اين متان لاكردار
سيدعلي ميرفتاح
- شما يه يادداشت هم درباره فيزيك كوانتوم بنويسي ديگه فكر كنم جنست جور شه.
- مسخره ميكني؟
- نه جناب علامه. شما ماشاءالله واردي، هفت روز هفته چيز مينويسي. از هر انگشتت صدتا هنر ميريزه. سياسي نمينويسي كه مينويسي، فرهنگي نمينويسي كه مينويسي، هنري نمينويسي كه مينويسي، اتفاقا يه روز ديدم اقتصادي هم نوشتي و گريزي به آدام اسميت زدي و بحث عرضه و تقاضا و ضريب جيني و ضريب فلاكت و بدبختي و قيمت نفت و اوپك و...، تاريخي هم كه همه شهر ميدونن تاريخ تو مشتته و به خصوص به تاريخ سه هزار سال اخير تسلط داري و متخصصش هستي. فقط اين وسط تواضع ميكني، خفض جناح ميكني، چي ميكني نميدونم كه به مسائل علمي كمي تا حدودي بيتوجهي ميكني. نه به شيمي ميپردازي، نه به نانو، نه به جراحي مغز و اعصاب و نه مكانيك جامدات و سيالات. البته اينا مباحث جذابي نيستند و ممكنه باعث ريزش مخاطب بشن اما فيزيك كوانتوم ميدونم كه روش مسلطي و ميتوني نقبي به عرفان نظري بزني و از اون طريق به رابطه خاص شمس و مولانا و تاثير عرفان بر روابط ديپلماتيك بپردازي.
- داري دستم مياندازي؛ نه؟ بعدا ميخواي با رفيقات بهم بخندي كه اين يارو، يابو ورش داشته كه ميتونه تو همه چي اظهارنظر كنه؟
- من غلط بكنم. شما خودت رو دست كم نگير برادر. ماشالله علامه دهري. روزنامهها رو نقد ميكني، رفتار مسوولان رو زير سوال ميبري، سياستهاي مملكت رو به چالش ميكشي. . . شما تو تشخيص مصلحت هم هستي؟
- چطور؟
- آخه ديدم خيلي به مسائل كلان مملكت مسلطي و از يك موضع بالا به وزير و وكيل و معاون و مديركل امر و نهي ميكني، گفتم شايد اخيرا به عضويت مجمع دراومدي.
- نه نه. من مسووليتي تو كشور ندارم. من صرفا يه روشنفكر منتقدم كه سعي ميكنم با نگاه خاصي اخبار و اوضاع مملكت رو رصد كنم.
- آفرين، آفرين. اما خودت رو محدود به ايران نكن. شما اتفاقا خيلي به منطقه هم تسلط داري و حيفه كه خودت رو محدود به مسائل ايران كني. بحث خاورميانه، بهار عربي، آينده عربستان. . .
- منطقه يه چيز جدا از دنيا نيست. نميشه منطقه رو بشناسي اما اروپا رو نشناسي. نميشه اروپا رو بشناسي اما امريكا رو نشناسي. ضمن اينكه شناخت امريكاي شمالي در گروي شناخت امريكاي جنوبيه. كوبا، ونزوئلا، اروگوئه، نيكاراگوئه، بوليوي و. . . است.
- لاكردار دنيا عين تخم مرغ تو دستتهها.
- بالاخره هر كسي تو اين مملكت يه وظيفهيي داره و وظيفه من هم دانستن و شناختن اين دنياي پيچيده بوده.
- اجازه بده من يه كم اسفند برات دود كنم. . .
- اي بابا اين حرفا چيه. دانستههاي من در برابر درياي ندانسته هام قطره هم نيست. تا بدانجا رسيد دانش من/ كه بدانم همي كه نادانم. ما هنوز خيلي چيزاس كه بايد مطالعه كنيم.
- اي والله تواضع و فروتني... ميشه چندتا كتاب خوب هم به من معرفي كنين.
- كتاب خوب زياده. دنبال چي هستي؟ دوست داري چي ياد بگيري؟
- دوست دارم عين شما هر چي كه گذاشتن جلوم، لااقل به اندازه يه ستون روزنامه دربارهاش بنويسم.
- اين خيلي سخته. بايد حالا حالاها دود چراغ بخوري،
شب زنده داري كني، كتاب بخوني، فكر كني، انديشه كني، ارتفاع بگيري و از موضع بالا به جهان نگاه كني.
-اي والله. ارتفاع. ارتفاع خيلي مهمه. برا همينه كه ميتوني درباره همه چي بنويسي.
- بله. بله. من درباره همه چي ميتونم بنويسم.
- همه چي؟
- همه چي.
- مثلا ميدوني چرا نسل دايناسورها منقرض شد؟
- اكي؟ اينكه خيلي ساده است. توليد متان. چون اونها سبزيجات زياد ميخوردن طبيعي بود كه توليد گاز متانشون بالا بره. اونقدر بالا رفت كه با يه جرقه دود شدن رفتن هوا...
- اون وقت كرگدنها چرا موندن؟ اونا هم مگه سبزيجات نميخوردن و متان توليد نميكردن؟
- چرا؛ اما نياز داشتن تا بمونن و يه نفر از نسلشون باقي بمونه تا روي تو بچه قرتي رو كم كنه كه من رو دست نندازي و كرگدن نامه رو مسخره نكني. وقتي دادم بچه محلامون تبروندنت، اون وقت ميفهمي كرگدنا برا چي منقرض نشدن... آخرين بارت باشه از من انتقاد ميكنيا؛ پر رو.