• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3107 -
  • ۱۳۹۳ شنبه ۲۴ آبان

گفت‌وگو با حميدرضا آذرنگ

شب بخير ويلي لومان

  مارال دوستي/ بي‌شك آرتور ميلر يك ويلي لومان را از نزديك درك كرده است چرا كه تراژدي يك زندگي رو به انحطاط هر طوري مي‌توانست باشد اما نه به اين شكل معاصر و قابل دقت. ويلي لومان فروشنده‌يي است كه خانواده‌اش را دوست دارد اما بي‌اشتباه نبوده، كارش را بلد است اما توان ندارد و با همه اين دارها و ندار‌ها زندگي مي‌كند. مرگ دستفروش يا همان فروشنده اين روزها با بازي قابل قبول حميد رضا آذرنگ (ويلي لومان) در سالن اصلي تئاتر شهر اجرا مي‌شود.

 ويلي لومان كيست؟

ويلي لومان شخصيت الگوي نوشته آرتور ميلر است كه به قشري از آدم‌ها، در دوره مك‌كارتيزم رجعت مي‌كند. هر جامعه‌يي در طول گذر از زندگي سنتي به مدرنيسم دچار اتفاقاتي مي‌شود. ويلي لومان نماينده اين اتفاقات است. هر چرخه‌يي كه از كهنه شدن به نوگرايي مي‌رود، عده‌يي را زير چرخ دنده‌هايش له مي‌كند. «مرگ فروشنده» داستان همين آدم‌هاست. آرتور ميلر به درستي و با نشانه‌شناسي دقيق فروپاشي اين قشر از جامعه را در اين دوره گذار به درستي معرفي مي‌كند.

 كدام ويژگي در مرگ فروشنده باعث شد ويلي لومان را بازي كنيد؟

اول از همه متن آرتور ميلر و بعد خودم نقش ويلي لومان، كه به جرات قسم مي‌خورم براي يك بازيگر بي‌اندازه دلچسب است و بازيگر را بسيار وسوسه مي‌كند كه آنچه در درون خودش است را برون‌ريزي كند. ويلي لومان يك معامله پيچيده است. يك معامله چند وجهي كه بازيگر براي حلش بايد خيلي توان بگذارد. دليل ديگر پذيرفتنم نادر برهاني مرند بود. ما مدت‌ها پيش قرار بود با هم كار كنيم اما نشد. بعضي اوقات هيچ چيز دست ما نيست. بعضي اتفاقات، سر زمان خودش اتفاق مي‌افتد. مثل مرگ فروشنده. من سه سال است كه بازي‌ نكرده‌ام. پيشنهادات زيادي داشتم ولي اغنا‌كننده نبود يه مقداري هم وسواسم و شايد هم وحشتم زياد شده بود كه اگر قرار باشد برگردم. با چه نقشي برگردم كه شرمنده صحنه‌هاي تئاتر، مردم و خودم نباشم.

 شما سه سال است بازي نكرده‌ايد و حول و حوش دو سال است ننوشته‌ايد. چرا متن جديد نمي‌نويسيد؟ فرصت نكرده‌ايد؟

اگر بگويم فرصت‌ها اجازه نداد دروغ گفته‌ام. انگيزه كم شده است. در جامعه آماري، گشت و گذار كنيد؛ كاملا متوجه مي‌شويد اين بي‌انگيزگي بر قلم و فكر آدم‌ها سايه انداخته است. از تولد تا مرگ يك اثر هنري كه نوشته مي‌شود 8 ماه زمان مي‌برد و آن وقت با نه گفتن يك مقام قرار است همه‌چيز خراب شود با اين چالش‌هاي موجود كه بارها در موردش صحبت شده انگيزه‌يي باقي نمي‌ماند. من در حال حاضر 10 تا 12 طرح دارم كه هر روز به سراغم مي‌آيند و من را سوق مي‌دهند به سمت اينكه قلم دستم بگيرم و بنويسم ناگهان تصاويري كه از گذشته همراهم شده مقابل چشمم مي‌آيند. برخورد با آدم‌هاي مختلف، قلم فروشي‌ها، قلم شكني‌ها، قيمت‌گذاري‌ها، همه اين مسائل، كه درد همه نمايشنامه‌نويسان جامعه ما است و متاسفم جامعه فرهنگي به اين سمت مي‌رود كه روز به روز بسياري از هنرمندان‌مان را از دست مي‌دهيم. از دست دادن فقط فوت آدم‌ها نيست. ما انگار نفس كشيده هر روز مي‌ميريم. وقتي اين همه طرح و ايده در ذهنت وجود دارد ولي رغبت نمي‌كني كه بنويسي خودش مرگ است.

 شما بي‌انگيزه‌ايد. قبول. چرا نسل جوان سراغ نوشتن نمايشنامه براي اجرا نمي‌رود؟.

آسيب‌شناسي‌اش ريشه‌يي‌تر و عميق‌تر است. مربوط به نظام آموزشي ما است كه چقدر بر نگارش توجه مي‌كند. آيا ما از دبستان استعداديابي مي‌كنيم؟ آيا انگيزه نگارش ايجاد مي‌كنيم؟ آيا تربيت‌كننده نگارش هستيم؟ خيلي‌ها اتفاقي در اين راه قرار مي‌گيريم، بدون اينكه استعدادي داشته باشيم. برعكسش هم وجود دارد. دانشگاه يك آدم را صرفا ظرف چهار سال نمي‌تواند نمايشنامه‌نويس كند. يك آموزه‌هايي بايد همراه آدم باشد كه در طول مسير تشويق‌كننده و در آن چهار سال تجربي شود. ما متاسفانه اشتباه‌مان اين است كه اين استعداديابي در هيچ مسيري شكل نمي‌گيرد و احساس مي‌كنيم كه چهار سال دانشگاه مي‌تواند هر كسي را متخصص و متبحر كند. تا ما كشف استعداد نداشته باشيم، دغدغه را ندانيم، انگيزه‌ها را دريافت نكنيم. نمي‌توانيم آسيب‌شناسي كنيم كه چرا ديگر نسل جوان دست به قلم نمي‌شود.

 برگرديم به نمايش. شما چه ويژگي‌اي را به ويلي لومان اضافه كرده‌ايد؟

هر بازيگري ريتم و ضربآهنگ خودش را دارد. از كلام تا فيزيكال. به هرصورت اين نشانه‌ها و اشاره‌ها باعث تغيراتي مي‌شود. نادر برهاني‌مرند فيلم كار را به من داد تا ببينم. چون فرصت ما خيلي كم بود. طبيعي است كه 25 روز تا يك ماه براي اين نمايش فرصت كمي باشد. من نظرم را گفتم و گفتم من مخالف ويلي لومان
10 سال قبل هستم. به نظرم اين نوع بازنويسي اين‌بار از منظر بيماري ويلي لومان اتفاق افتاده و قرارداد اوليه اثر با ما از زاويه بيماري شخصيت است. اين آغاز تا شدت يافتن بيماري براي من مهم بود. بنابراين من اين نوع ويلي لومان را با نادر در ميان گذاشتم و ايشان هم دست من را باز گذاشت تا ويلي لومان را معاصر‌تر اجرا كنم. اميدوارم توانسته باشيم زحمت بازيگرهايي كه اين كار را قبلا روي صحنه برده‌اند تكميل‌تر كنيم و بسيار دوست مي‌دارم مخاطب راضي از سالن بيرون برود تا درك كنم كه توانسته‌ام مسووليتم را درست انجام دهم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها