• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3639 -
  • ۱۳۹۵ يکشنبه ۱۱ مهر

بيكاري يا شمس و مولانا

سيد علي ميرفتاح

كنسرت، نه؛ موسيقي خودش محل اشكال است، با كنسرت كه جمع شود بدتر هم مي‌شود؛ وضعيت وخيمي را باعث مي‌شود كه بايد دست پشت دست بزنيم كه چرا همان اول جلويش را نگرفتيم... موسيقي هم نه. حتي همين راديو و تلويزيون هم كلي مشكل دارند. از من بپرسيد، فوتبال و ورزش هم نه. ورزش بانوان كه هيچ. منظورم ورزش آقايان است. براي اينها هم بايد فكري بكنيم. وقتي ورزش نه، حالا شما مي‌خواهي درباره سينما سوال كني. حيف كه سينما گردنگيرمان شده وگرنه از اتفاق، بدتر از همه اينها همين سينماست. هرچه آتش است از گور همين سينما درمي‌آيد. اين كنسرتي كه به زودي درش را گل مي‌گيريم، يك دهم سينما هم مفسده ندارد. سينما ام‌الخبائث است. اين سينماست كه دختر و پسرها را به اين طرز لباس و آرايش سوق مي‌دهد. گاماس گاماس. بگذار در قدم اول خودمان را از شر موسيقي نجات دهيم، بعدش مي‌رسيم به سينما. نه اينكه بقيه هنرها خوب و بي‌مساله باشند. نه. نقاشي از تئاتر بدتر، تئاتر از عكاسي بدتر، معماري از هر دو بدتر. حالا معماري را از سر ناچاري بايد تحملش كنيم. بالاخره ما هم مثل دوبي و ابوظبي برج و ساختمان‌هاي شيك و پرنور مي‌خواهيم. اينها چيزي نيست كه بسازوبفروش‌ها از پسش بربيايند.
مجبوريم چهارتا معمار را تحمل كنيم. اما بقيه هنرها را از دم با هنرمندان‌شان بايد بريزيم توي دريا. فقط مختصري خطاطي. خطاطي چه عيبي دارد كه بچه‌هاي‌تان را مي‌فرستيد كلاس موسيقي. به جاي ساز، قلم ني بدهيد دست بچه‌تان كه چهارتا جمله حكيمانه بنويسد شايد ملكه‌اش بشود... اما يك وقت شعر ندهيد بچه‌هاي‌تان بنويسند.
من گفتم سينما ام‌الخبائث است؟ اشتباه گفتم. شعر از سينما هم بدتر است. همه‌چيز از همين شعر كوفتي و شاعران كوفتي‌تر شروع مي‌شود. همين مولوي و شمس فكر مي‌كنيد كم آبروريزي كردند؟ آدم خجالت مي‌كشد بگويد. بعد از آن وقت مردم ما نادانسته و غافل پول خرج مي‌كنند، مي‌روند قونيه... از اين كار بدتر؟ بدتر از زيارت مولانا، زيارت شمس. قونيه در ايران نيست هركس آنجا هر غلطي مي‌خواهد بكند بكند.
همين كه جلوي چشم ما نباشد كافي است. بد واقعي، مقبره شمس الحق تبريزي است كه جلوي چشم‌مان در همين خوي ساخته‌اند. با پول كي؟ با پول ملت. با پول ملت رفته‌اند براي يكي گنبد و بارگاه ساخته‌اند كه آدم شرم مي‌كند بگويد كه او چه گفته و چه كرده.
يعني يك چيزي مي‌گويم، يك چيزي مي‌شنويد. شما مقالات شمس را بخوانيد ببينيد چطور مردم را از راه به‌در مي‌كند. فكر مي‌كنيد اين همه قاچاقچي از كجا پيداشان شده؟ فكر مي‌كنيد اين همه بزهكاري ريشه‌اش كجاست؟ فكر مي‌كنيد چرا اينقدر در جامعه مردم با هم دعوا مي‌كنند و توي سر و كله هم مي‌زنند؟ فكر مي‌كنيد چرا كنار پياده‌روها فيلم‌هاي آنچناني مي‌فروشند به دوهزار تومن؟ فكر مي‌كنيد چرا اينقدر هواي تهران و چند شهر بزرگ آلوده است. ريشه‌يابي كنيد مي‌رسيد به همين شمس و مولوي، تازه ميراث‌فرهنگي به صرافت افتاده برايش ابل و منقل بسازد. اما فكر نكنيد كه از مقبره شمس ساختن كار بدتري در عالم وجود ندارد. چرا دارد، خيلي هم خوب وجود دارد: انتشار آثار مولوي و استادش شمس. دردمان را به كه بگوييم كه در جمهوري اسلامي مولوي چاپ مي‌كنند و كتاب شمس درمي‌آورند و... سال‌هاست كه چيزي به اينها نگفتيم، مراعات‌شان را كرديم، حالا دارند روداري مي‌كنند و براي خودشان روز و سال مي‌گيرند: روز مولوي، روز شمس. روز شمس و مولوي به چه دردمان مي‌خورد. به جاي اين كارها به وضع معيشتي مردم توجه كنيد. نمي‌خواهد به واسطه شمس، گناه گور خودتان را بكنيد. برويد جلوي حقوق‌هاي نجومي را بگيريد و مشكل بيكاري را حل كنيد. مردم نان ندارند بخورند، بيكارند، هزار و يك مشكل دارند آن وقت دولت همه هم و غمش را گذاشته كه براي مولوي بزرگداشت بگيرد و راه و بيراه اسم شمس را به زبان‌ها بياورد. شمس مي‌خواهيم چه كنيم؟
 راستي يادم رفت بگويم كه خندوانه هم همچه بهتر از مولوي و شمس نيست‌ها. بدتر هست كه بهتر نيست. نه مولوي گوش بدهيد، نه كنسرت برويد، نه راديو و تلويزيون ببينيد و نه حافظ و سعدي و مولوي. به جاش برويد يك فكري بكنيد كه وضع اخلاقي جامعه درست شود و آمار رشوه و جنايت پايين بيايد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون