درس كي روش به كفاشيان و نبي
جاويد جعفري فراهاني / تماشاي بازي تيمملي فوتبال كشورمان،
بر خلاف بازيهاي خستهكننده و بي نظم ليگ برتر فوتبال ايران، لذتبخش و آموزنده است. هر چند كيفيت اين تيم، در مقايسه با تيمهاي درجه اول و حتي درجه دوم فوتبال دنيا، نسبتا پايينتر است، اما نشانههايي از فوتبال هوشمندانه و با برنامه را در آن ميتوان ديد.
در دوران جام جهاني، اين نگراني وجود داشت كه علت سازماندهي مناسب و بازي با برنامه تيم ملي، محدود بودن تعداد بازيها و هيجان جام جهاني باشد؛ اينكه بازيكنان بعد از آن تورنمنت بزرگ، از لحاظ ذهني و انگيزشي افت كنند و قادر نباشند در بازيهاي آسيايي به همان كيفيت جنگنده و منظم بازي كنند.
اكنون بعد از دو بازي تيم ملي در جام ملتهاي آسيا كه با پيروزي مقابل دو تيم عربي همراه شد، ميتوان اين قضاوت را داشت كه تيم كيروش، سازماندهي و با استراتژي مشخص بازي كردن را فرا گرفته است. بازيكنان تيم ملي، در شرايط گوناگون، بر اساس موقعيت و گزينههايي كه پيش رو دارند تلاش به تصميمگيري بهينه دارند و ميتوان الگوي مشخصي را در نحوه بازي آنها پيدا كرد كه حكايت از اثر تمرينات و آموزههاي كيروش دارد. اين تيم، هر چند تفاوتهاي اساسي با تيمهاي درجه اول دنيا از لحاظ مهارتهاي فردي و توانمندي تصميمگيري بازيكنانش دارد، اما حداقل امر اين است كه در مسير درست آموختن براي رفع نقاط ضعفش قرار دارد و توانسته است برخلاف مسير ناصواب فدراسيون فوتبال كه عملكردي غيرشفاف در اكثر زمينهها دارد، ارتباط مناسبي با هوادارانش و رسانهها برقرار كند.
در واقع مقايسه روش مديريتي كارلوس كيروش، در تيم ملي، با مديريت امثال نبي و كفاشيان بيانگر تفاوت ذهنيت كاملا متفاوت اين دو سبك مديريت است. اولي به دنبال استفاده بهينه از منابع است و با اندك داشتههاي خود تلاش ميكند بيشترين خروجي را ارايه دهد، دومي از بر آورده كردن اولين نيازهاي سيستم خود هم عاجز است و بدون استراتژي بلندمدت، به كسب منافع كوتاهمدت دل بسته است.
تيمملي ايران ممكن است كه حتي نتواند به جمع چهار تيم برسد يا ممكن است در جمع چهار تيم برتر جام قرار گيرد، اما موفق به كسب عنوان قهرماني نشود، اما بدون ترديد ميتواند نقطه عطفي در تاريخ فوتبال ملي ايران باشد كه تلاش براي پوستاندازي و بازسازي خود دارد. تيم ملي ايران، جزيره تنها و مستقلي است كه وسط آبهاي تاريك و خروشان فوتبال ايران كه از منابع نادرستي تغذيه ميشوند و مسير مشخصي را هم دنبال نميكنند، تلاش براي حفظ استقلال خود و ارايه چهرهيي متفاوت دارد.
اين تيم، مربي آن و بازيكنان جوان و باتجربهاش، به واسطه تلاش تمامعيارشان براي تبديل منابع محدودشان به يك خروجي قابل قبول قابل احترام است، هر چند موفقيت احتمالي اين تيم به معناي تاييد مسير فعلي فوتبال ايران نبوده و نخواهد بود و نميتواند غسل تعميدي بر ساختار پوسيده و فاسد فوتبال ما باشد.