اجراي شرط سني براي اكران «لانتوري» در سينماها
مردم را به خودآگاهي برسانيم
سعيد معيدفر
جامعهشناس
اجراي قانون شرط سني براي يك فيلم سينمايي، برنامه تلويزيوني، نمايشي روي صحنه، كتاب و تمام محصولات فرهنگي و هنر، كاري بسيار درست و صحيح است. كودكان و نوجوانان و گروههاي سني مختلف در كنار اينكه بايد محصولات فرهنگي مناسب با سن خود داشته باشند، نبايد در مواجهه با محصولاتي قرار بگيرند كه مناسب سن آنها نيست و ممكن است با ديدن صحنهاي خشونتآميز يا ناخوشايند، خواندن مطالبي سنگينتر از سن خود و ديدن برنامههايي نامناسب براي ادراك متفاوت سني، تحتتاثير قرار بگيرند و اين تاثيرات در روند تربيت و بلوغ آنها مخرب باشد. اگر اين موارد در تربيت گروه سني كودك و نوجوان رعايت نشود، اثرات مخرب اين در معرض كالاي فرهنگي نامناسب بودن، در آينده تاثيرات خود را نشان ميدهد. بنابراين رعايت چنين موردي چه از سمت خانوادهها، چه مجريان فرهنگي و اهالي يك جامعه اتفاقي بسيار پسنديده و درست است. اما نكتهاي كه وجود دارد و بايد به آن توجه كرد، اين است كه اجراي اين شرط سني، نبايد فقط يك قانون باشد كه توسط مديران قانوني اجرا ميشود. در جوامع توسعه يافته براي مخاطبين محصولات فرهنگي، اهميت قايل ميشوند و موضوع را به خود آنها واگذار ميكنند. در واقع افراد جامعه در چنين جوامعي به آن رشد اجتماعي و اخلاقي رسيدهاند كه خودشان متوجه باشند چه محصولي براي چه گروه سني مناسب است و در يك آگاهي و خود مراقبتي كامل، مواجهه با اين آثار را كنترل كنند. در چنين جوامعي مديران براي شناخت و درك مخاطب ارزش قايلند و اين نشان ميدهد كه آن جامعه به بلوغ و رشدي رسيده است كه ميتواند معيارهاي اجتماعي را به درستي تشخيص دهد و براساس آنها عمل كند. اما در جوامع توسعهنيافته يا جوامعي كه همچنان در حال تمرين رفتارهاي شهروندي سالم هستند، واكنشها هم معكوس است. در چنين جوامعي بايد مردم را به اين درجه از رشد و آگاهي برسانيم كه خود تشخيص درستي و غلطي را بدهند و بدون اينكه قانوني براي مراقب بودن و مواظبت كردن وجود داشته باشد، مردم ياد بگيرند كه خود را در مسير مواجهه با كالاي فرهنگي نامناسب براي گروههاي سني مختلف قرار ندهند. اين آگاهي و اطلاعرساني بسيار مناسبتر از وضع قانون و مراقبت اجرايي است. بايد هشدار داده شود، اطلاعرساني شود و سطح آگاهي جامعه افزايش داده شود. زماني كه بلوغ اجتماعي در مردم يك جامعه وجود داشته باشد، بسياري از مشكلات فرهنگي هم به دست خود مردم و نه نهادهاي مسوول حل ميشود. اگر مردم بدانند كه نبايد فرزندان خود را در مواجهه با آثار نامناسب قرار دهند، مسيري كه طي ميشود، بسيار بهتر از مسيري است كه در آن مجبور به ممانعت از حضور كودكان و نوجوانان در سينما ميشويم. چون در عصر تازه و با وجود دسترسيهاي آزاد و راحت به تمام اطلاعات و خوراكهاي مختلف، به هرحال كودكان و نوجوانان در معرض خطر قرار ميگيرند و وقتي نميشود به اين سادگي اين اتفاق را كنترل كرد، بهتر است در مسير تلاش براي رشد و بلوغ اجتماعي قدم برداشت تا در چنين شرايطي و در جهاني كه روزبه روز دسترسيها بيشتر ميشود، مراقبت دروني در خانواده اتفاق بيفتد. براي رسيدن به چنين خودآگاهي و رشدي، مهمترين وظيفه اطلاعرساني و فرهنگسازي است. رسانهها بايد هشدار دهند كه در دنيايي هستيم كه با محدوديتهاي بيروني نميشود اتفاقي را كنترل كرد و مديران هم براي اطلاعرساني به خانوادهها و آگاهيسازي برنامههاي مختلف را اجرا كنند. با چنين روشهايي شهروندان خود مراقب اتفاقها هستند و حتي ممكن است در مواجهه با يك اثر نامناسب، آنها باشند كه به مديران هشدار ميدهند و ميخواهند كه محصولات نامناسب براي قشر كودك و نوجوان با كنترل و هشدارهاي بيشتر در بازار كالاهاي فرهنگي وجود داشته باشد. چنين مسيري بسيار بهتر و مفيدتر از اجراي قوانين محدودكننده و با اثرگذاري كوتاهمدت است.