جرداق، علي(ع) را بزرگمردي ميداند كه نميتوان او را محدود و محصور به يك وطن خاص دانست و براي توضيح آنچه ميگويد به فيلسوف شهيدي اشاره ميكند كه وجههيي جهاني دارد. جرداق علي(ع) و سقراط را ابرمرداني ميداند كه خورشيد وجودشان نه تنها به سرزمين حجاز و آتن بلكه گرمابخش تمام سرزمينهاي ديگر از هر قوم و نژاد و آيين است
زهرا خندان / جرج جرداق «الامام علي؛ صوت العدالت الانسانيه» را بيش از 40 سال پيش نوشت و چند سالي طول كشيد تا ترجمه كاملي از اين كتاب عربي در ايران به چاپ برسد. اول بار مرحوم صدر بلاغي اقدام به ترجمه كتاب كرد اما ترجمهاش به چاپ نرسيد و اثر جرداق بار ديگر توسط ابولحسن شعراني ترجمه شد. اما سيد هادي خسروشاهي، سومين مترجم «امام علي صداي عدالت انساني» كاملترين ترجمه از اين كتاب را ارايه كرد. خسروشاهي اين كتاب را سال 42، هفت سال پس از انتشار آن در بيروت به چاپ رساند. با او به گفتوگو نشستيم تا از نحوه آشنايياش با اثر جرداق و فراز و نشيبهاي ترجمه و چاپ كتاب بگويد. خسروشاهي از مخالفتهاي رژيم سابق و همچنين برخي علما با انتشار اين كتاب ميگويد و اين مخالفتها را مسالهيي هميشگي در جامعه و نه مختص كتاب جرج جرداق معرفي ميكند. به باور او اصليترين موضوع مطرح در اين كتاب، قسط و عدل است و گسترش اين آرمان در ميان جوامع بشري مهمترين دغدغه جرداق در تمام عمر بوده است. خسروشاهي اشارهيي هم به همزيستي مسالمتآميز اديان در لبنان ميكند و روابط حسنه جرداق با شيعيان لبنان را حاصل همين اصل در زندگي لبنانيها ميداند. به گفته او جرج جرداق هيچگاه آنطور كه بايد و شايد نه در ايران و نه ديگر كشورها مورد تجليل قرار نگرفته و حتي پس از مرگ هم انديشهاش همچنان مغفول مانده است.
نحوه آشنايي شما با كتاب «امام علي؛ صداي عدالت انساني» چطور بود و چه انگيزهيي باعث شد شروع به ترجمه اين كتاب كنيد؟
آشنايي من با كتاب «امام علي صداي عدالت انساني» توسط مرحوم آيتالله سيد رضا صدر (برادر بزرگ امام موسي صدر) از نخبگان حوزه علميه قم صورت گرفت. ايشان با توجه به ارتباطاتي كه با بلاد عربي، به ويژه عراق و لبنان داشت همواره كتابهاي جديد را از دوستان خود دريافت ميكرد و در واقع مركز منشورات جديد بلاد عربي بود.
روزي ايشان قسمت اول اين كتاب را كه در يك جلد انتشار يافته بود، به من دادند كه مطالعه كنم و پيشنهاد كردند كه اگر وقت و فرصت دارم آن را ترجمه كنم. در واقع توصيهكننده به ترجمه كتاب، مرحوم آيتالله سيدرضا صدر بود. من اين كار را شروع كردم و در مواردي به علت سنگيني جملات و عبارات كتاب از ايشان استمداد ميكردم كه با فروتني و سعه صدر و بردباري كمك ميكردند.
اين كتاب قبلا توسط آقاي صدر بلاغي هم ترجمه شده بود. با اين وجود چه عاملي شما را به سمت ترجمه دوباره اين كتاب سوق داد؟
مرحوم سيد استاد صدرالدين بلاغي اين كتاب را به توصيه مرحوم آيتالله بروجردي ترجمه كرد و متاسفانه رژيم ضد فرهنگ سابق نسخه خطي ترجمه را قبل از چاپ و نشر از كتابخانه ايشان ربود و به اين ترتيب امكان چاپ و نشر آن از بين رفت. روي همين اصل من به ترجمه كتاب پرداختم و البته با وجود تلاشها كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي براي يافتن نسخههاي ترجمه ايشان در ميان اسناد ساواك به عمل آمد، متاسفانه اين نسخه به دست نيامد و بدون ترديد توسط ماموران ضد فرهنگ رژيم سابق نسخه ترجمه شده «امحا» شده است.
نظر آيتالله بروجردي درخصوص كتاب صداي عدالت انساني چه بود؟
مرحوم آيتالله بروجردي از نشر كتاب به عربي استقبال كرد و حتي آيتالله بحرالعلوم از طرف ايشان طي نامهيي از جرج جرداق تمجيد و تقدير كرد كه متن آن در چاپهاي بعدي كتاب درج شده است. البته پس از انتقادهاي برخي از شخصيتهاي روحاني در بلاد عربي- و سپس ايران- آيتالله بروجردي اصل نسخه كتاب را به آيتالله صافيگلپايگاني كه از شاگردان و اصحاب مبرز آيتالله بروجردي بود، دادند تا ضمن بررسي و مطالعه كتاب، اشتباهات را تذكر دهند تا در ترجمه فارسي، ضمن حفظ محتواي متن، پاسخ يا توضيح لازم داده شود. آيتالله صافي خود ميگويند من كتاب را به دقت مورد مطالعه قرار دادم و در 19 مورد نظر مولف را صائب نيافتم و همه آن موارد را يادداشت كردم تا در موقع ترجمه توضيح لازم داده شود. تفصيل چگونگي اين داستان را خود آيتالله صافي گلپايگاني كه هماكنون يكي از مراجع عظام در قم محسوب ميشوند در كتاب «فخر دوران» آوردهاند.
اين كتاب در زمان انتشار با مخالفتهايي از سوي بعضي از علما و مذهبيون رو به رو شد. از جمله اينكه برخي جرج جرداق را كمونيست معرفي كردند و اين مساله با توجه به شرايط زمان و حساسيتي كه نسبت به كمونيسم وجود داشت منجر به مخدوش شدن نسبي چهره او و شدت گرفتن مخالفتها شده بود. چه خاطرهيي از اين مخالفتها داريد؟
متاسفانه در هر زمان و دوراني عدهيي از روي جهل يا غفلت از هر پديده جديدي در همه زمينهها از جمله مسائل فرهنگي استفاده ميكنند و فكر ميكنند كه حفظ باورهاي پيشين نوعي سنت نيكو است كه البته اين تفكر با اصل اجتهاد و توجه به مساله زمان و مكان كه مورد توجه مرحوم امام خميني بود، سازگار نيست ولي به هرحال اين نوع برخوردهاي منفي سابقهيي طولاني در قدمت تاريخ دارد. كتاب جرج جرداق هم از اين آفت دور نماند و عدهيي حتي براي مطالعه كتاب و تنها با استناد به اقوال ديگران با نشر كتاب و ترجمه آن مخالفت كردند و متاسفانه مدت زمان درازي افكار را به خود مشغول كردند. ما علاوه بر كتاب جرج جرداق با اين پديده در مورد آثار و كتابهاي شخصيت ديگر اسلامي معاصر هم روبهرو شديم كه آثار زندهياد دكتر شريعتي و حتي بعضي از آثار شهيد مرتضي مطهري مانند كتاب حجاب دچار اين آسيب شدند و همه ما شاهد چگونگي آن بوديم. اين مساله متاسفانه در بعضي موارد هنوز هم ادامه دارد، به هرحال مخالفت با كتاب جرج جرداق پديده تازهيي نبود و اين مخالفتها اكثرا ناشي از جهل يا غفلت بود. ادعاي«كمونيست» بودن جرج جرداق هم يك تهمت واهي و بياساس بود كه براي جلوگيري از نشر كتاب و پذيرش آن از سوي نسل جوان مطرح شد كه بعدا بيپايه بودن آن براي همه روشن شد. اصولا آيا معقول است كه يك «كمونيست» هوادار ماركسيسم و لنينيسم، سالها با تلاش و كوشش خستگيناپذير، فرهنگنامهيي درباره يك شخصيت و رهبر اسلامي تهيه و تنظيم كند؟ مگر ماركس و لنين در آثار خود از عدالت اجتماعي و حقوق طبقه رنجور و زحمتكش سخن نميگويند؟ پس چرا انساني اگر كمونيست شد به مباني فكري ايدئولوژي مورد قبول خود ترجمه و اعتنا نكند و به نشر انديشه يك رهبر مذهبي در اين زمينهها بپردازد؟
از آثار جرداق اينطور به نظر ميرسد كه او دغدغههاي سوسياليستي داشته، نظر شما در اين رابطه چيست؟ آيا اين برداشت صحيح است؟
استفاده جرج جرداق در تشريح و تبيين بعضي از مباني عدالتخواهانه امام علي (ع) از كلمه اشتراكيت يا سوسياليسم اين شبهه را به وجود آورد كه جرج جرداق گرايش سوسياليستي دارد. اينجا بايد از مخالفين پرسيد كه اين گرايش اگر با استناد به مباني فكري شخصيتي چون
امام علي (ع) باشد چه عيبي دارد؟ مرحوم آيتالله شيخ محمدحسين كاشفالغطاء از مراجع عظام نجف اشرف مقالهيي مبسوط تحت عنوان «اشتراكيه الاسلام» به شرح نوع سوسياليسم اسلامي ميپردازد و زندهياد دكتر مصطفي السباعي از رهبران فكري اخوانالمسلمين در منطقه شامات، كتابي تحت عنوان
«الاشتراكيه في الاسلام» دارد كه مباني سوسياليسم را با مباني اسلامي تطبيق ميدهد و تضادي بين آن دو نميبيند. به هر حال جرج جرداق يك مسيحي بود و اگر گرايش سوسياليستي هم داشت به نظر من لطمهيي به فرهنگنامه علي (ع) نميزند.
چه شناختي از ويژگيهاي شخصيتي آقاي جرداق داريد؟ آيا او به گروه سياسي خاصي از جمله گروههاي سياسي شيعي منطقه نزديك بود؟
جرج جرداق فردي مستقل- البته عرب و مسيحي بود و به طور طبيعي با بعضي گروههاي سياسي در لبنان دوستي و ارتباط داشت ولي عضو رسمي هيچ حزب و گروه سياسي نبود. جرداق پس از تاليف فرهنگنامه امام علي (ع) در پنج جلد همواره مورد احترام و تقدير جامعه شيعه، چه در لبنان و چه در بلاد غربي و اسلامي ديگر بود و البته روابط حسنهيي هم با شيعيان كشور خود در لبنان داشت. بهويژه اينكه برادران شيعي ما در لبنان خود به همزيستي مسالمتآميز توام با محبت و احترام به اصحاب همه مذاهب از جمله مسيحيان به عنوان يك ارزش اسلامي و اقدامي مثبت در پيشرفت جامعه نگاه ميكنند و به جد و از روي عقيده و ايمان با اين روش زندگي ميكنند.
آيا در طول سه دهه گذشته در ايران يا لبنان و ديگر كشورهاي عربي از ايشان تجليل به عمل آمده است؟
متاسفانه در دهههاي گذشته مراسم تجليل و تقديري كه مطابق شأن و منزلت جرج جرداق باشد، در بلاد عربي و ديگر كشورها برگزار نشد و البته خود آقاي جرج جرداق هم علاقهيي به مسافرت به كشورهاي مختلف نداشت و به علت ايروفوبيا و ترس از هواپيما حاضر نبود به كشورهاي ديگر برود و با وجود دعوت من و دوستان ديگر، در اين مدت زمان طولاني به ايران هم سفر نكرد. فقط يك بار به دعوت حجتالاسلام والمسلمين دكتر احمد احمدي، چند سال قبل به ايران آمد و شرط كرده بود كه با اتومبيل به ايران بيايد و وابستگي فرهنگي وقت، حجتالاسلام سالاري، او را با اتومبيل از راه سوريه وتركيه به ايران آورد. يكي دو جلسه بزرگداشت براي او برگزار شد والبته خود جرداق هم علاقهيي به اين قبيل مراسم تشريفاتي نداشت.
در اين سفر از سوي بنياد نهجالبلاغه هم مراسم ويژهيي به افتخار او در ميهمانسراي نياوران برگزار شد كه عدهيي از شخصيتهاي برجسته مانند آقايان علامه محمدتقي جعفري، دكتر سيدجعفر شهيدي، شهيد آيتالله سيدمحمد باقر حكيم، دكتر دنياني، سيدمحمود دعايي، مسيح مهاجري، دكتر رشاد، سيد جمالالدين دينپرور، فخرالدين حجازي، محمدحسن رحيميان و سيدرضا اكرمي و ديگران در آن مراسم حضور داشتند و از او تجليل كردند. جرداق پس از درگذشت هم در رسانههاي رسمي كشور مورد تجليل و تقدير، در سطح لازم قرار نگرفت و حتي برخي از جرائد نام او را به غلط «جرج سمان» نوشتند؛ در حالي كه نام صحيح او« جرج سمعان جرداق» بود. سن او را هم 83 سال نوشتند در صورتيكه جرداق طبق نوشته خود به من، متولد 1926 ميلادي بود كه با محاسبه دقيق او در 88 سالگي درگذشت.
در واقع رسانهها به مقام ادبي، فرهنگي و تجليل افكار و انديشههاي وي نپرداختند و اغلب به ذكر خبر درگذشت وي بسنده كردند. نهادهاي مستقل و فرهنگي، ميتوانند در چهلمين روز درگذشت وي، مراسمي را در يكي از مراكز فرهنگي يا دانشگاهي برپا كنند و از اهالي ادب و فرهنگ، به ويژه هموطنان مسيحي دعوت كنند. دعوت از هموطنان مسيحي خود نوعي احترام به مقام علمي و فرهنگي جرداق و گامي در راستاي احياي سنت همزيستي مسالمتآميز با صاحبان اديان و مذاهب ديگر خواهد بود.
اصليترين مسالهيي كه در كتاب امام علي(ع)، صداي عدالت انساني با آن روبهرو شديد چه بود و به نظر شما مهمترين ويژگي اثر جرداق چيست؟
اصليترين و مهمترين مسالهيي كه دغدغه واقعي و دايمي جرج جرداق بود و تا آخر عمر نيز به آن اهميت ميداد، مساله قسط (عدل) و گسترش آن ميان همه افراد و جوامع بشري بود. پايگيري و استمرار تحقق اين هدف آرزوي اصلي جرداق بود و شايد بتوان جرداق را در اين زمينه با استاد بزرگوار حجتالحق محمدرضا حكيمي همطراز دانست چرا كه استاد حكيمي نيز همه جا و هميشه در فكر نشر انديشه ضرورت بسط و تحقق بخشيدن به «قسط و عدل» در جامعه بوده و هست و اغلب آثار او نيز در تبيين اين دو مفهوم اصيل قرآني است.
برش
مرحوم آيتالله بروجردي از نشر كتاب به عربي استقبال كرد و حتي آيتالله بحرالعلوم از طرف ايشان طي نامهيي از جرج جرداق تمجيد و تقدير كرد كه متن آن در چاپهاي بعدي كتاب درج شده است. البته پس از انتقادهاي برخي از شخصيتهاي روحاني در بلاد عربي- و سپس ايران- آيتالله بروجردي اصل نسخه كتاب را به آيتالله صافيگلپايگاني دادند تا ضمن بررسي و مطالعه كتاب، اشتباهات را تذكر دهند تا در ترجمه فارسي، ضمن حفظ محتواي متن، پاسخ يا توضيح لازم داده شود.