكار مباني ديني در سياست و حكومت نپردازد. رويكرد امام به مبارزه و تاسيس حكومت، نگاه ديني و تكليف‌محور بود و نه رويكردي معطوف به قدرت و رسيدن به نتايج سياسي آن. از خصوصيات برجسته امام اعتقاد واقعي و نه صوري به مردم و توان و راي و نظر آنان در پي‌ريزي حكومت بود. بر همين اساس بود كه از ابتدا عنوان نظام سياسي تازه را «جمهوري اسلامي» قرار دارد و نظام حكومت را مبتني بر راي و نظر و خواست مردم بنا كرد. خيلي از افراد در آن زمان از اينكه از وضعيت انقلابي بعد از پيروزي، بهره گرفته نمي‌شود و امام به جاي مردم تصميمات مورد نياز را اتخاذ نمي‌كند، شكايت داشتند اما امام خميني بر اين باور بود كه در اسرع وقت بايد به تاسيس نهادهاي حكومت مبادرت كرد و در همه‌جا اين تصميمات را به راي مردم و اراده آنان متكي ساخت. با همين اعتقاد بود كه با برگزاري چندين انتخابات در همان سال اول بعد از پيروزي، اصل نظام و قانون اساسي و دولت و مجلس را با نظر مردم نهايي كرد. ايشان ميزان را در امور حكومتي، راي مردم مي‌دانست و اين سخن را از سر تعارف و تزيين و فريب مطرح نمي‌كرد. او واقعا خود را خادم مردم مي‌دانست و ... مردم را ولي‌نعمت همه مسوولان و مشروعيت سياسي حاكمان را هم بر اساس راي و خواست مردم تبيين مي‌كرد. از نكات مهم در مواضع و عملكرد ايشان، بهره‌گيري از همه نيروهاي سياسي درون جبهه انقلاب براي حفظ نظام و خدمت به مردم بود. ايشان هرگز راضي نمي‌شد كه كساني از دايره انقلاب خارج شوند و حتي با كساني كه با مواضع غلط خود در مقابل نظام قرار مي‌گرفتند هميشه با مدارا برخورد مي‌كرد. البته كساني به تدريج در مقابل انقلاب قرار گرفتند و از چرخه قدرت و نظام خارج شدند اما اين خواست امام نبود بلكه نوع مواضع و عملكرد خودشان منجر به آن مسائل شد. هنوز يادم نرفته است وقتي بني‌صدر به منافقين پيوست و مخفي شد امام چگونه او را نصيحت كرد كه به دام شياطيني كه در خارج انتظار مي‌كشند نيفتد و در ايران بماند و تاليف و تحقيق كند. از نوآوري‌هاي امام خميني بايد بر اين نكته تاكيد كنم كه ايشان پاي مصلحت را به فقه شيعه باز كرد و ضرورت توجه به مصلحت مسلمانان و نظام اسلامي در صدور فتوا و تصويب قوانين را برجسته ساخت. تا پيش از ايشان چنين وضعي را شاهد نبوديم و بيشتر علماي اهل سنت بودند كه به مقوله مصلحت توجه نشان مي‌دادند اما در عالم تشيع، شايد بتوان امام خميني را برجسته‌ترين فقيهي دانست كه به عنصر مصلحت و ضرورت توجه به آن در امور حكومتي توجه نشان داد و حتي نهادي مانند مجمع تشخيص مصلحت نظام را پديد آورد كه در صورت نياز بتواند حتي خلاف احكام اوليه و ثانويه، به موضوعات وارد شود و از فوت مصلحت نظام اسلامي جلوگيري كند. اجازه دهيد با بيان يك نكته ديگر اين مختصر را خاتمه دهم. امام خميني از نادر فقهايي بود كه معنويت و سياست را درهم تنيد و ورود به حوزه مسائل سياسي را دون شأن جايگاهش به عنوان يك عارف ندانست، همان‌گونه كه مخل شأن مرجعيت خود هم نمي‌دانست. به باور ايشان، اتفاقا كساني كه خود را تهذيب و بهدرستي تربيت كرده‌اند براي دخالت در امور سياسي مناسب‌ترند زيرا آنان ميل به دنيا ندارند و قدرت را براي خودشان نمي‌خواهند بلكه مجالي براي خدمت به مردم تلقي مي‌كنند و از همين منظر، تقرب الي‌الله رخ مي‌دهد. «خدا» هسته مركزي همه انديشه و عمل امام خميني بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون