• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3107 -
  • ۱۳۹۳ شنبه ۲۴ آبان

مروري بر زندگي و آثار جرج جرداق نويسنده مسيحي

شيرخدا و سقراط يونانم آرزو ست

گفت‌وگو با محمدمهدي جعفري، مترجم « شگفتي‌هاي نهج‌البلاغه»

نگاه هنري  به امام علي(ع) داشت

«اي روزگار! تو را چه مي‌شد اگر تمام نيروهاي خود را بسيج مي‌كردي و در هر عصر و زماني، بزرگمردي چون علي با همان عقل و همان قلب، همان زبان و همان شمشير به جهان ارمغان مي‌دادي.» (امام علي؛ صداي عدالت انساني- جرج جرداق، جلد اول، صفحه 114)

  محسن آزموده/  علي شريعتي با در كنار هم نشاندن دو مفهوم متناقض حقيقت و فسانه در تعبيري همچون هميشه به‌يادماندني از علي ابن ابيطالب(ع) با صفت «حقيقتي بر گونه اساطير» ياد مي‌كند و اين نشان‌دهنده اوج احترام و اهميتي است كه نه‌تنها شيعه كه عموم مسلمانان و بلكه محققان و پژوهشگران غيرمسلمان نسبت به بنيانگذار اصلي تشيع دارند. حتي منتقدي سرسخت چون احمد كسروي نيز كه انتقادهايي تند و تيز و گاه سطحي به شيعه دارد، در برابر شخصيت علي (ع) سپر مي‌اندازد و از او با احترام و شاني درخور ياد مي‌كند. پس عجب نيست كه جرجي سمعان جرداق نويسنده مسيحي لبناني كه در محيط چندفرهنگي اين كشور با انديشه‌ها و سنت‌هايي گوناگون مواجه است، در نوجواني شيفته شخصيت و بيان روان و شيواي امام علي(ع) در نهج‌البلاغه شود و مهم‌ترين و مفصل‌ترين آثارش را به شرح و تفسير آثار و انديشه‌هاي او اختصاص دهد. محمد مهدي جعفري (متولد 1318) نويسنده، مترجم، پژوهشگر ديني، فعال و زنداني سياسي دوران شاه و استاد بازنشسته دانشگاه شيراز نيز بيش از 40 سال از عمرش را صرف نوشتن درباره امام علي(ع) و نهج‌البلاغه او كرده و از نزديك با اهميت كارهاي جرجي جرداق آشناست. با او درباره علل توجه جرداق به نهج‌البلاغه و ويژگي‌هاي نگاه او گفت‌وگويي كردم كه از نظر مي‌گذرد:

 جرجي سمعان جرداق از چه بستر فرهنگي برآمده بود و چرا به امام علي (ع) و آثار او علاقه‌مند  شد؟

جرجي جرداق از طايفه مسيحيان شمال لبنان برآمده بود. مي‌دانيد كه لبنان يك كشور و جامعه چند مليتي و چند فرهنگي است كه در آن انسان‌هايي از فرهنگ‌هاي مختلف شرقي و آسيايي و غربي، اروپايي و حتي آفريقايي زندگي مي‌كنند و پيروان اديان مختلفي چون اسلام و مسيحيت و يهوديت در آنجا در كنار يكديگر زندگي مي‌كنند و بر اين اساس كشوري فرهنگي تلقي مي‌شود. در نتيجه مسيحيان اين منطقه نيز از فرهيختگي بالاتري نسبت به مسيحيان ساير نقاط برخوردارند. در جايي به نقل از خود جرج جرداق خواندم كه درباره خودش تعريف كرده بود كه وقتي به مدرسه مي‌رفتم، از درس و مدرسه گريزان بودم و هميشه از مدرسه به جنگل‌هاي اطراف شهرمان فرار مي‌كردم و در آنجا در دل طبيعت شعر مي‌گفتم. پدر و مادرم از اين موضوع ناراحت بودند و سختگيري مي‌كردند، اما برادر بزرگترم به آنها گفت كه رهايش كنيد و او را آزاد بگذاريد و خودش يك بار مرا تعقيب كرد و به جنگل آمد و مرا پيدا كرد و با مهرباني از من پرسيد چرا از مدرسه گريزاني؟ گفتم كه از درس‌هاي تكراري و مطالب خسته‌كننده و خشك بيزارم و دوست ندارم آنها را بخوانم. پرسيد دوست داري چه بخواني؟ گفتم دوست دارم درطبيعت باشم و به مطالعه آن بپردازم. برادرم كتابي به من داد و گفت اين كتاب را مطالعه كن، فكر مي‌كنم به هدفت برسي. اين كتاب نهج‌البلاغه امام علي(ع) بود. من در آن زمان هنوز دبستان بودم و به سختي مي‌توانستم اين كتاب را بخوانم، اما وقتي آن را مي‌خواندم حس مي‌كردم كه همان گمشده من است و به قدري با اين كتاب مانوس شدم و به آن علاقه‌مند شدم كه بعدها در حالي كه هنوز 20 سال هم نداشتم، آن را در دبيرستان تدريس ‌كردم. بنابراين اينكه جرج جرداق به نحو هنري در نهج‌البلاغه اميرالمومنين(ع) نگريسته، نشان‌دهنده آن است كه او از بستر طبيعت به اين كتاب عظيم توجه كرده است.

 آيا مسيحي بودن جرداق تاثيري در نگرش او از بيانات و گفتارهاي امام علي(ع) داشته است؟

جرداق يك مسيحي متدين بود و به شعائر و مناسك دين خودش بسيار پايبند بود. از آن دسته مسيحياني كه قرآن كريم مي‌فرمايد وقتي حقيقت را مي‌شنوند، چشمان‌شان از اشك مي‌درخشد و در برابر حقيقت تعظيم مي‌كنند. وقتي از جرداق مي‌پرسند كه چرا درباره امام علي(ع) مي‌نويسي مي‌گويد كه من مسيح (ع) را در چهره علي (ع) ديدم و علي را همان مسيح(ع) مي‌بينم. بنابراين ايشان اگرچه نسبت به مذهب بي‌تفاوت نبود، اما علي(ع) را به مثابه يك شخصيت انساني و فوق مذهب مي‌ديد. در واقع هر كس كه از منظر انساني به علي (ع) بنگرد، شيفته شخصيت او مي‌شود و اين ربطي به آن ندارد كه فرد از كدام مذهب و دين و فرهنگي باشد. حتي در كتابي از عبدالفتاح عبدالمقصود درباره امام علي (ع) نوشته و آيت‌الله مرحوم طالقاني آن را ترجمه كرده، ايشان نظر چند نفر ماترياليست را آورده كه شيفته علي(ع) هستند. بنابراين از آنجا كه علي(ع) يك موجود شريف انساني است، همه كساني كه نسبت به انسانيت حساس هستند، به او علاقه مي‌ورزند.

 اين فرهنگ چندصدايي در لبنان و حضور اين سنت شيعه چه تاثيري در ظهور چهره‌هايي چون جرداق دارد؟ آيا حضور اين سنت قوي شيعي در اين منطقه تاثيري در كار جرداق داشته است؟

حتما چنين است. من سال‌ها پيش كتاب «برترين هدف در برترين نهاد يا زندگاني امام حسين (ع)» را از شيخ عبدالله العلائلي ترجمه كردم. ايشان كه اهل تسنن است، مي‌گويد وقتي براي تحصيل به مصر رفتم، در آنجا تحت تاثير روضه شيعيان قرار گرفتم و اين كتاب را نوشتم. العلائلي در اين كتاب تصريح مي‌كند كه نخستين مركز تشيع مدينه است. اما دومين مركز اصلي تشيع لبنان به خصوص جنوب آن است. دليل آن نيز اين است كه وقتي عثمان خليفه سوم ابوذر را به شام تبعيد مي‌كند، معاويه كه نمي‌تواند در مقابل ابوذر كاري بكند، او را براي جنگ به جبل عامل مي‌فرستد. جبل عامل براي نخستين بار توسط ابوذر فتح مي‌شود. بنابراين نبايد تصور شود كه ابوذر يك فرد بيابانگرد عامي بوده است، بلكه يك سردار شجاع بود و در آن جا يك مسجد و يك مدرسه هر دو به نام علي بن ابيطالب (ع) مي‌سازد كه آثارش همچنان پابرجاست. بعدها به خصوص در زمان صفويه حتي شيعيان از جبل‌ عامل به ايران مي‌آيند. علمايي چون محقق كركي، شيخ بهايي و پدرش علمايي هستند كه از جنوب لبنان به ايران مي‌آيند. بر همين اساس شايد بتوان گفت كه ايران سومين مركز تشيع است . به هر حال شيعيان لبنان بسيار خردمندانه و مسالمت آميز با ديگران زندگي مي‌كردند و بنابراين هم بر مسيحيان و يهوديان و هم بر ديگر فرقه‌ها و گروه‌هاي اسلامي مثل اسماعيليه و اهل تسنن تاثير گذاشته‌اند. بعد از اين هم كه مرحوم شرف‌الدين، سازماني براي تشيع در اين منطقه تاسيس كرد، مرحوم امام موسي صدر كار را ادامه داد.

 شما كه با آثار جرجي جرداق آشنايي داريد، فكر مي‌كنيد كه منابع تحقيق ايشان چه آثاري بوده است؟

من كتاب امام علي (ع) صوت العداله را ترجمه نكرده‌ام، اين كتاب را آقاي هادي خسروشاهي ترجمه كرده‌اند و البته بعدا اين كتاب را فرد ديگري نيز ترجمه كرد كه به خوبي ترجمه آقاي خسروشاهي نبود. من اين كتاب را نخستين‌بار در جواني در زندان نزد آيت‌الله طالقاني ديدم. اما جرج جرداق كتاب مهم ديگري هم دارد با عنوان روائع نهج‌البلاغه كه به معناي شگفتي‌هاي نهج‌البلاغه است. اين كتاب توسط دو نفر به فارسي ترجمه شده است، اما متاسفانه ترجمه‌ها حق مطلب را ادا نكرده‌اند، حال آنكه ايشان از نهج‌البلاغه گزينش‌هاي بسيار جالبي كرده است. من البته اين كتاب را ترجمه كرده‌ام، اما به دليل چاپ ترجمه‌هاي پيشين ديگر آن را منتشر نكرده‌ام.

 نگاه محققي كه از بيرون از منظومه اعتقادي شيعه به بحث درباره امام علي (ع) مي‌پردازد، قطعا با نگرش كسي كه از درون و با باور به اصول عقايد شيعه به اين تحقيق مي‌پردازد، تفاوت‌هايي دارد. اگر ممكن است درباره تفاوت اين نگاه‌ها و بازتاب آنها در نوع نگرش جرداق به امام علي (ع) بفرماييد.

امام علي (ع) شخصيتي چند وجهي و ذوابعاد است. طبيعتا اين دو نگرش هر يك وجه يا وجوه متفاوتي از شخصيت والاي ايشان را در نظر مي‌آورند. كساني كه از درون به شخصيت والاي آن امام مي‌نگرند، قطعا به دليل باورهاي اعتقادي و وابستگي‌ها جنبه‌هايي را مي‌بينند كه كساني كه از بيرون مي‌نگرند، آنها را درنمي‌يابيد. اما كسي كه از بيرون به اين شخصيت بزرگ نگاه مي‌كند، فارغ از وابستگي‌هاي عقيدتي با رويكردي بي‌طرفانه، ارزش‌هاي انساني و عام و جهانشمول ايشان را مي‌بيند كه شايد يك مسلمان خواه شيعه خواه سني متوجه آنها نمي‌شود. براي مثال جرج جرداق امام علي (ع) را انسان برجسته‌يي مي‌بيند كه نسبت به هستي نگاه بسيار دقيق و عدالتخواهانه‌يي دارد.

 در دهه 1340 و حتي پيش از آن بسياري از نو انديشان ديني ايراني متوجه نوشته‌هاي انديشمندان عرب مثل سيدقطب مي‌شوند توجه جامعه فارسي‌زبان به جامعه فكري عرب در اين دوره از كجا برمي‌آيد؟

البته ترجمه آثار انديشمندان چون سيدقطب داستان ديگري دارد. نيمه دوم دهه 1330 و  دهه 1340 دوران اصلاح‌طلبي و تجديدنظرطلبي در افكار اسلامي است و به طور كلي نوانديشي اسلامي در همه جهان اسلام رواج دارد و ايرانيان نيز به اين نوانديشان توجه دارند. در همين دوران شاهديم كه در كشور خودمان افرادي چون مهندس بازرگان، آيت‌الله طالقاني، شهيد مطهري، دكتر سحابي، دكتر شريعتي و... به نگارش آثاري كه جنبه نوانديشانه و بازنگرانه نسبت به سنت اسلامي دارد، روي آورده‌اند. در همين دوران در ساير كشورهاي اسلامي مثل مصر و سوريه و لبنان نيز همين اتفاق مي‌افتد. در همان دوران يعني سال‌هاي پاياني دهه 1330 شاهد توجه اساسي به اميرالمومنين(ع) در ميان ايرانيان هستيم. در سال 1338 با توافق آيت‌الله بروجردي از ايران با شيخ شلتوت از دانشگاه الازهر توافق كردند كه شيعه به عنوان مذهب رسمي اسلامي در كنگره دارالتقريب اسلامي مطرح مي‌شود. به همين مناسبت آثار متعددي درباره شخصيت و انديشه‌هاي امام علي(ع) ترجمه و نوشته مي‌شود كه از آن ميان مي‌توان كتاب علي مرد نامتناهي نوشته حسن صدر را نام برد كه در همان سال 1339 يا 1340 از سوي علما و نه دولت، به عنوان كتاب سال شناخته شد و جايزه قابل توجهي را به خود اختصاص داد كه آقاي صدر هم دبيرستاني به اسم علي ابن ابيطالب(ع) در اصفهان ساخت. در همين دوره است كه كتاب عبدالفتاح عبدالمقصود كه جلد نخستش را آيت‌الله طالقاني در سال 1335 به قصد تقريب بين مذاهب اسلامي ترجمه كرد، مورد توجه قرار گرفت. توجه به كتاب جرجي جرداق نيز در همين دوره صورت گرفت.

 در همين دوره شاهد قرائت‌هاي نو و جديدي از شخصيت و انديشه حضرت علي(ع) هستيم كه در آثاري  چون «علي(ع) حقيقتي بر گونه اساطير» دكتر شريعتي و «جاذبه و دافعه علي(ع)» شهيد مطهري بازتاب مي‌‌يابد. غير از مساله تقريب مذاهب، چه دليل ديگري رخ مي‌دهد كه در اين زمان نوانديشان ديني روي به سوي قرائت‌هاي نو از سنت شيعي مي‌آورند؟
من در ضمن تحقيقاتم درباره نهج‌البلاغه كه بيش از 40  سال است تداوم داشته، به اين نتيجه رسيده‌ام كه هر وقت جامعه اسلامي دچار تنگنا شده و به دنبال راه برون‌رفتي است، به نهج‌البلاغه علي(ع) توجه كرده است. در اين بحبوحه‌هاي بحران‌آميز مسلمانان چاره‌يي جز رجوع به امامان و بازخواني سيره و انديشه‌ها و گفتارهاي ايشان نمي‌ديدند. 28 مرداد 1332 تنها يك مساله سياسي نبود، بلكه از نظر فكري هم نقطه عطفي در تاريخ ما بود كه موجب تحولات عميقي در جريان‌هاي فكري ما اعم از اسلامي و غيراسلامي شد. از اين جهت بعد از اين واقعه چه جامعه اسلامي و چه غيراسلامي و چه ملي به اين فكر افتادند كه فرهنگ و هويت واقعي خودشان را بازيابند. جامعه شيعه به خصوص به دنبال همان منبعي رفت كه فكر مي‌كرد مي‌تواند از آن بهره‌مند شود.

  به جرجي جرداق بازگرديم. به نظر شما چرا بعد از انقلاب به رغم آنكه اين نويسنده لبناني كتاب مهمي درباره امام علي(ع) نوشته بود و جامعه نيز با حكومت شيعي و  اسلامي اداره مي‌شد، به اين شخصيت كمتر توجه شد و هيچ وقت شاهد برگزاري همايش يا بزرگداشتي براي او نبوديم؟

قبل از پيروزي انقلاب كه متاسفانه اصلا موقعيتي در دست جامعه شيعي نبود كه به اين كار دست بزند. در سال 1355 كه عبدالفتاح عبدالمقصود را به ايران دعوت كرديم، خيلي مخفيانه و با نام‌هاي مختلف ايشان را اين طرف و آن طرف مي‌برديم. اما بعد از انقلاب هم متاسفانه به دليل سياست‌زدگي و برخي درگيري‌هاي دروني باعث شد كه نسبت به اين مساله غفلت كنيم. البته يك رويه ايجاد شد به نام كتاب سال ولايت كه از سال 1378 راه افتاد و براي كتاب‌هايي كه درباره اميرالمومنين(ع) يا بقيه ائمه(ع) نوشته مي‌شود، جايزه مي‌دادند. در سال 1379 كتاب پرتوي از نهج‌البلاغه بنده كتاب سال ولايت شد و در سال‌هاي بعد هم به همين طريق و خاطرم هست كه در حاشيه همين مراسم‌ها بوده كه از جرجي جرداق هم تجليل شده و كتابش مورد توجه قرار گرفته است. در سال 1387 هم كه كتاب بنده باز كتاب سال ولايت شد، در قم مراسمي برگزار شد كه ايشان به قم آمد و من از محضرشان بهره‌مند شدم.

 وقتي ما امام علي(ع) جرجي جرداق را مي‌خوانيم، مي‌بينيم كه او نگاهي طبيعت‌گرايانه به امام علي(ع) دارد و جنبه‌هاي الوهي و معنوي ايشان را چندان در نظر نمي‌گيرد. آيا اين نقصي در نگاه ايشان نيست؟
از روي تعصب شيعي عرض نمي‌كنم بلكه به عنوان كسي كه در آثار ايشان تحقيق كرده مي‌گويم كه امام علي(ع) آنقدر بزرگ است كه هر كس از هر بعدي به او نگاه كند، مطلوب خودش را دريافت مي‌كند. ما شيعيان بيشتر از جنبه خلافت و معنويت به ايشان نگاه مي‌كنيم اما شخص مسيحي مثل جرجي جرداق از منظري طبيعت‌گرايانه به امام علي(ع) نگاه مي‌كند. با اين تاكيد كه آثار ايشان خالي از معنويت و قداست نيست، همان نگاه طبيعت‌گرايانه و انسان‌گرايانه‌يي كه به امام علي(ع) دارد، واقعا داراي قداست است و معنويت ايشان را ديده است.

برش

از روي تعصب شيعي نمي‌گويم بلكه به عنوان  يك محقق معتقدم امام علي(ع) آنقدر بزرگ است كه هر كس از هر بعدي به او نگاه كند، مطلوب خودش را دريافت مي‌كند. ما شيعيان بيشتر از جنبه خلافت و معنويت به ايشان نگاه مي‌كنيم اما شخص مسيحي مثل جرجي جرداق از منظري طبيعت‌گرايانه به امام علي(ع) نگاه مي‌كند. با اين تاكيد كه آثار ايشان خالي از معنويت و قداست نيست، همان نگاه طبيعت‌گرايانه و انسان‌گرايانه‌يي كه به امام علي(ع) دارد، واقعا داراي قداست است و معنويت ايشان را ديده است.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها