• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3574 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۲۴ تير

نگاهي به چند مجموعه داستان و رمان ايراني

به سادگي يك زندگي

ساره بهروزي

كتاب‌هاي داستان و رمان‌ها اگرچه با واقعيت‌هاي جامعه و روزمرّگي و تاريخ نگاشته مي‌شوند، به دليل ذهنيت و ديدگاه‌هاي متفاوت نويسنده‌ها داراي جذابيت‌ها و اسرار گوناگون مي‌شوند، كه هريك ما را با دنياي مدرني كه ساخته و پرداخته يك يا چند راوي است مواجه مي‌كند.
 نشر نيماژ كه كتاب‌هاي داستان را در قالب «كتاب بوف» منتشر مي‌كند به تازگي چند مجموعه داستان و رمان منتشر كرده است.

نيازمندي‌هاي هميشگي
مجموعه داستان «نيازمندي‌ها» نوشته ساناز اسدي شامل هفت داستان كوتاه «ويلاي سگي»، «صيد»، «قطار ساعت يازده»، «ماه كامل»، «نيازمندي‌ها»، «دست‌هاي پدرم» و «هتل اينترنشنال» است.
هر يك از داستان‌ها مي‌تواند اتفاقات و درگيري‌هاي هر كدام از ما باشد كه در نهايت آن گاهي فردي و گاهي با جامعه گره مي‌‌خورد. براي نمونه داستان «ويلاي سگي» كه در ويلايي نزديك درياست يك سگ دارد، براي همين نامش را ويلاي سگي مي‌گذارند. پدر كه كارگر ساده‌اي است افتخارش كارهاي خدماتي در اين ويلاست. اما به غير از اين براي پدر مهم است همه اعضاي خانواده‌اش از ويلا ديدن كنند، طوري كه بعد از مرگ همسرش هم اين پرسش را از دختر مي‌پرسد كه مادرش داخل ويلا رفته يا مشاهده كرده ‌است؟
ماجرا به‌سادگي زندگي يك كارگر ساده است اما روح زندگي ولذت بردن از داشته‌هاي كوچك در اين زندگي جالب توجه است.
در داستان «نيازمندي‌ها» با روايت يك زندگي پر از مشغله امروزي روبه‌رو هستيم. مردي كه بيكار شده و همسرش شب‌ها از پيرمردي پرستاري مي‌كند دختري دانشجو و پسري دبستاني فرزندان اين خانواده هستند، اتفاقي كه براي پيرمرد مي‌افتد زن خانه را هم پريشان مي‌كند.
همه اينها در حالي است كه هر روز نيازمندي‌هاي روزنامه توسط مسعود، مرد خانواده بي‌نتيجه پيگيري مي‌شود. هنگامي كه فروغ از ماجراي ضيايي خبردار شده و مي‌خواهد به خانه برگردد، علتش را براي شوهرش نمي‌گويد. راوي قصد دارد سختي‌هاي يك زندگي بدون شغل، اما منسجم را نشان دهد. اين كتاب توسط نشر نيماژ و در 79صفحه منتشر شده است.

اين خانه كوچك است
مجموعه داستان «خانه كوچك ما» شامل دوازده داستان كوتاه نوشته داريوش احمدي است.
در يكي از داستان‌ها كه همنام عنوان كتاب است، با روايتي از پسري جوان روبه‌رو هستيم كه پدر و مادرش هر دو سكته كرده و فلج هستند. اوضاع مادي خوبي ندارند. خانه آنها با دو اتاق كه 12 نفر در آن زندگي مي‌كنند در يكي از روستاهاي محروم جنوب كشور است.
يك روز باراني كه راوي حوصله سر كار رفتن تا شهر ديگر را ندارد غريبه‌اي به خانه آنها مي‌آيد، غريبه دنبال جاي خواب است تا رد گمشده‌اش را در شهر پيدا كند اما در اين دو اتاق جايي برايش نيست. تصميم مي‌گيرند به مسجد بروند. با شرايطي كه متولي مي‌گذارد آنجا مي‌خوابند، صبح روز بعد راوي بايد به محل كاري رود كه چند روز بدون مرخصي نرفته و تهديد كارفرما را هم جدي نگرفته است. مي‌رود ولي... «ميني بوس شركت كه هميشه دو سه دقيقه كنار فلكه بانك ملي منتظرم مي‌ماند، ايستاده بود. هفت صبح به شعيبيه رسيدم. آقاي نيك سيرت را نمي‌ديدم. اما...»
مجموعه‌هاي داستان‌هاي اين كتاب در 182 صفحه عبارتند از: «به داري بگو خيلي نامردي»، «در غروبي رنگ‌پريده»، «تمرين در شبي تاريك»، «اجنه‌ها»، «جاني گيتار»، «چه دنيايي بود!»، «كابوس‌هاي بيداري»، «پروانه‌ها»، «لالي (يك خاطره) »، «در مكاني مقدس»، «خانه كوچك ما» و «طلسم».

احساس مريخي بودن
گفتم: «گاهي احساس نمي‌كنيد مريخي هستيد؟»
گفت: «چي؟مريخي؟ نه، نه، نيستم.»
فرهاد كشوري، نويسنده داستان «مريخي»است. در اين داستان كه از زبان راوي اول شخص روايت مي‌شود، ما با فردي آشنا مي‌شويم كه شش روز مرخصي دارد، به خانه رسيدگي مي‌كند اما زنگ تلفن و زنگ در او را متهم مي‌كند به كارهايي كه نكرده است تا جايي كه نمي‌تواند غذاي مورد علاقه پروانه را برايش درست كند. او دوست دارد كه با پروانه ازدواج كند.
راوي دنياي بدون ادبيات را دوست ندارد، همين امر سبب ماجراهاي قصه در 182 صفحه مي‌شود؛ «اگر پروانه نبود، دراين روزگار هجوم آدم‌ها و ديوهاي قصه‌ها وحضورشان در اطرافم چه مي‌كردم؟ كافي بود به چشمانش نگاه كنم تا آدم‌هاي فراري از قصه‌ها بروند پي كارشان. اما وقتي مي‌رفت دوباره سر وكله‌شان پيدا مي‌شد.»
جست‌وجوها و كشف‌ها
داستان «فصل‌هاي دوزخي انتهاي اتوبان61» داراي دو بخش است. بخش اول شامل 9 فصل و بخش دوم چهار فصل است. داستان‌ها آميزه‌اي از خيال و واقعيت موجود به‌علاوه اطلاعاتي از فلسفه و همچنين اتفاقات و رخدادهاي دنيا نيز هست. جست‌وجو در مقالات و آثار ادبي، مقايسه‌هاي نوشته‌هاي نويسنده‌ها در كنار اتفاقات امروزي در قالب گفت‌وگو يا نظريه در داستان‌ها رخ مي‌دهد.  فدرا كه 17 ساله است به ايران آمده تا جسد پدرش را پيدا كند، شاهد و گاهي درگير اتفاق است و توله گربه‌اي را براي بزرگ كردن نزد خود مي‌بردو...  «اين سوال از فاكنر بود كه خيلي‌ها مي‌گويند خشم‌وهياهو را سه بار خوانده‌اند و نفهميده‌اند؛ چه توصيه‌اي به آنها مي‌كنيد؟ جواب مدمغانه فاكنر...» در فصل دوم رمان راوي خود را آغازگر كشفي عجيب مي‌داند. كشفي كه راجع به آزاده است. راوي عشق را با تشبيهات پي‌درپي توصيف مي‌كند تا هر يك از شخصيت‌ها مطابق با آثار ادبي و فضاي داستاني شكل بگيرند و در نهايت ناراحتي راوي از اينكه نمي‌تواند به فدرا درباره پدرش بگويد.  «قرار شد به فدرا فغاني كمك كنم و پدرش را پيدا كنم و به يورو دستمزد بگيرم. خوب مي‌شناختمش، هم به عنوان نويسنده و هم به عنوان پدرخوانده گروه چهار نفري جنايتكار كه از قطع ناگهاني پوشش خبري سرنوشت‌شان دلخور بودم... هرچند بهار مي‌شد، دنياي متن را نمي‌بايد فراموش كرد. فيلم قلب انجيل را ديده بودم و رمان فرشته هبوط كرده هيوسبورگ را هم بعدها خواندم و... » نويسنده رمان «فصل‌هاي دوزخي انتهاي اتوبان61 » شهريار وقفي‌پور است كه نشر نيماژ در 260 صفحه منتشر كرده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون