• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3610 -
  • ۱۳۹۵ شنبه ۶ شهريور

مرگ قطره‌چكاني

سيد علي ميرفتاح

مرگ حق است. حالا كه خبر مرگ داود رشيدي كام‌مان را تلخ كرده بي‌اختيار ياد مرگ قطره‌چكاني مي‌افتم. اين تعبير را خدا بيامرز شمس آل‌آحمد به‌كار برده بود. حالا كه مناسبتش پيش آمده من هم به شما مي‌گويم اگر خدا بخواهد و براي همه رفتگان آرزوي آمرزش و آرامش دارم؛ براي خودمان هم. وقتي يك نفر از بزرگان و نامداران به رحمت خدا مي‌رود، رسم است كه نويسندگان انشاي سوزناك بنويسند و هنرمندان جملات نغز بگويند و شاعران اشعار تاثيرگذار بسرايند و روزنامه‌نگاران گزارش‌هاي احساسي بنويسند تا مخاطبين را به گريه بيندازند يا بازماندگان را به قدر و مرتبه متوفي تذكار دهند. حالا هم كه شبكه‌هاي مجازي رونق گرفته‌اند اين رسم به مردمان عادي سرايت كرده و اكثر كاربران شبكه‌هاي مجازي، در چنين مواقعي، همين‌كار را مي‌كنند. قبلا كه از شبكه‌هاي مجازي خبري نبود اين رسم منحصر مي‌شد به نويسندگان و هنرمندان و نامداران. خاطرم هست آقاي آويني كه به شهادت رسيده بودند، اكثر هنرمندان و شاعران و نويسندگان در يادنامه‌ها و ارج‌نامه‌ها و فيلم‌هاي ايشان جمع مي‌شدند و در تجليل از شخصيت ايشان جملات نغز و تاثيرگذار مي‌گفتند. فيلم «مرتضي و ما» را اگر ديده باشيد عرض مرا تصديق مي‌كنيد كه تجليل از شخصيت بزرگان عادت قديمي ما است... در فيلم «مرتضي و ما» اما شمس‌آل‌احمد از جنس ديگري حرف زد. من آن موقع منظور شمس را ملتفت نشدم. مانده بودم چرا به جاي اينكه در ستايش آقاي آويني بگويد از تلخي مرگ عزيزان مي‌گويد. اعتراف مي‌كنم كه راز حرف شمس را بيست و چند سال بعد فهميدم. شمس در فيلم مرتضي و ما بر خلاف رويه‌اي كه بقيه پيش گرفتند و در وصف خصال نيكوي شهيد حرف زدند گفت كه خبر مرگ عزيزان عين مرگ قطره‌اي است. مرگ قطره‌چكاني. به خصوص وقتي آدم پا به سن مي‌گذارد هر خبر مرگي را كه مي‌شنود انگار چيزي از عمرش را از دست مي‌دهد. من حرف شمس را به ساعت شني تعبير مي‌كنم. مثلا وقتي مي‌گويند آويني به رحمت خدا رفت بخشي از شن‌هاي عمر ما بازمانده‌ها مي‌ريزد، مي‌گويند جمشيد ارجمند به رحمت خدا رفت قطرات ديگري از عمر مي‌چكد... من آن موقع جوان بودم و هيچ نمي‌دانستم اين قطرات عمر كه چكه چكه از وجودمان دور مي‌شوند تا چه حد دردناكند اما حالا كه پا به سن گذاشته‌ام و خود را به مرگ و به مردن نزديك‌تر مي‌بينم راز حرف شمس آل‌احمد را بهتر مي‌فهمم. به خصوص هر وقت كه مي‌شنوم آشنايي، رفيقي، بزرگي، نامداري به رحمت خدا رفته ياد شمس‌آل‌احمد مي‌افتم مي‌گويم نور به قبرت ببارد مرد كه اينها همان قطرات عمر ما هستند كه بر خاك مي‌ريزند. داود رشيدي آنقدر معروف و خوشنام بود كه نيازي نيست ويژگي‌هاي او را برشماريم. او نيازي ندارد كه بنشينيم و از هنرمندي‌هاي منحصر به فردش حرف بزنيم و به همديگر يادآوري كنيم كه چه نقش‌هاي ماندگاري را بازي كرد. اما اين نكته را شايد بد نباشد بگويم او بخشي از عمر ما بود كه به رحمت خدا رفت. هنرمندان از آن جهت كه خاطرات تلخ و شيرين ما را مي‌سازند مرگ‌شان مترادف است با مرگ بخش‌هايي از وجود ما. مرگ قطراتي از عمر ما. همان تعبير شمس آل‌احمد؛ داود رشيدي كه به رحمت خدا رفت،  قطراتي از عمر ما نيز به رحمت خدا رفته است... اين هنرمندان چه بخواهند و چه نخواهند درون دل طرفداران‌شان زندگي مي‌كنند. هنرمندان بخش‌هايي از وجود ما هستند. از اين حيث ما با داود رشيدي زندگي و با او مراحل مختلف حيات را تجربه كرده‌ايم. حالا كه مي‌شنويم او مرده، چه بخواهيم و چه نخواهيم بخش‌هايي از وجود ما هم مي‌ميرد. مرگ قطره‌چكاني... مرگ حق است و از آن گريزي نيست. خوب است كه به خودمان يادآوري كنيم كه مي‌ميريم و عنقريب پيمانه عمرمان سرمي‌آيد. بهترين وقت يادآوري مرگ همين مواقعي است كه خبر مرگ هنرمندان مي‌رسد و به چشم مي‌بينيم كه بخشي از خاطرات‌مان مي‌ميرد. بلكه بخشي از وجودمان مي‌ميرد. اما يك نكته ديگر هم قابل تامل است. هنرمندان از اين حيث كه عاشقند و عاشقانه زندگي مي‌كنند جاوداني مي‌شوند. اين را به تعارف نمي‌گويم. اين هم اتفاقا يك راز عجيبي است كه اگر كسي بتواند جانش را با جان عالم پيوند بزند ناميرا مي‌شود. هنرمندان از اين جهت كه دل به معشوق ازلي و ابدي مي‌سپارند نمردني مي‌شوند. از يك جهت مي‌ميرند زيرا كه مرگ حق است و از يك جهت نمي‌ميرند زيرا جان‌شان با جان جهان پيوند خورده. از يك جهت مي‌ميريم و از جهت ديگر در زمره جاودانان عالم قرار مي‌گيريم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون