بررسي جنبههاي عقلي و تحليلي قيام عاشورا
اسلام مجسم
محمد تقي فاضل ميبدي
استاد دانشگاه مفيد قم
اگر كسي بگويد حساسترين فراز تاريخ اسلام رخداد عاشورا بوده است، سخن بيپايهاي نيست. در يك كلام ميتوان گفت عاشورا يعني تقابل عدل و ظلم يا عقل و جهل يا دين حقيقت در برابر دين جهالت و ضلالت. در تاريخ، براي اينكه انسانها با گوهر عاشورا آشنا نگردند، سودجويان و دين ابزاران، تلاش بر تحريف آن كردهاند و از عاشورا چيزي جز مداحي و گريستن و هزينه كردن نگذاشتهاند.
به تعبير شهيد مطهري«متاسفانه در طول تاريخ، تحريفهايي چه در انگيزهها و اهداف، چه در چهرههاي حماسهساز و چه در برنامههاي مربوط به عاشورا انجام شد كه اين تحريفها برخي محتوا، برخي به شكل و برخي به افراد برميگردد.» جالبتر اينكه مرحوم مطهري مظلوميت امام حسين (ع) را در روز عاشورا و شهادتش به دست افراد سنگدل نميداند و بلكه مظلوميت او را از فرهنگش ميداند و ميگويد: «براي مصيبت امام حسين (ع) و اهل بيتش (س) به خاطر آن همه زجرهاي روحي و جسمي و ضربات شمشيرها نبايد گريست، بلكه بايد به خاطر مظلوميت و دروغپردازيهايي گريست كه مقام حضرت اباعبدالله الحسين (ع) را متنزل ميكند. » متاسفانه براي اينكه اين سرمايه بزرگ بشرساز يعني امام حسين (ع) را از ما بگيرند، هزار جور پيرايه به آن بستند. اما خط عاشورا و امام حسين (ع)، همان خط امام علي(ع) است كه در دو چيز خلاصه آن است مبارزه با ظلم و تحقق عدالت در ميان مردم. جملهاي كه امام علي (ع) خطاب به اصحابشان فرمودند و در كربلا هم همين سخن تكرار شد، اين بود كه «اگر ذلت پذير باشيد و با ظلم زندگي كنيد، مردهايد و اگر در راه مبارزه با ظلم بميريد، با عزت مردهايد و زندهايد». روز عاشورا نيز امام حسين (ع) اين آموخته را به گونهاي ديگر تكرار فرمود. امام حسين (ع) در روز عاشورا هم تن به ذلت نداد و هم بيعت با يزيد نكرد و اين در حالي بود كه دشمنان اين دو چيز را ميخواستند. امام حسين (ع) هم پاسخ ميداد كه در دامني كه ما در آن تربيت شدهايم اين منطق در آن نميگنجد.
ميتوان گفت نخستين تحريفكنندگان عاشورا امويان و سپس عباسيان بودند؛ زيرا پيام عاشورا را در تضاد با حكومتهاي خودكامه خود ميدانستند. از آنجا كه اين حادثه جنبههاي عاطفي بزرگي دارد و ميتواند پيوندي با احساسات مردم داشته باشد، در نتيجه زواياي عقلي و تحليلي آن مغفول مانده است. شايد علت اينكه نگذاشتهاند حقيقت اين پيام براي همگان روشن شود؛ اين باشد كه ميتوان براي آن مدلسازي كرد و حكومتهاي شبيه حكومت امويان را با اين الگو شناخت و الگوي مبارزه با حكومتهاي ستم را از امام حسين (ع) گرفت. استاد مطهري ميگويد: «انسان وقتي تاريخ حادثه عاشورا را ميخواند، استعدادي براي شبيهسازي در آن ميبيند. همانطور كه قرآن براي آهنگپذيري ساخته نشده ولي اين طور هست و حادثه كربلا هم براي شبيهسازي ساخته نشده ولي اينطور هست. من نميدانم و شايد شخص اباعبدالله در اين مورد نظر داشته است... متن تاريخ اين حادثه، گويي اساسا براي يك نمايشنامه نوشته شده است. شبيهپذير است، گويي دستور دادهاند كه آن را براي صحنه بودن بسازند. »
اين خاصيت در حادثه كربلا به خاطر رازي است كه در آن نهفته است يعني «راز اينكه اين حادثه نمايشپذير و شبيهپذير است، اين است كه تجسم فكر و ايده چندجانبه و چند وجه و چند بعد اسلامي است. همه اصول و جنبههاي اسلامي عملا در اين حادثه تجسم پيدا كرده است؛ اسلام است در جريان و در عمل و در مرحله تحقق». بنابراين «وقتي بخواهيم به جامعيت اسلام نظر بيفكنيم بايد نگاهي هم به نهضت حسيني بكنيم. ميبينيم امام حسين(ع) كليات اسلام را در كربلا به مرحله عمل آورده، مجسم كرده است ولي تجسم زنده و جاندار حقيقي و واقعي، نه تجسم بيروح. انسان وقتي در حادثه كربلا تامل ميكند، اموري را ميبيند كه دچار حيرت ميشود و ميگويد اينها نميتواند تصادفي باشد و سر اينكه ائمه اطهار اين همه به زنده نگه داشتن و احياي اين خاطره توصيه و تاكيد كرده و نگذاشتهاند حادثه كربلا فراموش شود، اين است كه اين حادثه يك اسلام مجسم است.»
پارهاي از عالمان اهل سنت، براي تحريف عاشورا، نخست فتوا دادند كه لعن يزيد جايز نيست تا سمبل ستم فراموش شود. از جمله امام محمد غزالي معروف. ولي مذاهب بزرگ اهل سنت نظرشان بر اين بود كه يزيد برخلاف قرآن عمل كرده و شامل لعن و نفرين خواهد بود. عبدالله پسر احمدبن حنبل امام حنابله از پدرش درباره لعن يزيد استفتا كرد و احمدبن حنبل جواب داد: «چگونه لعن نشود كسي كه خدا در كتابش، قرآن، وي را لعن كرده است. » عبدالله جواب داد كه «من كتاب خدا را قرائت كردهام ولي لعن يزيد را در آن نيافتهام. » امام احمد گفت: «خدا در قرآن ميفرمايد: فهلْ عسيْتُمْ اِنْ تولّيْتُمْ أنْ تُفْسِدُوا فِي الْارْضِ و تُقطِّعُوا ارْحامكُمْ اولئِك الّذين لعنهُمُالله...
آيا ميخواهيد كه اگر والي و حاكم شديد، در زمين فساد و تباهي به راهاندازيد و رحمهاي خود را قطع كنيد؟ كساني كه چنين كنند، همانان هستند كه خداوند لعنشان كرده است. كدام فساد و قطع رحمي بدتر از آن كاري بود كه يزيد انجام داد.»
جلالالدين سيوطي نيز به لعن وي تصريح كرده است. علامه آلوسي پس از آنكه ديدگاه علماي عامه را در جواز لعن يزيد نقل ميكند، در نهايت نظر خود را چنين بيان ميكند: «و من ميگويم: راي غالب من، اين است كه آن خبيث هيچگاه رسالت پيامبر (ص) را تصديق نكرده بود و مجموع اعمالي كه وي نسبت به اهالي خانه خداوند متعال و حرم پيامبر خدا (ص) (اهالي مكه و مدينه) و نسبت به عترت پاك و پاكيزه حضرتش، چه در حال حيات و چه پس از مرگ، انجام داد و كارهاي زشت ديگري كه از وي صادر شد، اين همه به هيچوجه در دلالت بر اثبات بيايماني وي كمتر و ضعيفتر از اين نبود كه ورقهاي از قرآن شريف را در نجاست بيندازد. » ظلمهايي كه در تاريخ بشر صورت گرفته و ميگيرد نخست بايد ظالمان آن را شناخت و به زمينههاي پيدايش آن ظلم پي برد. يكي از مسائلي كه در جريان عاشورا بايد بازشناسي شود اين است كه چرا و چگونه شخصي مانند يزيد و پيش از او معاويه توانستند به نام دين بر كرسي پيامبر خلافت كنند.
يقينا اين داستان نفرتزا به شكل كودتا نبوده كه ناگهان كسي به عنوان حاكم با نيروي نظامي خود را بركشد و بگويد من خليفه مسلمين هستم. رخنه امويان در دستگاه خلافت مسلمين تدريجي بود. پس از رحلت پيامبر بزرگ اسلام، ابيسفيان جريان بازگشت به دوران جاهليت را دنبال ميكرد و خواست با علي (ع) بيعت كند تا از آن راه به اهداف خود دست يابد. پس به امام عرض كرد: «دست خود را بگشا تا با تو بيعت كنم و به خدا سوگند، اگربخواهي، مدينه را برايت پُر از مردان جنگي و اسب خواهم كرد.»
علي عليه السلام، بيعت ابوسفيان را نپذيرفت و به او فرمود: «نيازي به نصيحت تو ندارم» و با رد اين پيشنهاد، نشان داد كه در مكتب علوي، براي رسيدن به هدف نبايد از هر وسيلهاي استفاده كرد. او ترديد نداشت كه خلافت، حق او است؛ ولي رسيدن به آن را از هر راهي جايز نميدانست و لذا با پي بردن به نيت ابوسفيان، صريحا به وي جواب رد داد؛ چرا كه قصد ابوسفيان، ايجاد اختلاف و فساد و فتنهگري در ميان مسلمانان بود.
بدين روي، علي عليه السلام از پيشنهاد ابوسفيان، به عنوان «فتنهانگيزي» ياد ميكند. اينها مسائلي است كه در تاريخ تكرارشدني است. چگونه با رخنه كردن در حاكميت اصيل اسلامي و با استفاده كردن از جهل مردم زمينه دستيابي به مراكز قدرت وثروت را فراهم ميكنند. در جامعهاي كه آدمها در درون خودشان به جهل گرفتارند و برخي هم در بيرون گرفتارند، داوري با عقل نيست، بلكه با زور است. در چنين جامعهاي حق و منطق در برابر قدرت، خاضع است. بنابراين، بايد به گونهاي سخن گفت كه جامعه از جهل مذهبي رهايي يابد و مردم خود را از درون آزاد كنند. لهذا تاريخ عاشورا بايد درست تحليل شود تا در همه زمانها و مكانها، عدالت در برابر ستم بايستد.