نگاهي به كتاب فلسفه هنر هايدگر
رويداد شفاف حقيقت
مجتبي حديدي
فلسفه هنر هايدگر نوشته جوليان يانگ با ترجمه امير مازيار توسط نشر گام نو به چاپ سوم رسيد. اين كتاب با تيراژ 1100 نسخه و با قيمت 19500 تومان روانه بازار نشر شد و در بيست ونهمين نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران عرضه شد.
جوليان يانگ استاد فلسفه در دانشگاه اوكلند است و برخي آثار او از اين قرارند: اراده و عدم اراده (پژوهشي در فلسفه آرتور شوپنهاور1987)- فلسفه هنر نيچه (1992)- هايدگر، فلسفه، نازيسم (1977)- نوع نگاه هايدگر به مقوله هنر و امتداد فلسفه هستيشناسانه هايدگر در ارتباط دوجانبه انسان با هنر در اين كتاب توسط جوليان يانگ مطرح ميشود. ترجمه روان امير مازيار با توجه به دشواري مفاهيم مطرح شده در اين كتاب باعث ميشود مخاطب به آساني تفهيم شود. البته يكي از خاصيتهاي ترجمه كتب فلسفي همان فراواني پاورقيهاست. با توجه به انتقال ساختار زباني از كشور مبدا و همچنين وفاداري به اصل اثر، مترجم در طرح مسائل و استفاده بجا از پاورقي نيز موفق بوده است. چرا كه پاورقي عضو لاينفك در ترجمه آثار مشكل مانند نيچه و هايدگر محسوب ميشود. اين كتاب در 4 بخش با نامهاي منشأ اثر هنري، هولدرلين: متون اوليه، هولدرلين متون متاخر و هنر مدرن بهصورت كاملا تفصيلي مقوله هنر را از ديدگاه هايدگر شرح ميدهد و نظرياتي را به اشتراك ميگذارد. در بخش نخست از موافقت هايدگر با هگل راجع به مرگ هنر سخن ميگويد. هايدگر به نقل از هگل ميگويد «هنر ديگر براي ما والاترين حالي كه در آن حقيقت براي خود وجود مييابد، به حساب نميآيد. شايد كسي آرزو برد كه هنر به پيشرفت و كمال خود ادامه دهد، اما قالب هنر از اينكه والاترين نياز روح باشد فرو افتاده است. هنر براي ما از وجهه وظيفه والايش، امري در گذشته است و چنين خواهد ماند.»
دلايل متعددي در اين كتاب هست كه هنرهاي عصر مدرنيته را از بزرگي ساقط ميداند و البته دليل اصلي هايدگر زيباييشناسي است. چرا كه زيباييشناسي بر اثر هنري تسلط دارد. خطاي تاريخي زيباييشناسي اين بوده است كه ما ادراك را تجربه ميخوانيم و شيوه نگاهمان تغيير كرده است. با ادراك، لذت هنري حاصل ميشود اما هنر در ساحت تجربه ميميرد. هايدگر مشخصه اصلي زيباييشناسي را بيطرفي ميداند. ساحت سوژه نبايد از منظر خاصي ديده شود چرا كه زيباييشناسي را محدود ميكند. اما اگر همه پيوندهاي سوژه به پيرامون محدود و ممنوع شوند چه باقي ميماند؟
در بخش روشنگري و زيباييشناسي ماهيت مابعدالطبيعه و دخالت آن در امر زيبا را مردود ميشمارد. هايدگر معتقد است كه تئوريها هنر را نميسازند اما تئوري يكي از تمهيداتي است كه فضايي را براي هنر به وجود ميآورد. در بخش گسترش مفهوم هنر ابهاماتي جدي از سمت هايدگر نشان داده ميشود. اين بخش منظر اصلي هنر از ديدگاه هايدگر را نشان ميدهد و عنوان ميسازد كه از ديدگاه او هنر يكي از روشهايي است كه در آن حقيقت روي ميدهد. در امتداد بخش منشأ اثر هنري هايدگر سوال ديگري را مطرح ميكند: «اما زبان چيست؟ هايدگر با شعر خواندن، زبان وضعيت را مبهم ميسازد. با اين ترادف كه زبان عالم را ميآفريند. اينگونه معنا ميشود كه شعر نامگذاري آغازين خدايان و ذات اشياست از آنجا كه ظاهرا شعر متضمن يك شاعر است، نتيجه ميشود كه عالم آفريده شاعر است واين امر بارديگر ما را به فهم پرومتهاي رابطه اثر-عالم ميكشاند» (ص64). ضرورتي نيز در كار نيست كه ما زبان را آفريده شاعري نخستين بدانيم چرا كه زبان صرفا به تصديق عالم نميپردازد بلكه آن را فرافكني ميكند. او زبان را يك عمل اجتماعي ميداند و به اين مهم ميرساند كه زبان عالم را خلق ميكند نه اثر هنري را. چرا كه اثر هنري عالم را واضح ميكند، يعني از ناپيدايي به مريي بودن ميرساند. هايدگر هنر بزرگ را همگاني معرفي ميكند و راجع به آن ميگويد «پس هنر بزرگ رويداد شفاف حقيقت است، يعني پديدار شدن عالم در اثر است. به اين صورت كه زمين از طريق عالم ظاهر ميشود» ( ص90)
در واقع هايدگر در تعارضهاي بنيادين سوژهها به رفع اشكال منطقي از آنان ميپردازد. تقابل، يكي از پديدههايي است كه در فلسفه، هايدگر را به خود مشغول داشته و براي عبارت پيوند داشتن در عين تمايز كوشش كرده است. او به منشأ نيز ميپردازد و ميگويد از سويي تناقض موجود در آثار هولدرلين باعث ميشود از 1930 تا ميانه دهه 1940 هايدگر دلمشغول آثار او بشود. پرسش پيش رو اين است كه چرا هايدگر تناقض موجود را نمييافت تا سرمشق ديگري مطرح كند كه حداقل منطبق بر آثار هولدرلين باشد؟ جوليان يانگ پاسخ ميدهد كه شكست انحصار سرمشق يونان از جانب هايدگر صرفا در نتيجه انديشه در باب هولدرلين صورت نگرفت، بلكه در نتيجه فهم عميقتر هايدگر از شعر هولدرلين و شروح شاعرانه هولدرلين در باب شعر رخ داد. در امتداد كتاب به شعر و انديشه و سياست ميپردازد و فاصلهگذاري بين شاعر و متفكر را به وجود ميآورد. نويسنده هولدرلين را در اينجا متفكري مطرح ميكند كه انديشههايش برابر انديشههاي هايدگر است. نگاه هايدگر به مرگ خدايان (برخلاف نيچه) در اين جمله است كه خدايان بازگشت ميكنند و خدايان جدا شده يونانيان را با خدايان حقيقي ما يكي ميداند. يانگ، يونانگرايي هايدگر را ظالمانه ميخواند و هولدرلين را متهم ميسازد به اينكه تفاوت بين اخلاق يوناني و مسيحي را درك نكرده است «زيرا تغيير شكل اساسي اخلاق يوناني را در خلال مواجهه با فضايل نجيب مسيحيت فهميده بود»
(ص 138) در بخشهاي ديگر اين كتاب 280 صفحهاي مسائلي مانند از امر والا به امر مقدس، هنرمندان، طبيعت گرايي، هنر آسياي شرقي و هنر انتزاعي ميپردازد.