پاسخي به «پاسخ صادق زيباكلام»
علي شكوهي
ظاهرا قرار نيست رابطه بنده و صادق زيباكلام درست تنظيم شود و حاشيه نداشته باشد. تا الان سه بار در سه موضوع كار ما به هم ربط پيدا كرد و هر سه هم حاشيهدار شد.
اول- بررسي كتاب «ما چگونه ما شديم؟»:در فاصله سالهاي 73 تا 76 بنده با مهدي نصيري در هفتهنامه «صبح» همكاري ميكردم كه در اوايل كارش يك نشريه چندصدايي خوب بود ولي بعدها تغييراتي در مشي آن پديد آمد و در نتيجه بنده از آن جمع جدا شدم. در اوايل فعاليتم در نشريه صبح از سوي يك محفل دانشجويي در دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران نشستي برگزار شد كه به بررسي كتاب تازه انتشاريافته آقاي صادق زيباكلام (ما چگونه ما شديم؟) ميپرداخت. در آن نشست اساتيد صاحبنامي از جمله حسين بشيريه، احمد ساعي، خانم منصوره اتحاديه، سريعالقلم و باستاني پاريزي دعوت شده بودند و ظاهرا با اصرار آقاي زيباكلام از بنده هم دعوت شد كه در اين نشست شركت كنم. از آنجا كه دوستان هفتهنامه صبح بنده را از نظر فكري خيلي همسو با خودشان نميديدند، رضايت نداشتند كه به عنوان نماينده آن نشريه در اين جلسه شركت كنم و من هم اين محدوديت را به دوستان دانشجو گفتم و تاكيد كردم كه از عنوان «عضو شوراي سردبيري صبح» در معرفي بنده استفاده نشود. بعد از انتشار پوستر تبليغاتي اين نشست در دانشگاه در كمال تعجب مشاهده كردم كه نام نشريه «صبح» در جلوي اسم من آمده است و همين امر موجب شد كه از شركت در آن نشست خودداري كنم و براي اعلام اعتراض خودم به دوستان دانشجو، همزمان شركت در مناظره ديگري را پذيرفتم كه در دانشكده ديگري در همان دانشگاه و همزمان با همين نشست برگزار ميشد و در آن آقايان عباس عبدي و مرتضي نبوي هم حضور داشتند. با اين حساب در روز مناظره نام بنده در دو پوستر جداگانه در دانشگاه آمده بود و طبعا بنده در آن مناظره سياسي شركت كردم و نه آن جلسه نقد و بررسي كتاب. ماهها بعد چاپ جديد كتاب آقاي زيباكلام با اضافاتي به بازار آمد و از جمله گزارش همان جلسه هم به آن اضافه شد. در كمال تعجب دكتر زيباكلام در گزارش آن جلسه تعريضي هم به بنده زده بود مبني بر اينكه از «راست فكري» هم آقاي علي شكوهي دعوت شده بود كه با آمدن به جلسه و مشاهده خيل صدها دانشجو عقبگرد كرد و با ارسال يادداشتي از شركت در جلسه عذر خواست! بعدها به ايشان توضيح دادم كه من اصلا در آن جلسه شركت نكردم و جمعيتي را نديدم و همزمان در دانشكده ديگري مناظره داشتم كه آن هم بسيار شلوغ بود. اذعان كرد كه اشتباه كرده و يك عذرخواهي به بنده بدهكار است اما متاسفانه تاكنون نه از عذرخواهي علني خبري شد و نه از تصحيح آن مطلب در كتابش.
دوم- محاجه با نشريه ارزشها:در آغاز كار دولت اصلاحات بنده و جمعي از دوستان در كنار دكتر احمد پورنجاتي نشريه «ارزشها» را منتشر ميكرديم. اين نشريه در آن زمان ديگر ارگان «جمعيت دفاع از ارزشهاي انقلاب اسلامي» محسوب نميشد و «خط سوم» در حوزه جريانهاي سياسي را نمايندگي ميكرد يعني هم با اصولگرايان و هم با اصلاحطلبان مرزبندي داشت. در آن زمان دكتر صادق زيباكلام مانند الان طرفدار ايجاد رابطه با امريكا بود و ما با ايشان در اين مقوله اختلاف نظر داشتيم. با ايشان تماس گرفتيم تا در يك گفتوگوي چالشي يا به تعبير آن روز براي يك «محاجه» با نشريه ارزشها شركت كند و ايشان هم فورا پذيرفت و در نخستين فرصت در يك محاجه سه ساعت و نيمه شركت كرد. محتواي آن جلسه در چند شماره نشريه ارزشها منتشر و در آن فضاي سياسي به نفع ما تمام شد يعني ظاهرا مخاطبان نظرات ما را بيشتر پسنديده بودند. در كمال ناباوري آقاي زيباكلام توضيحي براي نشريه فرستاد و خواستار انتشار آن شد مبني بر اينكه حجم صحبتهاي ما بيشتر از صحبتهاي ايشان شده است و اين طبيعي نيست. توضيح داديم كه ايشان در حرف زدن خيلي سرعت ندارد و حجم پياده شده مطالبش به اندازه ما نشده است اما عينا مطالب گفتوگو را منتشر كردهايم. به ايشان پيشنهاد داديم كه نوار مصاحبه را منتشر كنيم يا ايشان اين نوارها را براي انتشار در اختيار هر روزنامه و نشريه همسو با خودش قرار بدهد. با اينكه قانع شد اما بر انتشار توضيحات خود اصرار كرد كه ما هم با بيان توضيحات فوق آن را منتشر كرديم. بعدها آن مناظره يا محاجه در كتاب «رويارويي» منتشر شد.
سوم- نقد موضع زيباكلام درباره هولوكاست:مدتي قبل فصل آخر كتاب «تولد اسراييل» را خواندم و تعجب كردم كه چرا زيباكلام بر خلاف مشي ليبرالياش، هر گونه تحقيق مستقل در زمينه هولوكاست و احتمالا انكار آن را مانند برخي از دولتهاي غربي جرم دانسته و از اين رويه دفاع ميكند. به همين دليل نقدي را در همين ستون عليه اين ديدگاه نوشتم. آقاي زيباكلام با چند روز تاخير به سراغ اين نوشته رفت و به آن جواب داد. ظاهرا از سوي كساني به ايشان تذكر داده شد كه بايد اين نوشته را جدي بگيرد و به آن جواب بدهد ولي معلوم نيست چرا آقاي زيباكلام در انتشار نوشته بنده در سايت و كانال خودش، اسم نويسنده را عوض كرد و آن را به نام «محسن شكوهي» انتشار داد. طبعا جوابيه ايشان هم خطاب به من نبود بلكه به يك فرد فرضي بود كه خودش نام وي را به اشتباه جايگزين نام بنده كرده است. معلوم نيست چرا هر بار در مسائلي كه به بنده و زيباكلام مربوط ميشود، اينگونه حاشيهها هم پديد ميآيد. اين موارد را گفتم تا سراغ پاسخي بروم كه زيباكلام به آقاي «محسن شكوهي» داده است. فردا همين ستون را بخوانيد.