حقوق شهروندي؛ جستاري در طريق پرچالش علوم انساني با سخنراني محمدحسن ضياييفر
حقوق شهروندي؛ نقشه راه جامعه اخلاقي
مفهوم حقوق شهروندي و حقوق بشر تحت تاثير تحولات جهاني همپوشان شده اند
عاطفه شمس
دبير كميسيون حقوق بشر اسلامي، در آخرين جلسه از سلسله درسگفتارهاي «حقوق شهروندي؛ جستاري در طريق پرچالش علوم انساني» به بررسي رويكردهاي روششناسي حقوق شهروندي، ضرورت آن، مفهومشناسي حقوق، منابع و گستره حقوق شهروندي و مراحل تحقق آن پرداخته و در قسمتي از سخنان خود، مطلق يا مقيد بودن حقوق شهروندي را به عنوان مهمترين بحث مورد اختلاف در بين جريانات فقهي و سياسي كشور مورد بحث قرار داده است. محمدحسن ضياييفر، معتقد است مباحث مربوط به حقوق شهروندي مثل هر بحث تخصصي ديگر يكسري بحثهاي تكنيكال دارد اما تفاوت مهم آن، جنبهاي است كه به وجدان، شرافت و هويت ما به عنوان انسان مربوط ميشود. وي معتقد است بدون داشتن بايدها و نبايدهاي مختلف، هيچ نقشه راهي براي رسيدن به توسعه، رفاه، آسايش عمومي و يك جامعه اخلاقي وجود نخواهد داشت. طي هفته اخير، درس گفتارهايي با عنوان «حقوق شهروندي؛ جستاري در طريق پرچالش علوم انساني»
با حضور اساتيد حوزه و دانشگاه و دبير كميسيون حقوق بشر اسلامي در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي برگزار شد كه در آنها، محوريت بحث بر فقه سياسي شيعه و حقوق شهروندي، چالشهاي شكلگيري حقوق شهروندي در ديدگاه فلاسفه، بيگانگي ايرانيان با حقوق شهروندي و امكان اخلاقي حقوق شهروندي در جامعه ديني، قرار داشت. پيش از اين، گزارش نخستين جلسه از اين درسگفتارها با سخنراني محمد سروش محلاتي، مدرس حوزه علميه قم، با عنوان «حق و حقوق در فقه» در صفحه 7 شماره 3581 روزنامه اعتماد و گزارش دومين جلسه با عنوان «امكان حقوق شهروندي در جامعه ديني» با سخنراني محمدرضا بهشتي استاد دانشگاه تهران، در شماره 3583 به چاپ رسيد. در اين شماره نيز گزيدهاي از سخنان محمدحسن ضياييفر را ميخوانيد.
رويكردهاي روششناسي حقوق شهروندي
مباحث مربوط به حقوق شهروندي مثل هر بحث تخصصي ديگر طبيعتا يك سري بحثهاي تكنيكال دارد اما تفاوت مهمي كه با ساير موضوعات دارد جنبهاي است كه به وجدان، شرافت و هويت ما به عنوان انسان مربوط ميشود. ما نميتوانيم راجع به حقوق انسان و حقوق شهروندي مطالعه كنيم اما فراموش كنيم كه هزاران انسان وجود دارند كه در حال حاضر حقوق آنها در جامعه ما به شكلهاي مختلف نقض ميشود. يكي از اشكالات ما در جهان سوم اين است كه عمدتا روششناسي نداريم اما در دنياي توسعه يافته بسيار به روششناسي مقيد هستند. ما نيز بايد در ابتدا مشخص كنيم كه با چه ابزارها و عينك روشي قصد داريم مباحث مربوط به حقوق شهروندي را مرور كنيم. من در اينجا چند روششناسي مجزا را توضيح خواهم داد كه هر يك نيز اقتضائاتي و نياز به منابع خاصي دارد. رويكرد اول، اين است كه سير تاريخي و اجتماعي شكلگيري و تطور مفهومي حقوق شهروندي را بررسي كنيد. كسي كه اين روش جامعه شناختي-تاريخي را انتخاب ميكند بايد در وهله اول، تاريخ بداند و به منابع تاريخي رجوع كند و وقايع تاريخي و تحولات اجتماعي را مورد توجه دقيق قرار دهد. رويكرد دوم اين است كه روششناسي شما متمركز بر اسناد موضوعه حقوق شهروندي باشد. اين رويكرد و تحليل سند موضوعه نيز در دانش حقوق روش خاص خود را دارد و كسي كه از اين روش استفاده ميكند لازم است اسناد را به خوبي بشناسد. بهطور مثال بداند كه ما سند زيادي در رابطه با حقوق شهروندي نداريم و آنچه وجود دارد بيشتر اسناد مرتبط با حقوق بشر است.
رويكرد سوم در روششناسي، اين است كه به بررسي تحليلي منطقي موضوعات و مباحث تابع حقوق شهروندي بپردازيم، به اين معنا كه از نقطه صفر شروع كرده و به نتيجه برسيم. كساني كه اين روش را انتخاب ميكنند بايد منطق خوانده و با فنون منطقي، روشهاي تحليلي و تحليل گفتمان آشنا باشند. روش ديگر اين است كه حقوق شهروندي را بر مبناي ارزيابي رويهها و مطالعه موردي مثبت و منفي آن ببينيم. در سازمان ملل هر ساله دبيركل گزارشهايي تهيه ميكند كه عمدتا جنبه مطالعه موردي دارد. او در طول سال بهترين رويههاي كشورها در زمينههاي مختلف را بررسي ميكند و به سازمانهاي حقوق بشر كشورها نيز نامه مينويسد تا اگر تجربيات خوبي دارند به آنها معرفي كنند و اين تجربيات را نيز در گزارش خود ميآورد. تحليل سيستمي و نظام واري حقوق شهروندي، رويكرد روش شناسانه ديگر است كه براي آن لازم است تحليل سيستمي را بشناسيد. در اين رويكرد، اجزاي مختلفي كه در آن مجموعه قرار است مطرح شود، به يكديگر متصل هستند و در آن، بيشتر از جزييات، تحليلهاي كلان مطرح است. آخرين رويكرد، رويكرد تركيبي است؛ به اين معنا كه شما مثل اين جلسه، وقت اين را نداريد كه بر يك روش تمركز كنيد بنابراين از برخي رويكردها استفاده كرده و يك مطالعه تركيبي ارايه ميدهيد. من نيز در اين جلسه، از اين رويكرد پيروي خواهم كرد.
ضرورت حقوق شهروندي
قصد دارم درباره ضرورت حقوق شهروندي صحبت كنم و اينكه اصلا اين حقوق چگونه اثبات ميشود و چه نيازي به آن است. ضرورت حقوق شهروندي در كشورها حول سه محور اثبات ميشود؛ محور اول، اينكه تجربيات جامعه بشري ثابت كرده كه عدم رعايت حقوق شهروندي و كرامت انسان، جنگ، كشتار و بيرحمي را در پيخواهد داشت. در محور دوم، برخي بر اقتضائات زيست دنياي جديد تاكيد ميكنند و خيلي به مباحث پيشيني كاري ندارند. اما در سومين محور، عدهاي ديگر معتقد هستند كه راه رسيدن به اهداف مطلوب اين است كه ما بايدها و نبايدهاي مختلف را داشته باشيم. زيرا در غير اين صورت هيچ نقشه راهي براي رسيدن به توسعه، رفاه، آسايش عمومي و يك جامعه اخلاقي نخواهيم داشت.
مفهومشناسي حقوق شهروندي
بحث ديگر من درباره مفهومشناسي حقوق شهروندي است. تعريف كلاسيك، حقوق شهروندي را مجموعه حقوقي ميداند كه براي اتباع يك كشور معين وجود دارد. اما تعاريف جزييتر و فنيتر؛ مجموعه حقوق، آزاديها، امتيازات، مطالبات و مصونيتهايي كه شهروندان يك كشور بايد از آنها برخوردار باشند براي اينكه كرامت انسانيها حفظ شود و به رشد و كمال برسند، را در بر ميگيرد. در سالهاي اخير، تحولاتي در سطح جهاني اتفاق افتاده است كه در پي آن، به تدريج تعريف حقوق شهروندي از تعريف منحصر به حقوق اتباع يا شهروندان در حال رد شدن است و همانطور كه سخن از شهروند جهاني وجود دارد، به مرور سخن از حقوق جهاني شهروندان يا حقوق شهروند جهاني نيز مطرح ميشود. به تدريج، مرزهاي موجود در اين بحث برداشته ميشود و مفهوم حقوق شهروندي با مفهوم حقوق بشر همپوشان ميشود. حقوق بشر يعني حقوقي كه انسان به ماهو انسان دارد، حقوق طبيعي بشر يا حقوق ذاتي انساني يا حقوق غيرقابل سلب نيز مترادف حقوق بشر هستند. حقوقي كه به نام دين، به نام قانون يا تحت هرشرايطي نميتوان آنها را از انساني سلب كرد. بهطور مثال آزادي عقيده مطلق است، گرچه بيان عقيده حتي در اسناد بينالمللي نيز قيد برميدارد اما منع تفتيش عقيده مطلق است. ممكن است با مفاهيمي برخورد كرده باشيد كه با حقوق شهروندي در ارتباط هستند. بهطور مثال، حقوق ملت مفهومي است كه در قانون اساسي ما آمده و قبل از آن نيز مفهوم Nationيا ملت در اروپا از قرن هفدهم به بعد به كار رفته است. در فصل سوم قانون اساسي ما، حقوق ملت همان حقوق انسان است كه ذيل اين عنوان مطرح شده است. اما بايد توجه كرد كه جوهره و ماهيت آن عام انساني است يا فقط منحصر به اتباع كشور ايران است. حقوق ملت در قانون ما گاه حقوق عام انساني را شامل ميشود اما زماني نيز به تعريف كلاسيك حقوق شهروندي محدود ميشود. حقالناس مفهوم ديگري است كه در ادبيات فقهي ما مطرح ميشود و در حوزههايي كاملا با حقوق بشر به عنوان يك مفهوم عام انساني همپوشان است اما دامنه شمول آنها باهم تفاوتهايي دارد. اگر به فكر و ذهن خود عليه ديگري بد راه بدهيد نقض حقالناس است و عواقب دنيوي و اخروي دارد مثل داشتن سوءظن به ديگري، اما در ادبيات حقوق بشر تا زماني كه مطلبي را بيان نكردهايد مسووليتي متوجه شما نيست. حقوق عامه نيز كلمهاي است كه در اصل 156 قانون اساسي به كار رفته است با اين مضمون كه قوه قضاييه بايد احياي حقوق عامه كند. اينجا حقوق عامه همان حقوق بشر ميشود زيرا همه انسانها را دربرميگيرد و قيدي نيز ندارد.
حقوق اساسي مفهوم ديگري است كه به دو معنا به كار ميرود؛ منظور از حقوق اساسي، حقوق پايه و زيربنايي است كه در قانون اساسي نيز به رسميت شناخته شده است اما حقهاي ديگر كه در قوانين پراكنده براي افراد جامعه شناخته شده حقوق غيراساسي و غيرمبنايي است. معناي ديگر حقوق اساسي دقيقا مترادف با حقوق بشر است. يكي ديگر از مباحثي كه در ادبيات تخصصي بسيار مطرح ميشود و به ويژه جامعه شناسان در آن بسيار ورود كردهاند مسووليت شهروندي است. نميتوان از حقوق صحبت كرد اما مسووليتهاي شهروندي را ناديده گرفت. برخي از حقوقدانان نيز ميگويند كه يكي از تفاوتهاي حقوق بشر و حقوق شهروندي در اين است كه اكثر ادبيات حقوق بشر، حقمحور است اما در ادبيات حقوق شهروندي مرتب اين حق و مسووليت شهروندي مطرح است. اخلاق شهروندي، مبحث ديگري است كه در كشورهاي اروپايي براي آن دورههاي دانشگاهي برگزار ميكنند تا اين مباحث را وارد نظام اخلاقي و ارزشي افراد كنند.
مهمترين منابع و گستره حقوق شهروندي
منبع در دانش حقوق به معناي قالب و پوسته و ظرفي است كه در آن به دنبال بايدها و نبايدها هستيم. مقررات موضوعه يعني قانون هر كشور يكي از بهترين منابع حقوق شهروندي و رويههاي قضايي نيز يكي ديگر از منابع آن است. در هر جامعه نبايد لزوما در قوانين و رويههاي قضايي به دنبال منابع حقوق شهروندي گشت بلكه عرف، رويهها و سنتهاي اجتماعي نيز اثرگذارند. البته اين عرفهاي اجتماعي پويا هستند، به اين معنا كه ممكن است بهتر شوند يا تنزل كنند. در همه جوامع به يك اصول كلي حقوقي اعتقاد دارند و اين آخرين اصل كلي حقوقي است. بعد از منابع به گسترههاي حقوق شهرندي ميرسيم كه بر اساس فرمولهاي مختلفي
قابل استخراج است. يكي اين است كه گستره اين حقوق را بر اساس موضوع حقها بيرون بياوريد. بهطور مثال حقهاي سياسي يا حقوق اقتصادي، فرهنگي و... كدام است. مدل ديگر اين است كه ارايه ليست حقها بر اساس گروههاي بهرهمند از حق را مدنظر قرار دهيم. بهطور مثال حقوق زنان، حقوق كارگران، حقوق كودكان و... روش ديگر، بر اساس تقسيمبندي نهادهاي ذيربط است؛ مثل حقوقي كه به دستگاههاي بهداشتي، دستگاههاي قضايي و دستگاههاي مديريت شهري و... مربوط ميشود. ميتوان گستره حقوق شهروندي را جغرافيا و موقعيت زماني و مكاني ارايه كرد. مثل حقوقي كه فقط مختص ايرانيان مقيم داخل كشور يا حقوقي كه براي ايرانيان خارج از كشور است. اگر اين تنوعات فرهنگي در نظر گرفته نشود نتيجه آن، تدوين سندهاي كلي است كه در هيچ موقعيتي به كار نخواهد آمد.
مراحل تحقق حقوق شهروندي
براي تحقق حقوق شهروندي، سه مرحله بايد طي شود، در دنيا نيز بر اساس اين سه مرحله كشورها را ارزيابي ميكنند. اينكه حقوق شهروندي را تا چه ميزان مورد شناسايي قرار دادهاند و كشورها بايد حتما بر اساس قانون ميزان شناخت خود را نشان دهند. اگر كشوري از عهده اين كار برنيايد نشاندهنده اين است كه در مرحله اول مانده و به عنوان صاحب حق به رسميت شناخته نخواهد شد. مرحله دوم، اجراي حقوق شهروندي است. ممكن است نظامي حقوق شهروندي را روي كاغذ شناسايي كرده باشد اما آن را اجرا نكند. بنابراين، براي اجراي حقوق شهروندي در اسناد حقوقي، تعهدات مختلفي براي دولتها ذكر شده است. اما ممكن است در كشوري، حقوق شهروندي هم بهخوبي شناسايي شده باشد و هم اجرا شود اما آيا اين كافي نيست. ممكن است عنصري در آن دستگاه و سازمان تخلف كند، بنابراين نهادهايي لازم است تا اجراي حقوق را تضمين و نقض حق را جبران كند. بهطور مثال سال گذشته براي حوادث كهريزك دادگاههايي برگزار شد اما آيا جبران صورت گرفت؟ البته به چهار نفر اعلام شد كه ميتوانند ديه دريافت كنند كه هيچكدام نيز نپذيرفتند اما آيا واقعا فقط چهار نفر آسيب ديدند؟ بنابراين، يك سيستم تا وقتي كه شناسايي، اجرا و تضمين و جبران حقوق را نداشته باشد، نميتواند ادعا كند كه نظام حقوق شهروندي پيشرفتهايي دارد.
مطلق يا مقيد بودن حقوق شهروندي
بحث ديگري وجود دارد مبني بر اينكه آيا حقوق شهروندي مطلق است يا مقيد. در همهجاي دنيا مطلق بودن حقوق شهروندي را انكار ميكنند و در همه جا قيد و محدوديت براي آن وجود دارد. البته بعضي از حقها مطلق است مثل منع بردگي، مصونيت شكنجه و منع تبعيض، كه قاعده كلي آن مطلق است اما در مصاديق آن اختلاف وجود دارد. در مورد نوع و سطح محدوديتهاي حقوق نگاههاي متنوعي وجود دارد. چندين ديدگاه در مباحث اختصاصي وجود دارد كه در اين جلسه مجال باز كردن آن وجود ندارد و من فقط به طرح دو ديدگاه كه ما در كشور خود با آن مواجه هستيم، بسنده ميكنم. يك ديدگاه كه درباره آن كتاب نوشته شده و صاحبنظران معروفي از آن دفاع ميكنند، حقوق شهروندي و محدودههاي آن را نسبي ميداند و معتقد است كه محدوديتهاي آن به صلاحديد حاكميت بستگي دارد. آنها ميگويند كه حقوق شهروندي يعني حقوقي كه رنگ و لباس جامعه معين را به خود گرفته است، بنابراين بايد متناسب با همان جامعه باشد. اين افراد در بهترين حالت، معتقدند طبيعي است كه هر شهروندي كه خير بيشتري به جامعه برساند از حقوق بيشتري برخوردار باشد و هر شهروند مولد خير كمتر، محدودتر ميشود. در مقابل آن، نظريه منعطف و پويا بودن حقوق شهروندي با تاكيد بر مطلق بودن برخي حقها، ميگويد كه گرچه حقوق شهروندي منعطف و پويا است و مدام ليست حقها افزايش پيدا ميكند اما براي تعيين محدودهها بايد به مطلق بودن برخي از حقها مقيد بود؛ مثل كرامت انساني كه نميتوان بر آن قيدي وارد كرد و اين، يكي از مهمترين بحثهاي مورد اختلاف بين جريانهاي فقهي و سياسي جامعه ما است.
ارتباط حقوق شهروندي با تعهدات بينالمللي كشورها
كشورها در زمينه نحوه ارتباط حقوق شهروندي با تعهدات بينالمللي كشورها در زمينه حقوق بشر، به سه دسته تقسيم ميشوند؛ برخي، حقوق شهروندي موجود در قوانين داخلي خود را همارزش با موازين بينالملل ميدانند. برخي، قواعد بينالمللي را و برخي ديگر نيز حقوق داخلي خود را برتر ميدانند. دسته آخر در سطح جهاني با مشكل مواجه ميشوند زيرا جامعه جهاني از آنها مسووليت ميخواهد. اما در اين ارتباط سهگانه، كساني كه قايل به داخل كردن موازين بينالمللي در نظام داخلي و استفاده از آنها هستند، سعي ميكنند حقوق شهروندي خود را فربهتر كنند. اما كساني كه سعي در كمتر در معرض ديد قرار دادن موازين بينالمللي در قوانين داخلي خود هستند همواره در رابطه با حقوق شهروندي با مشكل مواجه ميشوند.
ضرورت حقوق شهروندي
ضرورت حقوق شهروندي در كشورها حول سه محور اثبات ميشود؛ محور اول، اينكه تجربيات جامعه بشري ثابت كرده عدم رعايت حقوق شهروندي و كرامت انسان، جنگ، كشتار و بيرحمي را در پي خواهد داشت. در محور دوم، برخي بر اقتضائات زيست دنياي جديد تاكيد ميكنند و خيلي به مباحث پيشيني كاري ندارند. اما در سومين محور، عدهاي ديگر معتقد هستند كه راه رسيدن به اهداف مطلوب اين است كه ما بايدها و نبايدهاي مختلف را داشته باشيم زيرا در غير اين صورت هيچ نقشه راهي براي رسيدن به توسعه، رفاه، آسايش عمومي و يك جامعه اخلاقي نخواهيم داشت.