وزير آموزش و پرورش و چند نكته گرهگشا
اسدالله مرادي
نويسنده و پژوهشگر حوزه آموزش
در اين فضاي متلاطم استعفا و انتخاب وزير، سخن گفتن از مسائل آموزش و پرورش دشوار مينمايد. به خصوص كه ندا ميرسيد كه دكتر محمد علي نجفي قرار است اين مسووليت بزرگ و خطير را بپذيرند و محبوبيت خويش را به چالش برند. چند ملاحظه، فارغ از اينكه چه كسي وزير باشد: نخست اينكه آموزش و پرورش در طي يكي دو دهه گذشته در باتلاقي از مشكلات و مسائل بغرنج گرفتار آمده كه شايسته است در اين فضاي متلاطم و ملتهب، هم وزير منتخب (هر كه باشد) از قول و وعدههاي كاذب و به دور از واقعيت پرهيز نمايند و هم معلمان و مربيان فهيم و درد آگاه، با شكيبايي و دورانديشي، به اين امر مهم توجه كنند كه مسائل آموزش و پرورش در چند روز و چند ماه حل نميشود. به نظر ميرسد با وضع موجود، اگر حكومت و دولتمردان و انديشمندان و دولتمندان و خانوادهها، همه و همه صادقانه و مجدانه همجهت و همفكر و همقسم شوند، باز واقعبيني اقتضا ميكند كه براي حل مسائل آموزش و پرورش بايد هوشيار و شكيبا بود و در دام و انتظارات كاذب فرو نغلتيد.
دوم اينكه امروزه آموزش و پرورش گرفتار مسائل كثيري است، مثل تمركزگرايي، ديوانسالاري، تقدم آموزش بر پرورش، معيشت معلمان، كمبود فضاهاي آموزشي و غيره. هرچند بررسي و تحليل و نقد مسائل فوق در حوصله اين نوشتار نيست و مجال فراختري ميطلبد اما اگر در خصوص همه مسائل فوق، عذرها معذور باشد، كه در واقع چنين نيست، ولي در يك موضوع به نظرم عذرها پذيرفتني نيست و آن تقدم آموزش بر پرورش است در طي سالها و دهههاي گذشته و همين نگاه مادر و علتالعلل بسياري از مسائل شده مانند مشقمحوري و ديكتهمحوري و حافظهمحوري و... كه با رشد قارچگونه و سرطاني موسسات كنكور و زبانه كشيدن آنها در دوره ابتدايي، آسيبهاي جبرانناپذيري براي نسل نوآموز و بيدفاع ما داشته و دارد مثل استرس و اضطراب و سرخوردگي و عدم پرورش خلاقيت و بيتوجهي به درسهاي زندگي و همكاري گريزي و ستيزهجويي و... وافزون بر اين هزينههاي خانوادهها را هم بلعيده است.
به نظرم نخستين و مهمترين و ضروريترين كاري كه وزير منتخب ميتوانند با همكاري خانه و مدرسه نسبت به آن اهتمام ورزند تغيير الگو و پارادايم آموزشي، از آموزش به پرورش است و اين امري است هم شدني هم مطلوب. چرا كه نه تنها به خانه و مدرسه هزينهاي را تحميل نميكند بلكه هزينهها را تا حد زيادي كاهش هم ميدهد و باعث سبكسازي دستگاه عريض و طويل آموزش و پرورش ميشود و بالطبع رشد بالندگي و شكوفايي نسل نوآموز را به همراه خواهد داشت. كاري كه در كشورهاي توسعهيافته كه بيشتر نگاه انساني به تربيت داشتند در سي، چهل سال گذشته به اجرا درآمد و نتايج موثر و درخشاني نيز به دنبال داشته است. قرار نيست دوباره چرخ را اختراع كنيم!
تحول و اصلاح آموزش و پرورش، به خصوص در ۶ يا ۹ سال نخست مدرسه، نياز به جنبش فكري عظيمي دارد كه در آن الگوي آموزشي ما، از آموزش به پرورش تغيير پيدا كند. اين امر مهم و خطير بيش از آنكه به هزينههاي مادي و سختافزاري نياز داشته باشد به نرم افزار و تغيير نگاه و نگرشها نياز دارد.
سوم اينكه وزير منتخب شايسته است در انديشه مسائل ديگر آموزش و پرورش نيز باشند مانند تمركزگرايي، چارهانديشي براي محيطزيست، تشكيل اتاق فكر قوي در ستاد وزارتخانه بانگاهي آينده پژوهانه، فراهم كردن زمينه مشاركت فعالانه انديشمندان و ثروتمندان و سازمانهاي مردم نهاد و خانوادهها در آموزش و پرورش (تو بخوان پرورش و آموزش)، متصل كردن بركه آموزش و پرورش به دانشگاهها و از اين طريق به دريا و پارادايمهاي تربيتي جهان، در هفته حضور دوسه روزه وزير و معاونان و كارشناسانش در كف مدرسه، دور كردن جريانهاي سياسي كه نگاه طعمه گونه به آموزش و پرورش دارند، و...