در فضيلت رهايي از سونامي «حال بد»
چه خبر؟ حال شما چطوره؟
احمد پورنجاتي
به گمانم اگر اين پرسش خيلي كوتاه را دستمايه يك پژوهش ميداني كنيم و در لايههاي گوناگون جامعه به نظرخواهي بگذاريم، اكثريت ما با همه تفاوتها در وضعيت زندگيمان اگر حال و حوصله پاسخ دادن داشته باشيم، با لحني اندوهگين و معترض، با آب و تاب، آخرين شنيدهها يا خواندههاي خود را از خبرها يا رخدادهاي بد و ناگوار تكرار ميكنيم و آخر سر هم با چهرهاي نوميد و نژند و طلبكار ميگوييم: حالي هم براي آدم ميماند با اين وضعيت؟ چرا در جامعه ايران اين گونه به نظر ميرسد كه هيچ كس از وضعيت خويش راضي نيست؟ گويي همهچيز بدتر از همه جاي عالم است و هيچ كس به هيچ كس نيست و ملت ايران از هر قشر و طبقه و موقعيت اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي، انگاري دنبال مجالي ميگردند كه خودشان را به آب و آتش بزنند تا بلكه خودشان را از وضعيتي كه در آنند خلاص كنند؟!
آيا به واقع، اوضاع تا به اين اندازه كه احساس ميشود، بد و سياه است و در مقايسه با جاهاي ديگر جهان، استثنايي؟! اين قلم البته نه قصد داوري و پاسخ قطعي به اين پرسش را دارد و نه ميخواهد خودش و ديگران را به كوري و كري و ناداني بزند و بسياري واقعيتهاي تلخ و ناروا و نابسامانيهاي گوناگون را ناديده بگيرد و خواننده را نيز به: خواب نيمروزي دعوت كند!
اما از خواننده اين نوشته، هركس و در هر موقعيت كه باشد، دو پرسش دارم:
1- آيا تاكنون پيش آمده كه وقتي كسي خبري درباره مسائل حريم خصوصي يك چهره سرشناس سياسي يا هنري يا ورزشكار و حتي يك مقام رسمي يا يك رخداد بد، يا آمار و ارقامي پيرامون فلان ناهنجاري يا آسيب اجتماعي ميدهد- از ناامني و فساد و بداخلاقي و جرم و جنايت و بدبختي و فلاكت و گرفتاريهاي گوناگون اجتماعي و از اين دست - و سپس با چهرهاي سرشكسته و از خود و ازهمهچيز بيزار به زمين و زمان بد و بيراه ميگويد، از او پرسيده باشيد كه: منبع خبرتان كجاست؟ اطلاعات و آمار و ارقامي كه به آن استناد ميكنيد از سوي كدام مرجع با صلاحيت و مستقل ارايه و تاييد شده؟ در مقام مقايسه با معيارهاي متعارف جهاني، نرخ و نسبت فراواني اين ناهنجاري چه اندازه بالاتر از حد متعارف است؟ آيا به پاسخها يا توضيحات متفاوتي كه از سوي طرف يا مرجع مربوط در اين باره داده شده مراجعه و توجه كردهايد؟ كدام مساله فراگير در ذهنيت افكار عمومي را با دقتي وسواسگونه و خالي از پيشداوري تا پايان، دنبال كردهايد و آيا هيچگاه پيش آمده كه پس از پرس و جوي منصفانه و دقت نظر، به نتيجهاي متفاوت از آنچه در آغاز ميپنداشتهايد، برسيد؟
البته اين حق شماست كه در برابر پرسش من، شانههاتان را بالا بيندازيد و از موضعي بياعتنا زيرلب بگوييد: كجاي كاري فلاني؟ عجب دل خوشي داري. انگاري در برج عاج هپروت نشستهاي و از واقعيتها خبر نداري كه رهنمود «آسوده خيالي»
ميدهي!
اما، به گمان من به دلايل و عوامل گوناگون، فضاي ذهنيت عمومي و هنجاري شده جامعه كنوني ما دچار نوعي «خودآواري ناخرسندي» و همافزايي موج وار
«حال بد» است. وقتي كسي يك خبر ناگوار ميدهد بيدرنگ احساس مسووليت ميكنيم كه با وي همنوايي كنيم و با تمسك به شنيدههاي مشابه از اين و آن، دل به دلش ميدهيم و تاييدش ميكنيم. انگاري همه، يكان يكان نقش تشديدكننده و رانشگرانهاي براي تبديل يك گلوله برفي به يك بهمن را داريم. راهي كه فرجامي جز فرسودن روح و روان همگاني ندارد. به باور اين قلم متاسفانه در فضاي كنوني جامعه ما: احساس «بد بودن اوضاع» بسي بيشتر از «واقعيت بد بودن اوضاع» است:
در كمتر جايي از جهان، چنين پديده فرساينده روح و روان و پوككننده استخوان جامعه را ميتوان سراغ گرفت. اين است يكي از مهمترين عوامل جانبي- ونه اصلي- «عصبي و كج خلق و ناشادمانترين مردم جهان» بودن جامعه ايران، آن گونه كه برخي پژوهشها نشان ميدهند. تاكيد ميكنم كه مفهوم اين سخن، ناديده انگاشتن و بياهميت دانستن برخي نارواييها، تبعيضها، رانتخواريها، محدوديتها و فشارهاي فراقانوني براي اهالي فرهنگ و هنر و رسانه، تنگنظريها در برخورد با رفتار اجتماعي شهروندان، انحصارطلبيهاي سياسي و ندانم كاريها در اداره بخشهاي گوناگون كشور نيست. مساله اين است كه هر پديده را در اندازه واقعياش ببينيم و به تناسب اندازه واقعياش، احساسات و اقدامات، مصرف كنيم.
2-پرسش دوم من اين است كه آيا هيچ خبر يا رخداد خوب و خرسندكنندهاي وجود ندارد كه هرچند اندكي موجب بهتر شدن حال شما شود؟
سهم پيجويي براي شنيدن و خواندن و آگاهي يافتن از خبرهاي خوب، كارهاي شايسته، رخدادهاي خوشايند، گامهاي سودمند، وجود انسانهاي خوب و خيرخواه، در كهكشان منابع اطلاعات شما چقدر است؟ آيا در اين سونامي پر شر و شور انتشار موجخيز و فلهاي اين همه دادههاي رنگارنگ در رسانهها و شبكههاي اجتماعي - كه همچون كيسه هوا، بر گردن كوچك و بزرگ آويزان است و انگاري مردمان نه با طپش قلب خويش بلكه با لرزش گوشي همراه خويش و پراكنش نوشتهها و تصويرهاي ثانيه به ثانيه زندگي ميكنند - مجالي براي گزينش ارادي و آگاهانه و جداسازي واقعيت از ناواقعيت يا شبهواقعيت وجود دارد؟ در كشمكش و مسابقهاي پنهان و زيرپوستي كه در پهنه بيكران شبكههاي اجتماعي و اطلاعرساني ميان رخنمايي «خوبيها» و «بديها»، «اميدبخشها» و «نوميدكنندهها»، «راستيها و انسانيتها» و «كژيها و جنايتها» و خلاصه «خوشحالكنندهها» و «بدحالكنندهها» در جريان است، نقش و ابتكار آگاهانه من و شما به عنوان كنشگر چيست و تا چه حد است؟ بي تعارف ميگويم: ما داريم خفه ميشويم در ژرفاي سونامي خودساخته «حال بد» كن، بيش از آن مقداري كه به واقع بايد حالمان از برخي چيزها بد باشد و حق داريم كه دلخور و اندوهگين و معترض
باشيم.
به گمانم جامعه ما به علت تسليم شدن در برابر اين سونامي خودساخته، دچار نوعي كسالت «سايكو سماتيك= روانتني» شده است. انگشت به هرجاي كالبدش ميگذارد، احساس درد دارد اما واقعيت اين است كه گاه فقط، انگشتش درد ميكند.