• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3107 -
  • ۱۳۹۳ شنبه ۲۴ آبان

گفت‌وگو با هوشمند هنركار، بازيگر نمايش «مهاجران»

از غربتي به غربت ديگر

  پانته‌آ مرادي/  نمايش «مهاجران» نوشته اسلاومير مروژك به كارگرداني مهرداد خامنه‌يي با موضوع دو مهاجر كه هر كدام به دليلي سرزمين خود را ترك كرده و راهي كشوري ديگر شده‌اند، در تالار نمايش اداره تئاتر روي صحنه است. هوشمند هنركار يكي از بازيگران اين نمايش دو پرسوناژي است. او نقش شخصيت روشنفكر را در اين نمايش ايفا مي‌كند؛ شخصيتي كه او هم براي ترك سرزمين خود و راهي شدن به غربت دلايل خودش را دارد. هم‌خانگي اين شخصيت روشنفكر با يك كارگر تضادهايي را ايجاد مي‌كند كه براساس آن درام داستان شكل مي‌گيرد. هنركار سال‌ها به عنوان بازيگر و كارگردان در تئاتر فعاليت كرده و خود نمايش «كارول» را براساس نوشته مروژك كارگرداني كرده است. خامنه‌يي كه مدت‌ها ساكن خارج از كشور بود، بعد از بازگشت به ايران «مهاجران» را در سه نوبت اجرا كرده كه هر بار گروه بازيگران متفاوت بوده است. اين نخستين اجرايي است كه به گفته خامنه‌يي نمايش به متن مروژك نزديك‌تر شده و دو شخصيت اصلي نمايش مردان هستند. در گفت‌وگو با هنركار از «مهاجران» و جايگاه نمايش‌هايي از اين دست در تئاتر ايران صحبت كرديم.

مديريت جديد تئاتر يكي از بدترين مديريت‌هايي بوده كه تئاتر تاكنون به خودش ديده. نسبت به تئاتري‌ها به‌شدت بي‌احترامي شده است، عوامل غيرتئاتري در تئاتر حضور پيدا كرده‌اند از جمله خود مديركل كه اساسا يك عامل تئاتري نيست و نسبت به تئاتر شناختي ندارد و متاسفانه بعد از يك‌سال و اندي هنوز تعريف روشني از تئاتر ندارد و نمي‌داند تئاتر چيست

 ويژگي‌هاي نمايش «مهاجران» چه چيزهايي بود كه موجب شد حضور در اين كار را بپذيريد؟

قطعا چند دليل عمده وجود داشت، اولي خود متن و موضوع مهاجرت. مهاجرت بحثي ماندگار است و هيچگاه كهنه نمي‌شود، همواره بحث مهاجرت يكي از بحث‌هاي اساسي بشر بوده، هست و خواهد بود. مي‌توان گفت اين مهاجرت است كه تاريخ بشر را شكل داده است، تاريخ بشر سرشار از مهاجرت‌هاست و در برهه‌هاي مختلف تاريخ هجرت و كوچ باعث تحولاتي در روند تاريخ شده است.
دليل بعدي پذيرش گروهي است كه مي‌خواهي با آنان كار كني و به آنان اعتماد مي‌كني و اين موقعيت را زماني مناسب مي‌داني كه با آنان كاري تئاتري انجام دهي؛ يك گروه خوب و منسجم و قابل احترام.
يكي از دلايل اصلي كه يك بازيگر كاري را مي‌پذيرد، نقشي است كه پيشنهاد مي‌شود؛ نقشي كه آن امكانات را براي عرق‌ريزان روح و خسته كردن به وجود مي‌آورد. اينكه نقش سرسري نيست كه تو هرچقدر هم خلاقيت بروز دهي نتواني از مرحله‌يي آن را بالاتر ببرد. نقشي كه در «مهاجران» ايفا مي‌كنم، نقشي است كه يك بازيگر مي‌تواند در آن خطي را طي كند و روندي را ادامه دهد، بر اين اساس نوع نقش در پذيرفتن اين كار اهميت زيادي داشت.

 شخصيت آآ را چطور ديديد؟ اين نقش چقدر جاي پرداخت و چكش‌زني داشت؟

اين دو بخش دارد، يكي بخشي كه به متن مي‌پردازد و بخش ديگر نقش. آنچه به متن مي‌پردازد براين اساس است كه من مروژك را مي‌شناختم و كارهايش را خوانده بودم و متن او را كار كرده بودم. اساسا شخصيت‌هاي مروژك بي‌نام هستند و نويسنده شخصيت را آآ خطاب مي‌كند اما اين اسم نيست، البته بي‌نام بودن به اين معنا نيست كه اين شخصيت شكل نگرفته و تو هر كاري كه مي‌خواهي مي‌تواني با او انجام دهي. اين انتخاب مروژك است كه شخصيت‌ها همديگر را به نام خطاب نمي‌كنند.
فضايي كه نمايش دو شخصيته براي تو فراهم مي‌كند، كاري است كه من در آن بازي داشتم و تجربه كارگرداني آن را هم از سرگذرانده‌ام. «كارول» سه بازيگر دارد و «آينه»، «سلام و خداحافظ» و «پرده‌ها از راه مي‌رسند» دو بازيگر. اين فضاي جمع‌و جور براي من جذاب بوده است و با توجه به تمام امكاناتي كه تئاتر ايران در اختيارت قرار مي‌دهد، قابل دسترس‌تر و جذاب‌تر است.
بخش دوم كه به ويژگي‌هاي شخصيت مي‌پردازد به اين ترتيب است كه در اينجا با يك شخصيت روشنفكر روبه‌رو هستيم كه در مقابل او هم‌خانه‌يي را مي‌بينيم كه تضاد و تناقض‌هايي با يكديگر دارند؛ يك كارگر كه هر دو از موطني آمده‌اند و به موطني جديد رسيده‌اند؛ اين جمله شاملو شاه‌بيتي درباره سير تاريخ است كه مي‌گويد «كوچ بزرگ را به ياد آر از غربتي به غربت ديگر». در غربتي بودند اينها، وطن مال اينها نبود، به غربتي رفته‌اند و حالا اينجا هم مال آنان نيست. همواره در حال سير و سفر هستند. اين را مي‌تواني هم مثبت ببيني يا موقعيت اين نمايش و بخش‌هاي تاريك‌تر هجرت را نگاه كني. اين شخصيت در مقابل آن كارگر قرار مي‌گيرد، يك روشنفكر آرمانخواه كه در مقابل شخصيت ديگر قرار دارد و تضادهاي رفتاري، طبقاتي و اجتماعي آنان يك درام را به وجود مي‌آورد و از دو طرف اين تضاد از ابتدا شكل مي‌گيرد تا در آخر به يك بحران مي‌رسد.

 متني كه به دست شما رسيد، شخصيتي كامل با انعطاف‌پذيري اندك به شما ارايه كرده بود يا نه خود شما در شكل‌گيري اين نقش خيلي دخيل بوديد؟

تعاريف و اطلاعات و حتي مجموعه‌يي از يك نقش را نويسنده ارايه مي‌دهد و در اين كار خيلي محكم از سوي مروژك ارايه شده است و بعد كارگرداني كه اهل نگاه دوباره به متن باشد تاليفي روي متن انجام مي‌دهد. در اين كار خامنه‌يي به خوبي برداشت و نظر خود را وارد متن كرده است. اين متن به دست بازيگر مي‌رسد و نگاه و تاليف بازيگر هم وارد كار مي‌شود. مجموع اينها وقتي به من رسيد، دوباره آن شخصيت را پروراندم و براي آن جزيياتي در نظر گرفتم كه البته نه در تضاد با آنچه وجود داشته، بلكه تكميل‌كننده آنها است و شكل‌ جديدي از آن ارايه مي‌دهد. تئاتر يك جريان زنده است و با هيچ چيزي قابل مقايسه نيست، نمي‌توان آن را ثابت و فريز كرد، نمي‌توان مثل فيلم يك شكل ثابت براي آن در نظر گرفت. هر شب نو مي‌شود و در طول اجرا هم تعاريف و شكل و خلاقيت جديد به نقش اضافه مي‌شود و تغيير مي‌كند. طبيعتا و قطعا اجراي روز اول من با اجراي روز دهم متفاوت است و اجراي روز آخر با اجراي ميانه كار متفاوت است. در تمام كارهايي كه بازي كردم همين‌طور بوده است.

 تعامل با كارگردان چطور بود؟ كارگردان چقدر دست شما را باز مي‌گذاشت؟

مهرداد خامنه‌يي كارگردان بسيار باشعوري است كه دست بازيگر را در حد خلاقيت خودش باز مي‌گذارد. در جريان همكاري با او خيلي راحت بودم و خوشبختانه همان‌طور كه خودش چند بار اظهار كرده تمام پيشنهاداتي را كه از طرف من مطرح شد پذيرفت و استقبال كرد و كار كاملتر شد. او فضا را نبست و از من نخواست كه خودم را در يك چارچوب محدود قرار دهم. هيچ چارچوبي وجود نداشت و اجازه داد تا همه‌چيز به شكلي خلاقانه شكل بگيرد و اين اتفاق افتاد. همان‌طور كه مهرداد هم مي‌گويد اين شخصيتي كه الان ارايه شده با همه شخصيت‌هاي قبلي متفاوت است. البته در تمامي اجراها معمولا اين تفاوت در شخصيت‌ها به وجود مي‌آيد چون آزاد گذاشتن بازيگر براي بروز خلاقيتش شيوه كار مهرداد است. اين نخستين بار است كه در اجراهايي كه مهرداد خامنه‌يي كارگرداني كرده، مانند نوشته خود مروژك دو مرد شخصيت‌هاي نمايش هستند. در اجراهاي پيشين او در خارج از كشور و ايران همواره زنان شخصيت‌هاي اين نمايش را ايفا كردند. در اجراي اخير هم خانم ناهيد مسلمي و شيدا خليق بازيگران نمايش بودند. در اين اجرا به غير از اين تفاوت‌ها خود نگاه‌ هم خيلي تغيير كرده است.

 چقدر جاي نمايشي مثل «مهاجران» را با متن قوي آن و فضاي جمع و جور اجرايش، در تئاتر كشورمان خالي مي‌بينيد؟

جاي خالي خيلي چيزها در تئاتر ما احساس مي‌شود؛ قطعا يك بخش نمايش‌هايي مانند «مهاجران» است آن هم نه فقط به دليل جمع‌و جور بودن و دو پرسوناژ و خلوت بودن و فضاي خاصي كه ايجاد مي‌كند. ما بايد در تئاترمان شيوه‌هاي مختلفي داشته باشيم زيرا جاي اشكال مختلف تئاتري در تئاتر ما خالي است. نه اينكه تئاتر ما ضعيف باشد، ما پشتوانه و حمايت نداريم و مديريت غلطي كه به تئاتر حاكم است شرايط را بدتر كرده است. اگر شور خلاق بچه‌ها و خود تئاتري‌ها نبود اين جايگاه را نداشتيم، ما جايگاه خوبي در تئاتر داريم اما هر چه هست برآمده از نيروهاي خلاقي است كه در تئاتر وجود دارد. ممكن است بگويند اينها برآمده از شرايط است اما من مي‌گويم نه، واقعا يك شوره‌زار بوده كه حتي دست و پاي بچه‌ها بسته شده و دچار گرفت و گيرهاي بسيار بوده‌ايم. الان روي صحنه‌هاي تئاتر كار تئاتر مي‌بينيم اما در ميان آنها تئاتر به معناي واقعي بسيار كم است؛ بعضي وقت‌‌‌ها با نمايش‌هاي كوچك و خام و نرسيده روبه‌رو هستيم و بعضي وقت‌ها كارهاي بزرگي كه مي‌توانستند خيلي شكل تئاتري به خود بگيرند اما اين اتفاق نيفتاده. تئاتر به معناي عرضه زنده يك اثر هنري روي صحنه نمايش خيلي كم مي‌بينيم. درصد خيلي كمي از آنچه روي صحنه مي‌بينيم تئاتر است. من نبايد بگويم اما احساس مي‌كنم «مهاجران» جاي خالي تئاتر را پر مي‌كند.

 وضعيتي كه براي تئاتر به وجود آمده به اين دليل است كه مديريت امكان و شرايط را فراهم نمي‌كند يا مخاطبان توجه بيشتري به جنس ديگري از نمايش‌ها نشان مي‌دهند يا نه گزينه سومي وجود دارد و آن هم ترجيح خود اهالي تئاتر براي رفتن سراغ كارهاي ساده‌تر است؟

چند سالي است كه سيري به شكل معكوس در تئاتر ما طي مي‌شود، يعني ما عقبگرد داريم. اطراف چهار سال قبل اين فضا به وجود آمد و متاسفانه در دوره اخير هم مشاهده مي‌شود. اين سيري است كه تئاتر را تبديل به كالاي لوكسي مي‌كند كه بايد آن را در ويترين قرار دهيم و بفروشيم و مشتري بازاري براي آن جور كنيم نه حتي مشتري فرهنگي. اتفاقي كه در تئاترهاي ما مي‌افتد بسيار غم‌انگيز و حتي به نوعي خجالت‌آور است. براي خيلي از تئاتري‌ها ديگر افتخاري نيست كه بگويند ما تئاتري هستيم، اينكه بگويند با وجود معضلات و درآمد كم تئاتر كار مي‌كنيم ديگر افتخار چنداني نيست. به دليل مجموع اين شرايط است كه اغلب آنچه روي صحنه مي‌بينيم در واقع تئاتر نيست، آتراكسيوني است كه با حضور چند چهره ورزشي و سينمايي و ستاره‌ها شكل مي‌گيرد.

 تغييرات مديريت چقدر در اين وضعيت نقش داشته است؟ اصلا مديران جديد تاثيري در برطرف كردن مشكلات داشته‌اند يا نه؟

اميد مي‌رفت كه در دوره اخير تيم فرهنگي دولت جديد گره‌يي از تئاتر باز كند اما واقعيت اين است كه تيم فرهنگي دولت جديد به ويژه در بخش تئاتر كارآمد نيست. در بخش تئاتر سرعت پسرفت ما چند برابر شده است، هيچ اتفاق مثبتي در تئاتر نيفتاده و حتي اتفاقات بد بيشتر رخ داده است. مديريت جديد تئاتر يكي از بدترين مديريت‌هايي بوده كه تئاتر تاكنون به خودش ديده و تجربه كرده است. هيچ اتفاق مثبتي نيفتاده، نسبت به تئاتري‌ها به‌شدت بي‌احترامي شده است، عوامل غيرتئاتري در تئاتر حضور پيدا كرده‌اند از جمله خود مديركل كه اساسا يك عامل تئاتري نيست و نسبت به تئاتر شناختي ندارد و متاسفانه بعد از يك‌سال و اندي هنوز تعريف روشني از تئاتر ندارد و نمي‌داند تئاتر چيست. قاعدتا چنين تيم ناتواني كه مديريت هنري و تئاتري ما را برعهده مي‌گيرد، توانايي افزودن امكاناتي را به اين تئاتر ندارد. هيچ چيزي در اين مدت ساخته نشده است، خراب كرده‌اند اما چيزي نساخته‌اند، ادعاي ساختن كرده‌اند اما اتفاقي نيفتاده است و تا زماني كه خود تئاتري‌ها حاضر نشده‌اند كاري پيش نرفته است. اداره تئاتر، همين سالني كه ما در آن كار مي‌كنيم با وعده بازسازي آن بناي قديمي كه به نوعي بناي تاريخي هم هست، گوشه‌يي افتاده است. بيش از آنچه نياز ساخت آن سالن قبلي بود، هزينه اجاره جايي شده كه الان اداره تئاتر مي‌نامند و ما در آنجا كار مي‌كنيم. بعضي وقت‌ها آدم شك مي‌كند آيا حتي در اين حد درك و آگاهي از اين موضوع نيست كه هزينه‌يي بيش از بازسازي خرج اجاره شده، اين طور به نظر مي‌رسد كه شايد عمدي در كار بوده است. ظاهرا عمدي وجود دارد كه از چهار سال قبل آغاز شده و همچنان هم ادامه دارد، مدير جديد تئاتر مشخص نيست كه از كجا وارد تئاتر شده و چه دركي از آن دارد، گويي ماموريتي وجود دارد كه بيايد تا به تئاتر صدمه بزند. هيچ‌كس از مديريت جديد راضي نيست اما با اصرار ايستادند تا تغييري به وجود نيايد. به نظر مي‌رسد ناكارآمدي در مديران بالادستي هم ديده مي‌شود كه به واسطه آن اشكالات موجود در اينجا همچنان ادامه دارد و اين ناكارآمدي مديريت فرهنگي تيم رييس‌جمهور ما است. شايد در ساير عرصه‌ها رييس‌جمهور موفقيت‌هايي به دست آورده است، در زمينه نشر و كتاب و شايد كمي هم در حوزه سينما اتفاقات مثبتي رخ داده باشد اما در تئاتر اين وضع به سمت فاجعه پيش مي‌رود. اين حركت بايد يكجا متوقف شود، بچه‌هاي تئاتر و تمام صنوف تئاتري خواهان توقف اين حركت هستند. به نظر مي‌رسد تئاتر ما هم از غربتي به غربتي ديگر رسيده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها