• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3107 -
  • ۱۳۹۳ شنبه ۲۴ آبان

آگاهي رساني در تئاترمستند

مجيد موثقي


يكي از دلايل عدم رشد تئاتر مستند در ايران به نوع تحقيق و گردآوري مطالب اصلي و فرعي در ساختار نمايشنامه بر مي‌گردد. در واقع اين نوع تئاتر ريشه در واقعيت‌هاي اطراف ما دارد و قرار بر اين نيست كه ابتدا، ميانه و انتهاي نمايشنامه كاملا به اصل واقعيت وفادار باشد. تئاتر مستند همان‌طوري كه از نامش پيداست از زندگي، حوادث و اسناد تاريخي وام مي‌گيرد و با توجه به اينكه در دهه شصت ميلادي به اوج و قوام مي‌رسد، ولي همواره ريشه در تئاتر اجتماعي و سياسي نيز داشته است. براي توليد يك نظام شنيداري و ديداري تحت عنوان تئاتر مستند نمي‌توان تنها به حوادث، اخبار، روزنامه‌ها و مدارك موجود اكتفا كرد بلكه در درجه اول به ايده، بينش و جهان‌بيني يك نمايشنامه‌نويس خبره احتياج است و سپس كارگرداني كه بتواند تفكر و آگاهي را از ميان اسناد و مدارك ضبط شده كه در ذات اين تئاتروجود دارد، شناسايي كند و به خوبي به مخاطب انتقال دهد. به قول كارگردان بزرگ ايتاليايي ميكل آنجلو آنتونيوني «ثبت و ضبط لحظات زندگي كافي نيست بلكه رموزي كه در اطراف آن قرار دارد بايد بررسي و كشف شوند» در اينجا ما براي درك بهتر تئاتر مستند با ديدگاه تئاتر سياسي نيز مواجه مي‌شويم كه مي‌خواهد رويدادها وحقايق بازگو نشده و حذف شده جامعه را براي مخاطب معلوم سازد كه در اين مكتب به هر سو كه نگاه مي‌كنيم نام بزرگان تئاتر آلمان به چشم مي‌خورند. در ابتدا تئاتر مستند توسط «اروين پسكاتور» كارگردان شهير آلماني شكوفا مي‌شود و او نخستين كسي است كه در دهه بيست ميلادي در نمايش‌هايش از زبان سينماي مستند براي نشان دادن واقعيت‌هاي اجتماعي استفاده مي‌كند. اين تفكر سياسي توسط «برتولت برشت» يكي از شاگردان او در نوع تئاتر ديالكتيك و نيز توسط «آگوستوا دوبوال» در تئاتر اجتماعي به تحقق مي‌رسد و در دهه شصت ميلادي توسط «پيتر وايس» با برداشت مستند‌گونه از واقعيت‌هاي سياسي جامعه و اعتراض به آنها به اوج مي‌رسد و در اينجاست كه ما با تولد تئاتر مستند مواجه مي‌شويم. پيتر وايس نمايشنامه‌نويس اتريشي با نمايش «استنطاق» كه مربوط به كشتار يهوديان در جنگ جهاني و نيز «سرود مترسك پرتغالي» درباره اشغال آنگولا توسط پرتغالي‌ها است به اين نوع تئاتر يك نظام ارتباطي و تسلسل حركتي مي‌دهد.
تئاتر بازتاب جامعه‌يي است كه در آن نفس مي‌كشيم و زندگي مي‌كنيم. اصولا تئاتر از بدو شكل‌گيري آن يك پديده مستند و اجتماعي بوده است. اسطوره‌هاي يونان هم بخشي از باورهاي مردم همان دوره تاريخي بوده است كه امروز قبول كردن آنها در زندگي مدرن اجتماعي امكان پذير نيست. امروزه شهرنشيني نيز با تمام تكنولوژي‌هاي مدرن كار ساده‌يي نيست. اگر مشاهده به واقعيت‌هاي اطراف ما بهتر صورت گيرد نفس كشيدن در شهر بزرگي مثل تهران تا چند سال ديگرامكان پذير نيست. اين يك واقعيت اجتماعي است كه توليد بنزين با كيفيت پايين و نحوه استفاده بي‌رويه از آن زمينه ساز اين آلودگي شده است. اگر مبارزه علمي عليه آن صورت گيرد، نفس كشيدن و زندگي مردم بهتر مي‌شود. ما با تحقيق و مشاهده درست درباره علل آن مي‌توانيم از عامل آلاينده آن جلوگيري كنيم. به عنوان مثال با به روي صحنه بردن يك نمايش كه ديدگاه انتقادي نسبت به آلودگي دارد، مخاطب نسبت به اين معضل جامعه به‌طور ناخودآگاه و غيرارادي حساس مي‌شود و در اين چارچوب نمايش با تلنگرزدن همزمان به اجتماع و سياست، بيننده را بيدار مي‌كند و ما به نوعي با يك تئاتر اجتماعي مواجه مي‌شويم كه از رويدادي مستند وام گرفته است. درواقع هنرمند تئاتري نيز در سرنوشت مردم و جامعه‌يي كه در آن قرار دارد سهيم مي‌شود. نمايشنامه «در انتظار لفتي»  نوشته «كليفورد اودتس» نيزحاوي يك ديدگاه انتقادي و اجتماعي از بحران اقتصادي امريكا در سال 1934 بود. نمايش اعتصاب تاكسيداران نيويوركي را نشان مي‌دهد كه رهبر آنها به خاطر گرفتن حقوق از دست رفته آنها، كشته مي‌شود و مردم زماني كه اين نمايش را تماشا مي‌كنند، همزمان متاثر از اين واقعيت مي‌شوند و ديگر فراموش مي‌كنند كه در تئاتر هستند و همراه با بازيگران و كارگردان نمايش در اعتصاب شركت مي‌كنند. البته سعي در درك تئاتر مستند به معناي تفكيك اين تئاتر از نوع‌هاي ديگر آن نيست، تئاتر اصولا يك پديده اجتماعي است كه علت حضور و تاثيرش تا به امروز در بيان دردهاي جوامع مختلف بوده است.
 تئاتر مستند احتياجي به حضور يك مجرم، قاتل واقعي يا نابازيگر روي صحنه ندارد. در واقع اين نوع تئاتر تلاش مي‌كند كه قضاوت زود هنگامي نسبت به كليشه‌ها نداشته باشد. كليشه‌ها مي‌تواند در اينجا همان اخبار و حوادث و اسناد موجود باشند درست است كه قتل، دزدي، جنايت، خيانت و دروغ گفتن از اعمال ناروا و غير اخلاقي انسان است. تئاتر مستند در خط تحقيق خود به دنبال چرايي اين رويداد‌ها است نه بررسي خود رويداد. اينجاست كه تئاتر مستند با تئاتر اجتماعي و سياسي همكاري مشتركي پيدا مي‌كند و به تحليل جديدي از خود واقعيت مي‌رسند كه تنها مدارك و اسناد نمي‌توانند باعث گشايش آن شوند زيرا ممكن است كه واقعيت توسط قلم نادرستي نگارش و ثبت شده باشد و حالا اين سند مي‌تواند جهت مطابقت با اصل رويداد بررسي شود كه در اينجاست كه مشاهد ميكروسكوپي به همين شواهد و مدارك مي‌تواند عليه همين عوامل عوام فريبانه عمل كند و اين همان چيزي است كه تئاتر مستند به آن احتياج دارد و تبديل به يك فشارسنج اجتماعي و سياسي در كنار واقعيت‌هاي جامعه مي‌شود و چنان از واقعيت استفاده درستي مي‌كند كه تخيل مخاطب را به دنياي جديدي باز مي‌كند كه تا به حال در تلويزيون و مراسم‌هاي آييني، سنتي يا مذهبي نديده است. اگر اين نوع تئاتر رشد و نمو درستي پيدا كند مي‌تواند به تربيت يك نسل جديد و متفكر بينجامد و زمان نويسنده بزرگي مي‌شود كه چگونه اين تئاتر توانسته به رشد و نمو يك جامعه هنري كمك بزرگي كند. به قول «آگوستو دوبوآل» كارگردان برزيلي تئاتراجتماعي «تئاتر اعتراضي به فقر نيست بلكه مبارزه علمي‌ با فقر است» در اينجا ما با يك ديدگاه تحليلي نويني مواجه مي‌شويم كه تنها نارضايتي به عوامل ومشكلات جامعه نيست، بلكه تئاترحكم اسلحه‌يي را پيدا مي‌كند كه در حال مبارزه با ظلم و ستم نيز است. حال شما قضاوت كنيد كه چطور ما مي‌توانيم ادعا كنيم كه يك تئاتر مستند مي‌توانيم داشته باشيم!هنوز استفاده از خط عابر پياده و تابلوي ورود ممنوع و ضرورت آن براي خود بازيگران و كارگردانان تئاتر ما جا نيفتاده است، حال مي‌خواهيم كه توسط تئاتر با ديدگاهي متفكرانه و نو برعليه مشكلات هم به پا خيزيم!هنوز شيوه نگارش يك رويداد در مطبوعات و رسانه‌هاي ما سليقه‌يي است حال مي‌خواهيم از انديشه‌هاي نو صحبت كنيم! هنوز نتوانسته‌ايم نمايش‌هاي سنتي و آييني خود را حفظ كنيم تا آنها را با مشكلات روز جامعه سازگار كنيم تا چه رسد به تئاتر مستند! ببينيد تئاتر كابوكي و بونراكوي ژاپن، كاتاگالي هند و اپراي پكن بخشي از دستاوردهاي روشنفكري امروز جهان نمايش به حساب مي‌آيند و هنوز از روح پژوهشي خوبي در دانشگاه‌ها و جوامع بشري برخوردارند و جالب اينكه در همين همسايگي ما در آسيا قرار دارند.
حال ما مي‌خواهيم امروز تئاتري متفاوت چون مستند داشته باشيم!ما هنوز نتوانسته‌ايم سالن‌هاي تئاتر را به تعريف درستي از نمايش برسانيم و از نقد بررسي كردن كارهاي خودمان در حال فراريم. بايد قبول كنيم كه يك خودشيفتگي عجيبي در كندوي تئاترمان ريشه دوانده است كه زنبورهاي آن ديگربه خاطر شهد شيرين عسل از كندوها بيرون نمي‌آيند و سراغ گل‌ها يا همان مخاطبان نمي‌روند. تنها با شكر اضافه كردن و دعوت از چهره‌هاي آشنا يا سينمايي به دنبال در‌آمد‌‌زايي بيشتر هستيم! تئاتر مستند در درجه اول يك جامعه هنري نقد پذير و منظم را مي‌طلبد و در اين صورت است كه مي‌شود مخاطب را به آگاهي بيشتري رسانيد، اما به خاطر تامين نبودن عوامل و عناصر تئاتر، امروزه نمايش‌هاي ما تبديل به كارخانه‌هايي شده‌اند كه به غير از آگاهي و انديشه، همه‌چيز توليد مي‌كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها