وقتي جاي مقدمات با نتايج عوض ميشود
علي شكوهي
درباره كودتاي شكستخورده تركيه، شاهد يك گونه خاص از تحليل سياسي هستيم كه در درستي و روشمند بودن آن جاي ترديد هست. با نگاه به بخشي از نوشتههاي موجود در اين باره، اينگونه برداشت ميشود كه نويسندگان اين تحليلها، كل ماجراي كودتا را يك بازي اردوغان براي زمينهسازي برخورد با مخالفان ارزيابي ميكنند. حتي در شبكه اجتماعي توييتر هشتك «كودتا نبود، تئاتر بود» جزو چند هشتك برتر مرتبط با كودتا شد. من به محتواي اين تحليلها كاري ندارم بلكه بيشتر به روشي توجه دارم كه در آن جاي مقدمات با نتايج عوض ميشود. در اين روش تبيين رخدادها، همان روشي مورد استفاده قرار ميگيرد كه پليس يا كارآگاهان براي پيگيري جرايم از آن استفاده ميكنند. كارآگاهان به هنگام پيگيري يك قتل، اول به سراغ كساني ميروند كه از آن نفعي ميبرند و از آن طريق متوجه ميشوند كه چه كساني ممكن است در قتل مداخله داشته باشند. اين روش در سياست بهخوبي جواب نميدهد چون ممكن است بازيگر و فعال و طراح يك ماجرا كسي باشد و نتيجه به نفع ديگران تمام شود. مثلا از اشغال سفارت عربستان در تهران ممكن است خود عربستان تلاش كند براي تحتالشعاع قرار دادن فاجعه منا بهره ببرد و ايران را در ميان دولتها منزوي كند اما هيچ دليلي وجود ندارد كه پشت صحنه اين ماجرا هم در اختيار اين كشور باشد. از اقدام صدام به تحميل جنگ به ايران، امريكا بيشترين سود را برد اما دليل نميشود كه شروع جنگ را به امريكا نسبت بدهيم. امريكا تلاش كرد از ماجراي حمله به برجهاي دوقلو براي دخالت در افغانستان و عراق و منطقه خاورميانه استفاده كند اما اين امر اثبات نميكند كه خودشان براي حمله به برجهاي سازمان تجارت جهاني برنامهريزي كرده بودند.
براي اثبات درستي يك تحليل بايد از مقدمات درست شروع كرد و با دستگاه تحليلي قوي، عوامل دخيل در يك حادثه را شناخت و سهم آن عوامل را بهاندازه تعيين كرد و چشمانداز آينده آن را پيشبيني كرد. نتايج يك حادثه يا واقعه فرع بر مقدمات است و نبايد جايگزين مقدمات شود.