نمايشگاه مطبوعات ...
متاسفانه در اين باره حتي نميتوان به درستي مشكل را باز كرد. اگر چه از چنين وضعيتي، مطبوعات متضرر ميشوند، ولي زيان اصلي متوجه كليت جامعه ميشود كه فاقد رسانههاي معتبر و مورد اعتماد مردمش است. چنين جامعهاي ضربهپذيري شديدي در برابر شايعه و نيز رسانههاي مجازي و فرامرزي خواهد داشت. 2- فقدان استقلال نهاد رسانهاي در ايران يكي از مهمترين مشكلات آن است. در حال حاضر بيش از 95 درصد رسانههاي كشور از بودجه عمومي استفاده ميكنند. تقريبا همه خبرگزاريهاي مهم، تمامي شبكههاي صداوسيما و چندين روزنامه بزرگ كشور همگي ريزهخوار بودجه عمومي هستند و مديريت آنها در خدمت نهادهاي بودجهدهنده است. همين يك مشكل براي آنكه اعتماد به اين رسانهها شكل نگيرد كافي است. مطبوعات و رسانههاي مستقل نيز آنقدر از نظر اقتصادي ضعيف و ناپايدار و ضربهپذير هستند كه انتظار چنداني از آنان نميتوان داشت. وقتي كه يك روزنامهنگار ماهانه ميان يك تا دو ميليون تومان حقوق بگيرد و دستمزدش هم، با اما و اگر و تاخير پرداخت شود، چگونه ميتواند مطالب خواندني و موثر و دقيق توليد كند؟ وقتي كه مطبوعات استقلال كافي نداشته باشند و جايگاه و كاركرد اصلي خود را ندارند، اعتماد به آنها كم ميشود، تيراژشان پايين ميآيد، درآمد كم ميشود، در نتيجه دستمزدها كاهش پيدا ميكند، به تبع آن كيفيت كار نازل ميشود، سپس تقاضا براي آنها كم ميشود و... اين دور باطل و مخرب همچنان ادامه پيدا ميكند. 3- فقدان نهاد صنفي قدرتمند، چه براي روزنامهنگاران و چه براي مديرانمسوول و صاحبان امتيازها، از ويژگيهاي منفي نهاد رسانهاي در ايران است. هرچند در مقاطعي شاهد حضور اين نهادها بودهايم ولي به دليل آنكه تصوري سياسي كه از فعاليتهاي صنفي آنان وجود داشته است، در ميانه راه دچار سكته و توقف فعاليت شدهاند. متاسفانه وضعيت رسانهها و مطبوعات مثل يك كودك و نوجوان يتيم و بيسرپرست است كه نقطه اتكاي قابل اطميناني ندارد و چندان هم اجازه نميدهند كه خودش روي پاي خودش بايستد. با وجود اين نمايشگاه سالانه مطبوعات فرصتي است كه به اين مسائل پرداخته شود، هرچند فرصتي محدود و گذرا است ولي همين كه با وجود اين فرصت، احساس بودن و زندگي رسانهاي ايجاد شود، غنيمت است ولي فراموش نبايد كرد كه اين برنامهها دواي درد نظام رسانهاي در ايران نيست.