شروع جنگ، انگيزه عراق و بررسي چند سند
علي شكوهي
برخي از سياسيون ما كه در جبهه نقد حكومت قرار دارند، بر اين باورند كه جنگ عراق عليه ايران هم قابل پيشبيني بود و هم قابل پيشگيري و البته وقتي دلايل آنان را ميشنويم به مواردي برميخوريم كه مستقيما به جنگ مربوط نيست اما به گمان آنان در شروع جنگ نقش داشته است. مثلا از نظر آنان اشغال سفارت آمريكا در تهران موجب تشديد تعارضات ميان ايران و آمريكا شد و فرصتي را براي صدام ايجاد كرد. برخي به موضوعات ديگري اشاره ميكنند كه شامل تضعيف ارتش ايران در نتيجه وقوع انقلاب ميشود و از اين بالاتر كساني هم هستند كه نفس وقوع انقلاب و تغيير ساختار قدرت در ايران و ايجاد تعارض ميان ايران و آمريكا را منشاء جنگ تلقي ميكنند و از اين منظر هم با انقلاب مخالفت ميكنند و هم جمهوري اسلامي را در ايجاد جنگ مقصر جلوه ميدهند. در عين حال كساني هم هستند كه معتقدند بعد از پيروزي انقلاب برخي تندرويهاي سياسي، موجب تشديد دشمني صدام با انقلاب اسلامي ايران شد و بنابراين بايد دارندگان آن مواضع تند و شروع كنندگان آن اقدامات غلط را در شروع جنگ مقصر دانست.
شخصا معتقدم كه بسياري از رخدادهاي سياسي كشور ما از جمله اصل وقوع انقلاب و در پي آن فرار سران ارتش شاه و تضعيف توان نظامي ايران و نيز تغيير مناسبات ميان ايران و آمريكا و فاصله گرفتن بسياري از كشورهاي عربي از ايران و حتي حادثهاي مثل اشغال لانه جاسوسي آمريكا از جمله اموري هستند كه ريشه در وضعيت قبل از خود دارند و به آساني قابل پيشگيري نبودند. وقتي اين حوادث خودشان اينگونه هستند طبعا تاثيرات بعدي آن رخدادها هم خارج از اراده ما قرار ميگيرند. طبعا انقلابيون در سال 57 به چيزي جز سقوط شاه و كم كردن دايره نفوذ آمريكا در كشور و ايجاد يك نظام مردمي و اسلامي فكر نميكردند. مگر ميشد به آنان گفت از ترس حمله احتمالي عراق به ايران از پيگيري اصل انقلاب خودداري كنيد؟ عزم عراق براي شروع جنگ با ايران به همان فرصت خاصي بازميگردد كه بعد از انقلاب براي بغداد ايجاد شد يعني هيات حاكمه عراق سعي در بهرهبرداري از اوضاع جديد منطقه داشت تا از طريق نظامي مسائل فيمابين ايران و عراق را به سود خودش حل كند. در دهم شهريورماه 58 دكتر ابراهيم يزدي وزير امور خارجه ايران در هاوانا در حاشيه اجلاس سران عدم تعهد با صدام حسين كه تازه با يك كودتاي داخلي در عراق به قدرت رسيده بود، ملاقات كرد. هدف اين ملاقات تنشزدايي در روابط ميان دو كشور بود و شنيدن حرفهاي طرف مقابل. دكتر ابراهيم يزدي 35 سال بعد متن اين مذاكرات را در اختيار سايت «تاريخ ايراني» قرار داد. مطابق آن متن، صدامحسين از پيروزي انقلاب اسلامي ظاهرا استقبال نشان ميدهد اما از اين كه در ايران به انقلابيون عراق كمك و عليه حكومت اين كشور تبليغ ميشود، شكايت ميكند. دكتر يزدي هم به اقدامات خصمانه عراق اعتراض ميكند و از صدام ميخواهد كه از مخالفان ايران حمايت نكند و براي گروههاي تجزيهطلب اسلحه نفرستد. در نهايت صدام براي ادامه همكاري و مفاهمه اعلام آمادگي ميكند و خطاب به ابراهيم يزدي ميگويد: «روابط بین شما و ما روابط سادهای نیست، روابط عمیقی است ولی احتیاج به اصلاح دارد. ما شک نداریم که راهحلی برای مشکل ما وجود دارد. اگر بخواهیم که مشکل را حل کنیم، شما میگویید که حاضرید، ما نیز میگوییم که آمادهایم. در این صورت اگر نتوانستیم کاری انجام دهیم معنایش این است که یا واقعا نمیخواهیم و یا اینکه دستهایی هستند در بین ما که میخواهند اختلاف بین ما را دامن بزنند. شما به ایران بروید و با امام و دیگران تماس بگیرید و جواب صریح و واضحی بیاورید. لازم است که ما یکدیگر را بفهمیم قبل از اینکه بتوانیم مشکلمان را حل کنیم».
از اين سخنان صدام شايد چنين برداشت شود كه ظاهرا عراق هم براي حل مشكلات فيمابين آمادگي داشت اما واقعيت چيز ديگري است يعني در ساعتي بعد از همين ملاقات، صدام به يكي از مقامات عراقي از حمله به ايران سخن ميگويد. «صلاح عمر العلي» نماينده عراق در سازمان ملل در ملاقات ابراهيم يزدي با صدام حضور داشت. وي بعدها در گفتوگويي با روزنامه الحيات به اين ماجرا اشاره ميكند. به گفته العلي، وي بعد از اين ملاقات با صدام صحبت ميكند و گفتوگو و صلح را بهترين روش براي حل مسائل ميان ايران وعراق معرفي ميكند اما با اعتراض صدام روبهرو ميشود. در واقع صدام به او تاكيد ميكند كه «ديپلماسي تو را خراب كرده است»! به گفته العلي صدام بعد از ملاقات با دكتر ابراهيم يزدي و بعد از شنيدن سخنان ديپلماتيك العلي تاكيد كرد: «کدام صلح؟ کدام حل مشکل بین ما و ایران؟ «صلاح»! این فرصت شاید در هر قرن یکبار هم پیش نیاید. آنها [ایرانیها] اهواز را از ما [امت عرب!] گرفتند، شطالعرب را از ما گرفتند، به ما تعدی کردند، تهدیدمان میکنند، انقلابشان را به کشور ما صادر میکنند. الان ما فرصت مناسب داریم. آنها فروپاشیدهاند، ارتششان تکهپاره است، نیروهایشان پراکنده شده، بین خودشان درگیرند، برخیها برخی دیگر را میکشند، فلذا ما الان فرصتی تاریخی در اختیار داریم که همه حقوقمان را بازگردانیم. این را به تو میگویم، خودت را به عنوان نماینده عراق در سازمان ملل آماده کن. من میخواهم بروم و به آنها ضربتی بزنم که همه کره زمین صدایش را بشنوند و همه حقوقمان را به صورت کامل بازپس بگیرم».
اين اظهارات سندي است كه صدام بلافاصله بعد از رسيدن به قدرت و قبل از تسخير لانه جاسوسي آمريكا در ايران و بعد از ملاقات با دكتر ابراهيم يزدي كه ظاهر دوستانه دارد، به بهرهبرداري از فرصت تاريخي براي حمله به ايران ميانديشد.