نهادگرايي چيست؟
گروه اقتصادي| نهادگرايي يك نوع تجزيه و تحليل اقتصادي است كه نقش نهادهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي را در تعيين وقايع اقتصادي مورد تاكيد قرار ميدهد. اين حركت از اواخر قرن 19 بهويژه در ميان اقتصاددانان امريكايي بروز كرد. نخستين اقتصادداناني كه به تبيين اين مكت پرداختند تورستين وبلن و جان راجر كامونز بودند. نهادگرايي در واقع نقدي است بر اقتصاد نئوكلاسيك. مهمترين نقد نهادگرايان به هواداران انديشه نوكلاسيك اين است كه به نظر نهادگرايان، نوكلاسيكها عناصر و فضاهاي غير اقتصادي كه افراد در آن تصميم ميگيرند را ناديده ميگيرد و در تحليل وضعيت اقتصادي مسائل اجتماعي و حقوقي را يكسره رها ميكنند. از دهه پاياني قرن نوزدهم، تقريبا انديشه اقتصاد كلاسيك كنار گذاشته و انتقاد عليه تفكرات نئوكلاسيك شروع شد. آنطور كه از شواهد و قراين پيدا است، مصايبي كه ناشي از تسلط انديشه نوكلاسيك براي اقتصاد كشورهاي مختلف و بهويژه امريكا ايجاد كرد، از دلايل برآمد انديشههاي نهادگرايي است. بين دو جنگ داخلي و جنگ جهاني اول شرايط در امريكا بهشدت اسفناك شد، فاصله طبقاتي گسترش پيدا كرد و بهجاي فعاليت اقتصادي مولد، رباخواري، رانتجويي و دلاليسم صاحب تمام عرصههاي پر سود اقتصادي بود. شرايط به سمتي رفته بود كه ديگر شعارهاي ليبرالي پوچ به نظر ميرسيدند و اقتصاد به شكل انحصاري در دست عده معدودي افراد قدرتمند درآمد. در همين دوران بود كه دو نظريه به عنوان جايگزين نظم موجود مورد بررسي قرار گرفت. يك نظريه، نظريه شيوه توليد سوسياليستي بود كه توسط كارل ماركس تدوين شده بود. سوسياليستها و طرفداران نظريه كارل ماركس معتقدند كه بايد براي برون رفت از شرايط نابرابري كه سرمايهداري به انسانها تحميل ميكند، با سازماندهي مبارزات حول محور طبقه كارگر و از طريق حزب انقلابي، به جنگ مناسبات موجود رفت و آن را سرنگون كرد و نظم جديدي براساس دسترسي عمومي به ابزار توليد بنا كرد. در واقع نيروهاي سوسياليست راهكار برونرفت از مشكلات را انقلاب كارگري در راستاي نابودي نظم سرمايهداري ميدانند. اما از سوي ديگر افرادي كه خود را نهادگرا ميدانستند به دنبال اصلاح نظم موجود بودند و اعتقاد داشتند بايد گام به گام براي تغيير وضع موجود كوشيد. نهادگرايان اعتقاد دارند كه از طريق دخالت دولت در اقتصاد و اعمال برنامههاي اصلاحات اقتصادي امكان بهبود وضع اقشار كم درآمد جامعه وجود دارد. درواقع نهادگرايي زماني در عرصه انديشه اقتصادي برآمد كه درگيري اصلي بين كمونيستها و ليبرالها بود. دشمناني كه جز نابودي ديگري به چيز كمتري راضي نبودند اما نهادگرايان صورت مساله را به نوع ديگري مطرح كردند. آنها موافق حرف ماركسيستها بودند كه نظم اقتصادي سرمايهداري بر پايه استثمار نيروي كار بنا شده است و اين نظام نميتواند شرايط زندگي انساني را براي افراد جامعه فراهم كند اما از سوي مقابل اعتقاد داشتند كه از طريق انقلاب هم نميتوان نظمي انساني برقرار كرد. آنها همواره اعتقاد داشتند كه با گسترش نهادها و جامعه مدني، به افراد جامعه آگاهي داده ميشود و آنها در جامعه خود متشكل ميشوند. در چنين شرايطي ديگر جامعه هم مانند گذشته تن به استثمار نخواهد داد. همان طور كه از نام اين مكتب مشخص است، هواداران و انديشمندان اين مكتب براي نهادهاي اجتماعي ارزشي بيش از ديگران قايل هستند. از نظر نهادگرايان، نهاد تنها براي انجام اهدافي مانند تعليم، هماهنگي و... كارايي ندارد بلكه نهادها ميتوانند به عنوان الگويي كار جمعي و گروهي را سازمان دهند. از نظر نهادگرايان، نهاد تنها تشكلها نيست، بلكه رسوم، عادات اجتماعي، قوانين، روشهاي فكري و به طور كلي روش زندگي خود نوعي نهاد است. همچنين نهادگرايان بر اين باور هستند كه نظريه تكامل داروين يك نظريه جامع است و در اقتصاد هم كارايي دارد. درواقع يكي از افتراقات فكري اين مكتب با هواداران انديشههاي كلاسيك، نوكلاسيك و مونيتاريست در همين بحث نهفته است. نهادگرايان معتقدند جامعه نيز همواره در حال حركت است و به هيچوجه ايستا نيست. اين دقيقا مغاير با نظريات مكاتب ليبراليستي در مورد ثبات جامعه است. علاوه بر اين نهادگرايان مانند ماركسيستها اعتقاد دارند هماهنگي منافع افراد يك جامعه را رد ميكنند و اعتقاد به تضاد منافع بين افراد اقشار مختلف جامعه است. يكي از مهمترين اقتصاددانان نهادگرا، تورستين وبلن؛ مدتها استاد دانشگاه شيكاگو و استاندفورد بوده است. وي از برجستهترين منتقدان نظريه ارتدوكس نئوكلاسيك بهحساب ميآيد. نخستين و مهمترين كتاب وبلن كتابي تحت عنوان «نظريه طبقه مرفه» است كه در سال 1899 انتشار يافت. در اين كتاب، مصرف را به عنوان ابزار شادي و لذت رد و به طرح يك نظريه فرهنگمدار مبادرت كرد كه بر آن عادات، قراردادها، حتي خرافات و ساير عناصر غير اخلاقي نيز ميتواند تاثيرگذار باشد. بهنظر وبلن رفتارهاي انسان، تحت تاثير امور نهادي قرار ميگيرد. از اينرو انسان ممكن است دنبال رفتار مطلوبيتگرايانه نباشد. بهنظر او، روند اقتصادي برعكس تصور نئوكلاسيكها به سوي تعادل و ثبات نبوده و مرتب به سوي بيثباتي پيش ميرود. نهادگرايان در مجموع نظريهيي انتقادي نسبت به مناسبات كنوني نوليبراليسم هم هست. نهادگرايان درواقع اصلاحطلبان نظام سرمايهداري هستند. امروز نهادگرايان، حاميان انديشههاي جان مينيارد كينز و چپگرايان حامي كائوتسكي در يك جبهه قرار ميگيرند و بعضا به طور خلاصه سوسيالدموكرات ناميده ميشوند. درواقع با بروز اختلاف در انترناسيونال دوم، ميان حاميان و كائوتسكي، نيروهاي هوادار لنين از اين مجمع جدا شدند و تشكيلات بينالمللي به نام انترناسيونال سوم يا كمينترن را ايجاد كردند. از سوي ديگر هواداران كائوتسكي دست از نظريات انقلابي برداشتند و خود را سوسيال دمكرات يا ماركسيست ارتدوكس ناميدند. برخي معتقدند كه نظريات داروينيستي كه در ميان نهادگرايان وجود دارد، تحت تاثير نگاههاي كائوتسكي است چرا كه وي فردي بود كه نگاهي تا حدودي دترمينيستي به پديدهها داشت. به هر حال مهمترين اختلاف بين نهادگرايان و حاميان انديشههاي نئوكلاسيك و نظم موجود را ميتوان به اين شكل دستهبندي كرد كه اقتصاد نهادگرايي از جهت تاكيد بر اهميت منابع محدود، بازار و رقابت مانند اقتصاد نئوكلاسيك است. اما برخلاف نئوكلاسيكها در اقتصاد نهادگرايي فرض بر اين است كه انسانها اطلاعاتشان كامل نيست، ظرفيت ذهني محدودي دارند و در مبادلاتشان با يكديگر با مخاطره و عدم قطعيت مواجهند. براي كاهش مخاطرات و هزينهها، انسانها قوانين، قراردادها و هنجارها را تعبيه ميكنند تا مبادلات را بيشتر قابل پيشبيني كنند. چنين قوانين، قراردادها، هنجارها و عاداتي تاثير زيادي بر نحوه عملكرد بازارها خواهند داشت.