بريتانيا در روياي دهه شصت
مهدي تقوي
بريتانياييها هنوز روياي دهه شصت ميلادي را ميبينند. وقتي بهداشت و درمان و آموزش رايگان بود و يارانه فراگير دولتي براي گروههاي هدف، تعداد فقرا را بهشدت كاهش داده بود. آن سالها من در قامت يك دانشجو راهي انگلستان شدم در فاصله سالهاي 1966 تا 1971 در اين كشور اقامت داشتم. ميديدم كه دولت انگلستان چگونه اتباعش را مورد حمايت قرار ميداد. آن سالها حزب كارگر بالاترين و بيشترين رايها را ميآورد و محبوبيتش در جامعه قابل ملاحظه و دركشدني بود اما بعدتر، با فرا رسيدن عصر تاچريسم و روي كار آمدن محافظهكاران، بهشت بريتانيايي رنگباخت و آنچه در عمل حاصل شد، كاهش خدمات رفاهي در كنار كاهش مالياتها بود. محافظهكاران با هدف رشد اقتصادي و معنا كردن واژه سود، دست به كاهش ماليات زدند و در مقابل خدمات رفاهي خود را نيز كاهش دادند.
تصور ميكردم نتيجه اين سياستها كه ديروز خود را نشان داد، سبب شد مردم بريتانيا با وجود مخالفت احزاب مطرح اين كشور به خروج از اتحاديه اروپا راي بدهند. در حقيقت به نظر ميرسد مردمان اين كشور به اعطاي يارانه به اهالي ديگر كشورهاي اروپايي راي منفي دادند و گفتند كه نبايد با هدف بهبود وضعيت يك قاره، در قامت يك كشور كار كنند. شايد بسياري اين سوال را مطرح كنند كه مفهوم چنين جملهاي چيست؟
بريتانيا از ابتدا هم چندان با مقوله اتحاديه اروپا كنار نيامده بود. نه واحد پول اروپايي را پذيرفت، نه برخي قوانين و... را. اينها نشان ميداد از همان ابتدا تصور همرنگي با ديگر كشورهاي اتحاديه اروپا را ندارد. بررسيها نشان ميدهد عضويت در اتحاديه اروپا به نفع كشورهايي چون بريتانيا و آلمان و فرانسه نيست. اين كشورها بهرهوري بالايي دارند و توليداتشان در بازارهاي جهاني بهشدت قابل رقابت است اما كشورهايي ضعيفتر مانند ايتاليا و مجارستان و... از عضويت در اين اتحاديه سود ميبرند چراكه بهرهوري پايين اقتصادشان را با حضور در اين اتحاديه و همنشيني با قدرتمندان جبران ميكنند.
چنين اتفاقي از قبل هم قابل پيشبيني بود. بايد از همان ابتدا كه سيگنالها مطرح شد، برخي درك ميكردند كه برخي درصدد زنده كردن روياي دهه شصت هستند و براي بازگشت به آن دوران خواهان جدايي از اروپا هستند. هرچند هدف اصلي كساني كه در اين ميان به جدايي راي دادند را ميتوان اقتصادي دانست اما تاثير شعارهاي مليگرايانه را نيز در اين پديده نبايد ناديده انگاشت. موافقان جدايي بر اين نكته نيز تاكيد كردند و جواب خود را هم گرفتند. 52 درصد مردم چنين تصور ميكنند كه در حال اعطاي يارانه به ديگر مردمان اروپا هستند و راي آري به جدايي را در حقيقت مترادف با نه به اين يارانه دانستند.
به هر روي اتفاق بزرگ رخ داده است. حالا كارشناساني كه ميگفتند خروج از اتحاديه اروپا به زيان انگلستان است، با واقعيت روبهرو شدهاند و بررسيهاي اوليه نشان ميدهد شركاي اروپايي انگليس نخستين و بزرگترين متضرران هستند. انگلستان بايد خود را براي شرايط تازه آماده كند. براي برگزاري همهپرسي در خصوص جدايي ايرلند و اسكاتلند، اما مساله جهان امروز به مرزهاي بريتانيا محدود نشده است، اگر جدايي انگلستان سرآغاز جداييهاي ديگر باشد، بدون ترديد اقتصاد جهان همپاي سياست آن از اين واقعه متاثر ميشود. آنچه ديروز رخ داد را ميتوان بزرگترين حادثه در اروپا پس از جنگ جهاني دوم دانست، از پس پايان جنگ همه تلاشها براي نزديكي اروپاييها به يكديگر آغاز شد و همه ناكاميها و تلخيها و... نيز نتوانست اين تلاش را بياثر كند اما امروز بايد گفت، ضربهاي سهمگين بر پيكره اين نهالي كه در سالهاي پس از جنگ پرورش يافته وارد شده است. اهالي اتحاديه اروپا بدون ترديد بايد منتظر خروج قدرتهاي بزرگ ديگري نظير فرانسه و آلمان نيز باشند چرا كه راي مردم بريتانيا به آنها نشان داد ميتوان از منظري ديگر نيز معادلات سياسي و اقتصادي را دريافت.
اگر چنين اتفاقي رخ دهد، چيزي از اروپايي كه خود را در قامت قدرتي قابل رقابت با امريكا ميدانست، باقي نميماند و بار ديگر اين كشورهاي اروپايي هستند كه در رويارويي با جهان بايد خود را بازيابند. عمليات بازيابي از همين حالا از سرزمين هميشه ابري انگلستان آغاز شده است.